Get Mystery Box with random crypto!

🍎 سیب 365 🍎

لوگوی کانال تلگرام sib365 — 🍎 سیب 365 🍎 س
لوگوی کانال تلگرام sib365 — 🍎 سیب 365 🍎
آدرس کانال: @sib365
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 7
توضیحات از کانال

🍎به کانال سیب 365 خوش آمدید🍎
🍎شاد و سلامت باشید🍎
🍎لطفا برای نظرات و پیشنهادات و انتقادات به آیدی زیر پیام دهید🍎
🍎 @abolfazl1994chegeni 🍎

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 13

2023-04-18 20:40:24
با این ترفندها لباس های خود را مثل روز اول شان کنید

۱- چند قالب یخ داخل مخزن لباسشویی بگذارید تا چین و چروک لباس ها باز شود

چند قالب یخ داخل مخزن لباسشویی بگذارید و درجه ی خشک کن ماشین را روی متوسط بگذارید و مدت آن را ۱۵ دقیقه تنظیم کنید. قالب های یخ شروع به ذوب شدن می کنند تبدیل و به بخار می شوند که این مسأله به باز شدن چروک لباس ها کمک می کند.

۲- با یک ژیلت پرزهای لباس های بافتنی را جدا کنید

۳- با استفاده از بخار آب و بدون نیاز به هیچ وسیله ی خاصی، کلاه تغییر شکل داده ی خود را به حالت اولش برگردانید

۴- وقتی لباس ها را در ماشین لباسشویی گذاشتید و شوینده را ریختید، نصف فنجان (۱۵۰ گرم ) نمک در مخزن ماشین بریزید. این کار نه تنها رنگ لباس ها را برمی گرداند، بلکه می تواند کمک کند از همان ابتدا جلوی رنگ و رو رفته شدن لباس ها را بگیرید.

۵- دکمه ها و زیپ های لباس ها را قبل از شستن ببندید

۶- از نخ دندان برای محکم تر کردن دکمه ها استفاده کنید

۷- با جوش شیرین بوی بد کفش ها را از بین ببرید

@sib365
5.4K views17:40
باز کردن / نظر دهید
2023-04-18 20:40:19 به عنوان معلم دخترای دبیرستانی دردناکترین چیز برام اینه که یه سری از بچه ها بخاطر نداشتن اعتماد به نفس،ماسک‌ هاشون رو تحت هیچ شرایطی پایین نمیارن تا دیده نشن
و من نمیدونم چجوری قانعشون کنم که هرجوری هستن دوست داشتنی و ارزشمندن…

تو دانشگاه هم هستن
روزایی که آرایشِ کامل ندارن ماسک‌شون رو در نمیارن.

جامعه بخاطر تاثیرات فضای مجازی به سمت کمال گرایی و میل به بی نقص بودن رفته در صورتی که طبیعت ماها همچین چیزی نیس

@sib365
5.1K views17:40
باز کردن / نظر دهید
2023-04-18 20:39:31
یه بار واسه همیشه تموم زمان افعال انگلیسی رو کنار هم داشته باش و یادشون بگیر

@sib365
5.1K views17:39
باز کردن / نظر دهید
2023-04-18 20:39:04
لیست قیمت یکی از باغ تالار های تهران رو مشاهده میکنید.
اگر در کمترین حالت ۲۰۰ مهمان
و در قانع ترین حالت منوی شماره ۱ رو انتخاب کنیم‌.
مبلغی معادل ۳۳۰ میلیون تومان به دست میآید 《بدون ورودی مهمان》
هزینه های دیگر بماند.
حال سوال من:
چطور ازدواج کنیم؟

@sib365
5.5K views17:39
باز کردن / نظر دهید
2023-04-18 20:37:28
نوشته بود:
دختر کوچک من آشپزخانه می‌خواست که با آن بازی کند، اما هزینه آن خیلی زیاد بود، امروز ساختن این آشپزخونه بچه ها رو تموم کردم...انتقاد رو قبول دارم...وسایلم زیاد نیست. چسب حرارتی، مته و یک تکه سنباده.  فقط یک هفته طول کشید.

@sib365
5.6K views17:37
باز کردن / نظر دهید
2023-04-18 11:47:22
جایگزین طبیعی قرص سرماخوردگی و قوی کردن سیستم ایمنی بدن با دمکرده های بی نظیر  طب سنتی :

دمکرده پونه:
رفع آبریزش بینی و حساسیت

دمکرده گل گاوزبان:
تقویت سیستم عمومی بدن و درمان فوری مسمومیت معده و سرما خوردگی

دمکرده نعنا:
ضد سرماخوردگی و اسهال عفونی

دمکرده بنفشه:
رفع حساسیت و سرفه های خشک

دمکرده آویشن:
رفع خلط و شستشوی مجاری گوارشی و درمان سرما خوردگی

دمکرده بابونه:
رفع میکروب معده و خون تقویت سیستم ایمنی بدن.

@sib365
7.9K views08:47
باز کردن / نظر دهید
2023-04-18 11:47:19 کار کنید عزیزان؛
کار کردن هیچ فرصتی برای بحثِ بچگانه باقی نمیذاره، فرصتی برای رفت‌وآمدِ بی‌دلیل و پوچ باقی نمیذاره،
کار کردنه که باعث می‌شه ذهن و روحِ شما از فکر و خیالِ نیمه‌شب آروم بمونه و خوابتون کافی باشه،
کار کردن افسارِ زندگی شما رو دو دستی تقدیم می‌کنه به خودتون، قدرت می‌ده بهتون، قدرتِ تصمیم‌گیری؛
کار کنید دوستان، کار کردن نجات‌ دهنده‌ست...

@sib365
7.1K views08:47
باز کردن / نظر دهید
2023-04-18 11:47:14
| مغز خود را جوان نگه دارید

@sib365
6.5K views08:47
باز کردن / نظر دهید
2023-04-18 11:47:10
اگه شنبه عید فطر باشه، این جمعه ای که داره میاد رو باید روز قدس پلاس اعلام کنن

@sib365
6.6K views08:47
باز کردن / نظر دهید
2023-04-18 11:47:08 مشکل من مشکل تو، و مشکل تو مشکل منم هست...

موش از شکاف دیوار سرک کشید تا ببینه این همه سر و صدا برای چیه.مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بودو بسته ای با خودش آورده بودو زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود.
موش لب هاشو را لیسید و با خود گفت : کاش یه غذای حسابی باشه.
اما همین که بسته را باز کردن،از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد،چون صاحب مزرعه ی تله موش خریده بود .
موش با سرعت ب مزرعه برگشت تا این خبر جدید رو به همه ی حیوانات مزرعه بده.اون به هرکسی که می رسید ، می گفت:توی مزرعه یک تله موش آوردن،صاحب مزرعه یک تله موش خریده.
مرغ با شنیدن این خبر بال هاشو تکون داد و گفت : آقای موش ، برات متأسفم . از این به بعد خیلی باید مواظب خودت باشی ، به هر حال من کاری به تله موش ندارم ، تله موش هم ربطی به من نداره .
میش وقتی خبر تله موش رو شنید ، صدای بلند سرداد و گفت : آقای موش من فقط می تونم دعات کنم که توی تله نیفتی ، چون خودت خوب می دانی که تله موش به من ربطی نداره . مطمئن باش که دعای من پشت و پناه توئه.

موش که از حیوانات مزرعه انتظار همدردی داشت ، به سراغ گاو رفت . اما گاو هم با شنیدن خبر ، سری تکون داد و گفت : من که تا حالا ندیدم یک گاوی توی تله موش بیفته . !
گاو اینو گفت و زیر لب خنده ای کرد و دوباره مشغول چریدن شد .
سرانجام ، موش ناامید از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در این فکر بود که اگه روزی تو تله موش بیفته ، چی می شه ؟
در نیمه های همون شب ، صدای شدید به هم خوردن چیزی توی خونه پیچید . زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سمت انباری رفت تا موش رو که تو تله افتاده بود ، ببینه .

زن تو تاریکی متوجه نشد که چیزی که تو تله موش تقلا می کرده ، موش نبود ، بلکه یه مار خطرنکی بود که دمش به تله گیر کرده بود . همین که زن به تله موش نزدیک شد ، مار پاشو نیش زد و صدای جیغ و فریادش به هوا بلند شد . صاحب مزرعه با شنیدن صدای جیغ از خواب پرید و به طرف صدا رفت ، وقتی زنشو در این حال دید اونو فوراً به بیمارستان رسوند . بعد از چند روز ، حال زن بهتر شد . اما روزی که به خونه برگشت ، هنوز تب داشت . زن همسایه که به عیادت بیمار اومده بود ، گفت : برای تقویت بیمار و قطع شدن تب اون هیچ غذایی مثل سوپ مرغ نیست .

مرد مزرعه دار که زنش را خیلی دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتی بعد بوی خوش سوپ مرغ توی خونه پیچید .اما هرچه صبر کردن ، تب بیمار قطع نشد . بستگانش شب و روز به خونه اونا رفت و آمد می کردن تا جویای سلامتی زن بشن . برای همین مرد مزرعه دار مجبور شد ، میش رو هم قربانی کنه تا با گوشت میش برای میهمانان عزیزش غذا بپزه .

روزها می گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر می شد . تا این که یک روز صبح ، در حالی که از درد به خود می پیچید ، از دنیا رفت و خبر مردن اون خیلی زود تو روستا پیچید . افراد زیادی تو مراسم خاک سپاری زن شرکت کردن . بنابراین ، مرد مزرعه دار مجبور شد ، از گاوش هم بگذره و با گوشت گاو غذای مفصلی برای میهمانان دور و نزدیک تدارک ببینه .

حالا ، موش به تنهایی توی مزرعه جلوی لونش نشسته بود و به حیوانات زبون بسته ای فکر می کرد که کاری به کار تله موش نداشتن !

@sib365
6.2K views08:47
باز کردن / نظر دهید