از پنجره اسليت

2022-07-08 13:14:19 تفاوت نگاه يك شهيد مومن مخلص
با يك جاهل مقدس معاب


اين است كه اين شهيد سردار دلها ميشود و بعضي منفور دلها….


@Slitdrmirhshemi باز کردن / نظر دهید

2022-07-08 13:10:59 جاهلان مقدس معابي كه امر به معروف ها و نهي از منكر هاي اصلي را رها كرده ايد و به چندتار مو چسبيده ايد

شما نه تقوي داريد نه درد دين
شما فقط درد ميز داريد و ابزار بي جيره مواجب (و شايد با جيره و مواجب) عده اي نفوذي هستيد براي بدبيني و بيشتر كردن فاصله بين مردم و حكومت…

چرا حضور افراد كم حجاب را در راهپيمايي ها و انتخابات هم ممنوع نمي كنيد…؟!

@Slitdrmirhshemi باز کردن / نظر دهید

2022-07-02 21:22:08 تصویر سمت راست معلمی شیطان پرست که حکم دادگاه فرانسه در خصوص اعتراض والدین دانش آموزان به چهره ی خشن وی این بوده: این شخص آزاد است، چون اندیشه هرکس متعلق به خودش است !

تصویر سمت چپ مریم بوجیتو رئیس شورای صنفی دانشجویان دانشگاه سوربون فرانسه که بعلت حجاب ورود وی به دانشگاه ممنوع شده!

غرب بدون رتوش…

@Slitdrmirhshemi باز کردن / نظر دهید

2022-07-01 10:11:15 تجليل رياست سازمان نظام پزشكي از عمو پوررنگ!
وي افزود در قدم بعدي با عمو فيتيله ها هم جلسه اي برگزار و مشكلات پزشكان مطرح و حل و فصل خواهد شد!
با خاله نرگس هم مكاتباتي صورت گرفته كه انشالله در صورت قطعي شدن، اطلاع رساني خواهد شد…!

@Slitdrmirhshemi باز کردن / نظر دهید

2022-06-19 19:02:17 عمد يا جهل ؟!

پزشكي گفته نماز خواندن باعث افزايش آرتروز ميشود!
بسياري از اپيدميولوژيست ها و متخصصين ارتوپدي دلايل علمي و آماري محكمي در رد اين ادعا دارند

چرا بايد جاي ايجاد فرصت پاسخ و مناظره ، برنامه تعطيل شود؟!

آيا اسلام فقط دين نماز است؟ دين منطق و گفتگو نيست؟! پاسخ شبهه ايجاد شده تعطيلي برنامه است يا دلايل علمي و آماري؟!

عملكرد شما بيش از صحبت اون پزشك به دين لطمه ميزند، شك نكنيد…!

@Slitdrmirhshemi باز کردن / نظر دهید

2022-06-10 17:55:15 امام رضا عليه السلام:

به دين و ديندارى کسانی که خود را به عبادت مشهور می سازند بدگمان باشيد؛ زيرا خداوند از شهرت عبادت و شهرت لباس نفرت دارد.

ميلاد امام رئوف مبارك




@Slitdrmirhshemi باز کردن / نظر دهید

2022-06-10 17:55:15

خاطره ایی از تخریبچی جانباز لشگر 21 امام رضا ( ع) سید مهدی ابطحی

سال 61یا 63بود، تنها داشتم میرفتم متطقه از سبزوار با اتوبوس میومدیم مشهد، پادگان نخریسی امریه رو مبگرفتیم میومدیم حرم زیارت و نماز بعد میرفتیم راه آهن سمت منطقه. اونروزم بعد امریه اومدم حرم بعد نماز از سمت سقاخونه كه متوجه شدم یه عده ای تو صف ایستادن، پرسیدم اینجا کجاس گفتند مهمانسرای حضرت به زوار غذا میدن، رفتم ته صف ایستادم و بعد مدتي رسیدم اول صف، خادم دم در گفت ژتون، گفتم چی؟گفت فیشتو بده گفتم من فیش ندارم گفت پس بیا کنار مردم برن تو گفتم آخه منم میخوام غذا بخورم از کجا باید برم ژتون بگیرم ؟! گفت آقاجان اینارو روزای قبل میارن تو مسافر خونه ها توزیع میکنند بیاکنار ملت تو صف معطلن برن تو اومدم کنار ولی ول کن قضیه نشدم هرچی توضیح میداد تو کتم نمیرفت و اصرار داشتم برم تو میگفتم حاجی من یک نفرم اینهمه آدم میرن تو خب منم یکی از اینا برای تو چه فرقی میکنه منم مسافرم .....انواع و اقسام ادله و کلکای که بلد بودم رو سرهم کردم نشد که نشد، کارت منطقه جنگی، برگ مرخصی، بلیط، دارم میرم شاید شهید بشم ....فایده نداشت که نداشت حدود نیم ساعت با این بنده خدا کلنجار رفتم نشد که نشد دست آخر کارت شناسیم رو نشونش دادم گفتم نیگا من بسیجیم سیدم گفت من هیچکدوم اینارو نمیشناسم فقط این فیش رو میشناسم حتی اگه بری امام رضا رم بیاری بگه بچه شی راهت نمیدم باید فیش داشته باشی ! حق داشت تو اون شلوغی منم سریش، خیلی اذیتش کرده بودم گفتم خب اگه اینجوریه که میگی که هیچی دیگه راهمو کشیدم رفتم سمت صحن خیابون تهرون تا یک ساندویچ بخورم از جلو ایوون طلا که رد شدم ضریح دیده شد همینجوری که صورتم سمت ضریح بود تو دلم حتي به زبون نیاوردم گفتم با این همه دکون و دستگاه و طلا کاری یک غذا ازت خواستیم! تو صحن آروم آروم میرفتم ساک برزنتی کوچیکی داشتم انداخته بودم رو شونه مو دلی دلی میکردم کنار صحن یک وانت واستاده بود، راننده صدام کرد گفت برادر کمک میکنی وانت رو خالی کنیم دیدم مال حرمه گفتم آره گفت پس ساکت رو بذار جلو ماشین بيا کمک . دستامو بهم قلاب کردم شروع کرد بسته های کاغذ رو تو دستام چیدن بعد گفت از این پله ها برو بالا اول راهرو یه اتاقه بذارو بیا پایین. از پله ها که بالا میرفتم رو کاغدها رو که دسته دسته بود خوندم نوشته بود مهمانسرای حضرت نهار و روی یه بسته نوشته بود شام جای تاریخ و مهر و امضاش خالی بود اتفاقن چند مرتبه که رفتم تو اتاق فیشهارو گذاشتم مهر و تاریخ و استامپ رو روی میز دیدم اما مال امام رضا بود نمیشد کش رفت نمیدونم چند بار اومدیم بالا تا فیشها تموم شد و وانتم خالی، اومدم ساکمو از جلو وانت برداشتم و راه افتادم چند قدم دور نشده بودم كه راننده صدام زد گفت اخوی کجا؟ گفتم خب تموم شد دیگه! گفت نهار خوردی ؟ گفتم چطور؟ دستمو گرفت برد بالا یه دونه از فیشها رو کند مهر و تاریخ و امضا کرد گفت مهمانسرای حضرت رو بلدی گفتم آره چه جورم گفت پس زودتر برو که غذا تموم نشه راه افتادم اما جلو ایون که رسیدم دستم روگذاشتم رو سینه گفتم آقا ببخشینا رفتم تو صف واستادم وقتی رسیدم جلو و فبش رو دادم دست خادم ، بس که اذیتش کرده بودم منو شناخت گفت فلان فلان شده تو فيش داشتی اینقدر منو اذیت کردی ؟! گفتم نه! گفت پس از کجا آوردی گفتم خودت گفتی اگه آقاهم بیاد بگه این بچمه من فقط فیش رو میشناسم برا همین آقا این فيش رو بهم داد. در حالیکه هاج و واج نیگام میکرد فیش رو ازم گرفت و رفتم سر سفره اقا !
از اون روز یاد گرفتم باید با آقا ساده ولی از صمیم قلب و بی آلایش و...... صحبت کرد

@Slitdrmirhshemi باز کردن / نظر دهید

2022-06-09 20:11:54



پيربانويي اومده با شكايت تاري ديد و سردرد، معاينه ش كردم همه چي خوب بود و غير آب مرواريد مختصر هيچ مشكلي نداشت...
گفتم مادر جون چشاتون سالمه و آب مرواريدتون هم فعلا نياز به عمل نداره،
بايد پيش يكي از همكار ديگه بفرستمتون، دكتر باسواد ميخواي يا دكتر خوش اخلاق ؟!

ميگه هيچكدوم، من فقط تو رو ميخوام..!

ديگه نفهميدم منظورش تعريف بود يا چي ...

@Slitdrmirhshemi باز کردن / نظر دهید

2022-06-05 16:37:36 سلبريتي ها ميگن ما از جنس مردميم
بعد امريكا مردم رو تحريم ميكنه اما به اونا امتياز و اقامت ميده!

اگه از جنس مردميد چرا برخورد امريكا با شما مثل بقيه مردم نيست؟!

@Slitdrmirhshemi باز کردن / نظر دهید

2022-05-27 22:13:41 نام اثر
وقتي ميفهمي چه غلطي كردي
يونان باستان

@Slitdrmirhshemi باز کردن / نظر دهید