دیکتاتورها میان نیشکرها عطری مانده است آمیزهای از خون و جسد | شبکه جامعه شناسی
دیکتاتورها
میان نیشکرها عطری مانده است آمیزهای از خون و جسد گلبرگی دلآشوب که نفوذ میکند بین نخلهای نارگیل گورها، تمام، پُرشدهاند از استخوانهای ویران، از جرنگ و جرنگ ساکتِ مرگ... دیکتاتور ِ نازکآرا سخن میراند با کلاه سیلندر و قیطان طلائی، و یقهای بلند کاخ جمعوجور چون ساعتی میدرخشد و صدای خنده و دستکشهای کشیده بر دست ... گهگاه از راهروها میگذرند و به صدای مردگان و دهانهای پریدهرنگِ تازه خاک شده میپیوندند گریستندهها را نمیشود دید چون گیاهی که بذرش، بی که پایانی، بر زمین میریزد که برگهای بیروزناش میرویند حتا در غیاب نور. نفرت برمیشود میزانبه میزان، وزشبهوزش، در آبهای هولناک مرداب با پوزهای آکنده از خاموشی و لجن....
پابلو نرودا
بازنشر از هنر اعتراضی
#رسانه شمایید.لطفا در گروههای دانشجویی به اشتراک بگذارید.