Get Mystery Box with random crypto!

گلچین سخن بزرگان

لوگوی کانال تلگرام sokhan_nab53 — گلچین سخن بزرگان گ
لوگوی کانال تلگرام sokhan_nab53 — گلچین سخن بزرگان
آدرس کانال: @sokhan_nab53
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 45.39K
توضیحات از کانال

سخنان ناب بزرگان و اندیشمندان جهان

#فلسفه تعليم انديشيدن است نه
تعلیم اندیشه ها
🔹استفاده از مطالب يك شخص به معني تاييد مطلق آن شخص ونقد يك مطلب به معناي نفي تمام كارنامه آن شخص نيست.
ادمین تبلیغات👇

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 7

2023-05-20 14:56:26 @sokhan_nab53
در جواب ابلهان آنقدر خاموش ماندیم که گفتند:
" حرف حساب جواب ندارد "
#محمود_دولت_آبادی

ایا با سخن موافق هستید
415 views11:56
باز کردن / نظر دهید
2023-05-20 12:09:07 #حکایت
@sokhan_nab53
شیخی به چُرت بود که زنش وارد شد به تعجیل، بگفتا: شیخا چه نشستی که آش شله قلمکار دهند اندر هیئت ابوالفضلی!

پس شیخ به عبا شد و دیگ، سمت دروازه پیش گرفت. چون رسید کوی هیئت را خیل خلق بدید در آشوب و هیاهو! در اندیشه شد که نوبتش نیاید و شکم در حسرت بماند!

ره زِ میان صف گشوده، بالای دیگ برسید. دیگ آش نیمه یافت. پس آشپز را بگفت: دست نگاهدار که نذری را اشکالی ست شرعی!

آشپز بگفت: از چه روی شیخ؟ خلق نیز به گوش شدند.

شیخ بگفت: قصاب بدیدم به بازار که گوسپند، تازه ذبح بکرده، سر به کناری نهاده بود. چون زِ سر بگذشتم، حیوان به ناله و اشک شد که قصاب، آب نداده، هلاکم نمود. هم از این روی، حرام باشد آن گوشت و این شله!

مردم را ولوله افتاد و آشپز را پرسش که: حال که کار زِ کار بگذشته، چه باید کرد شیخا؟

شیخ بخاراند ریش را و بگفتا: خُمس آش به امام دهید، حلال شود!
پس خلق بگفتند آشپز را که: خُمس دهی، حلال شود، به زِ آنست که کُلِ آن حرام شود!

پس آشپز، دیگ زِ شیخ بستاند و آش اَندر بِکرد! خلق شادمان شده شیخ را درود گفته، صلوات بفرستادند.

خشتمال که ترش روی، حکایت بدید و بشنید، شیخ را جلو گرفته، بگفتا این چه داستان بود که کردی؟ چه کَس دیده که گوسپند سر بریده سخن گوید ای فریبکار؟

شیخ بگفت: مهم شُله است که به دیگ شد! اَلباقی نه گناه من است، که خلق را اگر میل به خریت باشد همه کس را حلال باشد به سواری
1.7K views09:09
باز کردن / نظر دهید
2023-05-20 10:23:11 @sokhan_nab53
اسب سواری ، مرد افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست، مرد سوار دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند.

مرد افلیج وقتی بر اسب سوار شد
دهنه ی اسب را کشید و گفت :
اسب را بردم ، و با اسب گریخت!

اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب، داد زد : تو ، تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی!

اسب مال تو ...
اما گوش کن ببین چه می گویم!

مرد افلیج اسب را نگه داشت
مرد سوار گفت :
هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی ، زیرا می ترسم که دیگر «هیچ سواری» به پیاده ای رحم نکند!

#کلیله_و_دمنه
2.2K views07:23
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 23:36:17 @sokhan_nab53
پیدا کردن نقطه ضعف های دیگران کمی هوش می خواهد ؛ اما سوء استفاده نکردن از آنها ، مقدار زیادی شعور ...

#والت_ویتمن
3.4K views20:36
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 21:21:25 اونجا که #سعدی میگه:
@sokhan_nab53

ای یار

کجایی که در آغوش نِه‌ای؟
3.6K views18:21
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 19:02:51 اصالت مهمه یا تربیت؟
@sokhan_nab53
می گویند: روزی شاه عبّاس در اصفهان به خدمت عالم زمانه، شيخ بهایی رسيد. پس از سلام و احوالپرسی، از شيخ پرسيد: در برخورد با افراد اجتماع، اصالت ذاتیِ آن ها بهتر است يا تربيت خانوادگی شان؟ شيخ گفت: هر چه نظر حضرت اشرف باشد، همان است. ولی، به نظر من "اصالت" ارجح است. و شاه بر خلاف او گفت: شک نکنيد که "تربيت" مهم‌تر است. بحث ميان آن دو بالا گرفت و هيچ يک نتوانستند يکديگر را قانع کنند. به ناچار شاه برای اثبات حقّانيّت خود، او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی بنشاند.
فردای آن روز، هنگام غروب، شيخ به کاخ رسيد. بعد از تشريفات اوّليّه، وقت شام فرا رسيد. سفره ای بلند پهن کردند. ولی، چون چراغ و برقی نبود، مهمانخانه سخت تاريک بود. در اين لحظه، پادشاه دستی به کف زد و با اشاره ی او چهار گربه، شمع به دست حاضر شدند و آن جا را روشن کردند.
در هنگام شام، شاه دستی پشت شيخ زد و گفت ديدی گفتم: "تربيت" از "اصالت" مهمّ تر است.ما اين گربه های نااهل را اهل و رام کرديم. که اين نتيجه ی اهمّيّت "تربيت" است.
شيخ در عين اين که هاج و واج مانده بود، گفت: من فقط به يک شرط حرف شما را می پذيرم و آن، اين که فردا هم گربه ها مثل امروز چنين کنند. شاه که از حرف شيخ سخت تعجّب کرده بود، گفت: اين چه حرفی است. فردا مثل امروز و امروز هم مثل ديروز! کار آن ها اکتسابی است که با تربيت و ممارست و تمرين زياد انجام می شود. ولی، شيخ دست بردار نبود که نبود. تا جایی که، شاه عبّاس را مجبور کرد تا اين کار را فردا تکرار کند.
لذا، شيخ فکورانه به خانه رفت. او وقتی از کاخ برگشت، بی درنگ دست به کار شد. چهار جوراب برداشت و چهار موش در آن نهاد.
فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت. تشريفات همان و سفره همان و گربه های بازيگر همان شاه که مغرورانه تکرار مراسم ديروز را تاکيدی بر صحّت حرف هايش می ديد. زير لب برای شيخ رجز می خواند. که در اين زمان، شيخ موش ها را رها کرد. در آن هنگام، هنگامه ای به پا شد؛ يک گربه به شرق، ديگری به غرب، آن يکی شمال، و اين يکی جنوب.....
اين بار شيخ دستی بر پشت شاه زد و گفت: شهريارا ! يادت باشد اصالت گربه، موش گرفتن است؛ گرچه "تربيت" هم بسيار مهمّ است. ولی، "اصالت" مهمّ تر است. يادت باشد با "تربيت" می توان گربه ی اهلی را رام و آرام کرد؛ ولی هرگاه گربه موش را ديد، به اصل و "اصالت" خود بر می گردد.


و اين است: حکايت بعضی تازه به دوران رسيده ها...
ﺁﻥ ﻧﺨﻞِ ﻧﺎﺧﻠﻒ ﮐﻪ ﺗﺒﺮ ﺷﺪ ﺯِ ﻣﺎ ﻧﺒﻮﺩ؛
ﻣﺎ ﺭﺍ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﮔﺮ ﺷﮑﻨﺪ ﺳﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ.
4.8K views16:02
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 16:57:19 @sokhan_nab53
آنچه مردم را دانشمند می کند،
مطالبی نیست که می خوانند ،
بلکه چیز هایی است که یاد می گیرند.
#فرانسیس_بیکن
4.0K views13:57
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 14:32:23 @sokhan_nab53
ای وطن اندوهگینم
درآنی مرا بدل کردی
از شاعری که از عشق ودلتنگی می‌نوشت
به شاعری که با چاقو می‌نویسد.
#نزار_قبانی
4.1K views11:32
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 12:14:42
@sokhan_nab53
#برداشت_ازاد

پروکسی | پروکسی | پروکسی
همراه اول | همراه اول | همراه اول | ایرانسل
4.4K viewsedited  09:14
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 10:31:03 @sokhan_nab53
هدف از زندگی فقط شاد بودن نیست، بلکه مفید بودن، شرافتمند بودن، دلسوز و غمخوار بودن است.

تفاوت دارد كه فقط زندگی کرده ای
یا خیلی خوب زندگی کرده ای....
#رالف_امرسون
4.6K views07:31
باز کردن / نظر دهید