Get Mystery Box with random crypto!

@soltannasir {روشنگری در مورد ستارگان سلطنتی پارسی ۹ } ادا | سلطان نصیر

@soltannasir

{روشنگری در مورد ستارگان سلطنتی پارسی ۹ }

ادامه...

در متن بندهش در مورد دریای سدویس اینگونه آمده است :

{سه دریای شور مایه ور هست که یکی (پودیگ و یکی کمرود و یکی) سیاه بُن است. از هر سه، پودیگ بزرگتر است که در آن جزر و مد است؛ هم ناحیت دریای فراخکرد و به فراخکرد پیوسته است. میان این دریای فراخکرد و پهلوی آن پودیگ را دریایی گرفته است که دریای سَدویس خوانند. هر ستبری و شوری و ناپاکی از دریای پودیگ به دریای فراخکرد گرد آید، رَوَد، به بادی بزرگ و بلند از آن دریای سدویس باز زده شود؛ هر چه پاک و روشن است به فراخکرد و چشمه های اردیسور شود، آن دیگر به پودیگ باز ریزد. بند این دریا به ماه و باد پیوسته است، به افزایش و کاهش (ماه) برآید و فروشود‌.
از آن روی که گردش او به نیمروز است، بند دریای سَدویس نیز به سَدویس ستاره بسته است که دریاها و ناحیت نیمروز در پاسبانی او است، همان گونه که ناحیت اباختر در پاسبانی هفتورنگ است.
درباره جزر و مد گوید که از پیش ماه، (به) هرگاه، دو باد می وزد که جایگاه ایشان در دریای سدویس است. یکی را فرودآهنج و یکی را برآهنج خوانند. هنگامی که آن برآهنج وزد، مد، هنگامی که آن فرودآهنج وزد، جزر باشد. به دیگر دریاها، از آنجا که گردش ماه بدیشان نیست، جزر و مد نباشد. 1} (ترجمه بندهش مهرداد بهار صص ۷۳ و ۷۴)

پ ن 1: منظور از دیگر دریاها، دریاهای نامبرده شده در متن بندهش یعنی کمرود (کاسپین) و سیاه بُن (دریای سیاه) و پودیگ (خلیج پارس) است.


استاد مهرداد بهار با توجه به متن بندهش و سایر متون ایرانی، فراخکرت را اقیانوس هند و پودیگ را خلیج فارس و دریای سدویس را همان دریای عمان می داند. (پژوهشی در اساطیر ایران مهرداد بهار ص ۱۴۳) پس نتیجه می گیریم که گفته آن دسته از محققینی که سهیل را بدلیل اینکه در عرض های شمالی دیده نمی شود سدویس نمی دانند باطل است. زیرا اساسا جغرافیایی که سدویس با آن ارتباط دارد سواحل جنوبی فلات ایران است و سدویس در اینجا یا همان سهیل مورد اتفاق محققین است و یا شاید آخرالنهر باشد که اکنون بنده بر آن نظر دارم.
در پایان این بخش، این را اکنون با اطمینان کامل می نویسم که یکی دانستن صورت فلکی شاه تخته که سهیل در آن قرار دارد با صورت فلکی نهر در مطالب پیشین کانال اشتباه بوده است.
سهیل غیر از صورت فلکی نهر است. با اطمینان کامل می نویسم که اپام نپات همتای اِآ در میان رودان است و سدویس غیر از آن است زیرا در اساطیر ایرانی سدویس غیر از اپام نپات است. با اطمینان می نویسم که اپام نپات و سدویس یکیشان با صورت فلکی نهر و دیگری با سهیل اینهمان است. در تطبیقشان اطمینان ندارم. اما اکنون اینگونه می اندیشم که اپام نپات احتمالا با سهیل و سدویس با توجه به فواصل نسبی چهار ستاره نگهبان از هم با صورت فلکی نهر مرتبط است. شاید هم بنده اشتباه کنم و انطباقشان عکس آنچه نوشته ام درست باشد.


اما سخن آخر
امیدوارم آنچه نگارش شد فصل الخطابی باشد تا دیگر ستارگان نگهبان شب در نسک بندهش با عنوان ستارگان سلطنتی پارسی نامیده نشوند و در موردشان داستان سرایی صورت نگیرد. زیرا هستند کسانی که من باب مثال بر اساس داده های اشتباه غربی تیشتر را الدبران می خوانند که خب نادرست است و هدف بنده روشنگری در مورد این مسئله بود.
اما شاید عده ای بگویند که ستارگان سلطنتی ربطی به متن بندهش ندارند که متاسفانه ظاهرا اینچنین نیست و در نوشته های غربیان آنگونه که لینک دادم بدان ارجاع داده شده بود‌. اما در پاسخ به آن گروهی که می گویند در نگاره های تخت جمشید در ایران باستان نگاره غلبه شیر بر گاو قرار دارد و این با دو صورت فلکی اسد و ثور مرتبط است باید بگویم بله بنده هم این را می دانم و کاملا قبول دارم که این دو نگاره به احتمال بسیار بالا وجهی در آسمان شب دارد و با دو صورت فلکی ثور و اسد مرتبط است. اما آیا در طرف دیگر این دو نگاره ما نگاره کژدم و دهان ماهی(فم الحوت) را داریم؟ که بگوییم در نگاره های تخت جمشید منطقه البروج به چهار قسمت مساوی تقسیم شده و سروری هر کدام به یکی از چهار ستاره مورد نظر داده شده است. البته اگر چنین نگاره ای هم پیدا شود که بنده بعید می دانم باز بکار بردن لفظ ستارگان سلطنتی پارسی بر آن ترکیبی غریب و بی معناست. زیرا این کلمه سلطنتی پارس بدین معنا است که یا مثلا این چهار ستاره با سرزمین ایران (پارس) ارتباط خاصی دارند که با دیگر سرزمین ها ندارند؟! یا مثلا منجمین سلطنتی ایران آن را کشف کرده اند و در محاسبات نجومی تنجیمی خویش از آن استفاده می کردند؟! که با یک نگاره فرضی که آنهم نگاره ای که کامل نیست نمی توان‌ چنین‌ ادعایی را مطرح نمود و این ستارگان به عنوان یک سنت پیوسته در نجوم ایرانی مطرح نبوده اند.


پایان

@soltannasir