Get Mystery Box with random crypto!

@soltannasir دانلپ در فصل دوم کتاب خویش به فرضیه منشا اویغور | سلطان نصیر

@soltannasir


دانلپ در فصل دوم کتاب خویش به فرضیه منشا اویغوری خزرها می پردازد. و خزران اولیه را گروهی از مردمان اویغور می داند که به سمت غرب (قفقاز) کوچیده اند.

نکته مهم : ما هم نظر دانلپ مبنی بر منشا اویغوری خزران را می پذیریم. اما مسلما بخش زیادی از مردمانی که ما بعدها آن ها را با عنوان خزریان می شناسیم اصالتا اویغور نبودند و اقوام گوناگونی که در منطقه قفقاز تحت تسلط خزریان اویغور زندگی می کردند نیز به مرور زمان جزو خزریان به حساب آمده اند. یعنی منشا اویغوری خزریان دلالت بر این ندارد که تمامی مردمان خزری در امپراتوری خزران اصالتا اویغور بوده اند. بلکه مسلما اقوام گوناگون ساکن در ناحیه قفقاز در دوران امپرتوری خزران به مرور جزو خزریان به حساب آمده اند.

می دانیم که آیین مانوی یک آیین گنوسی ثنوی محسوب می شده که در دوره ساسانیان میان اویغورها تبلیغ شده است. جالب است که این دوگانه گرایی گنوسی را ما در شیوه حکومت خزریان نیز مشاهده می نماییم.


به روایتی که آرتور کُستلر در کتاب خزران به نقل از سفرنامه ابن فضلان می آورد توجه نمایید:


{روایت ابن فضلان، بدون مقدمه ای، از توصیف دربار روس به توصیف دربار خزران منتقل می شود:
《اما پادشاه خزر که «خاقان» نام دارد فقط هر چهار ماه يك بار برای گردش بیرون می آید. او به نام خاقان بزرگ خوانده می شود و جانشین (خلیفه) او را《خاقان به》 می نامند. این شخص فرماندهی سپاهیان و امور ایشان را بعهده دارد و امور کشور را اداره می کند و ظاهر می شود و به جنگ می رود. پادشاهانی که در نزدیکی او هستند از وی اطاعت می کنند. او هر روز با فروتنی نزد خاقان بزرگ می رود و اظهار تواضع و آرامش می کند و فقط با پای برهنه در حالی که یک تکه هیزم در دست دارد نزد او حاضر می شود. وقتی به او سلام می کند آن هیزم را در برابرش روشن می سازد. پس از فراغت از اشتغال هیزم روی تخت در طرف راست پادشاه می نشیند و مردی به نام کندرخاقان، پشت سر او و مرد دیگری نیز به نام جاوشینر، پشت سر او و مرد دیگری نیز به نام جاوشیفر پشت سر این شخص جای می گیرند.
رسم پادشاه بزرگ بر این است که بار عام نمیدهد و برای مردم نمی نشیند و با ایشان سخن نمی گوید. بجز کسانی که نام بردیم هیچ کس نزد او نمی رود. کار شهرستانها و حل وعقد امور و مجازاتها و اداره کشور به عهده خليفه او
《خاقان به》 است. رسم است که چون پادشاه بزرگ بمیرد خانه بزرگی برایش می سازند. این خانه بیست اتاق دارد. در هر يك از اتاقهای این خانه برایش قبری می کنند و آنقدر سنگ را خرد می کنند تا مانند سرمه نرم شود و کف اتاق را با آن می پوشانند. سپس روی آن نوره می ریزند. در زیر ساختمان نهر آبی موجود است. این نهر بزرگ است و آب آن جریان دارد. قبر را بالای نهر قرار می دهند و می گویند: برای آنکه شیطان و انسان و کرم و حشرات به آن دسترسی نداشته باشند. وقتی پادشاه به خاک سپرده شد گردن کسانی را که او را دفن کرده اند می زنند. تا معلوم نشود قبر او در کدام یک از این‌ اتاقها واقع است. قبر او بهشت نامیده می شود و می گویند: به بهشت رفت. سپس همه اتاقها را با دیبای زربفت فرش می کنند. } (کتاب خزران آرتور کُستلر نشر خوارزمی صفحات ۵۳ و ۵۴)

نکته: در این روایت خزران دو شاه داشتند یک شاه نادیدنی و دست نیافتنی که نمادی از خدای متعال نادیدنی در اندیشه گنوسیان است. و دیگری خاقان به است که نمادی از خدای خالق و مدبر جهان (دِمیورژ) در اندیشه گنوسیان است.

شما ادامه این روش گنوسی ثنوی گرا را با یک تفاوت در حکومت هایی مانند سلطنت مشروطه ملاحظه می نمایید که در آن شاه یا ملکه نماد خدای متعال است. و نخست وزیر نمادی از دمیورژ یا قوای مدبر در جامعه است. منتهی تفاوت در اینجاست که نخست وزیر در نظام سلطنت مشروط توسط نمایندگان مردم در مجلس انتخاب می شود. اما با اینحال قدرت خویش را به طور نمادین از شاه یا ملکه دریافت می نماید.


@soltannasir