Get Mystery Box with random crypto!

سلطان نصیر

لوگوی کانال تلگرام soltannasir — سلطان نصیر س
لوگوی کانال تلگرام soltannasir — سلطان نصیر
آدرس کانال: @soltannasir
دسته بندی ها: باطنی
زبان: فارسی
مشترکین: 6.80K
توضیحات از کانال

آدرس این کانال در پیام رسان ایتا:
https://eitaa.com/soltannasir
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم خفیه و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و ظهور حضرت صاحب عج
آدرس جیمیل ما :
Soltan313nasir@gmail.com
کپی تنها با ذکر منبع مجاز است.

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 19

2021-11-07 14:30:41
تصویر نقشه محدوده سرزمین سغد باستان که بخش هایی از تاجیکستان و ازبکستان و قرقیزستان و قزاقستان امروزی را شامل می شود.

سرزمین سغد یا سرزمین های مجاور آن احتمالا محل سرزمین سوکستان در متن بندهش باشد که در خاک آن سرزمینی افسانه ای قرار دارد که با افسون مینوی درب آن بسته شده است و گوبدشاه در آن حکمرانی می نماید.

@soltannasir
1.4K views11:30
باز کردن / نظر دهید
2021-11-07 14:24:54 @soltannasir

{سرزمین های مقدس و از نظر پنهان در متن بندهش 2}

ادامه...

ادامه نکته 1: این سروری کشورها در متن بندهش به نوعی شاید معادل مقام قطبیت در تصوف و عرفان اسلامی برای هر کدام از این کشورها می باشد. و بتوان آن را با مقام ابدال سبعه که هر کدام از آنها قطب یکی از اقالیم سبعه زمین هستند سنجید.

پ ن: در مورد ابدال سبعه می توانید به متن فتوحات مکیه ابن عربی مراجعه نمایید. بین این بخش از نسک بندهش با فتوحات مکیه تا حدی مشابهت وجود دارد البته تفاوت هایی نیز وجود دارد.

نکته 2: از بین هفت سرزمین مقدسی که در خونیرس یا سرزمین میانه قرار دارد و با افسون مینوی از نظرها پنهان شده است. دو سرزمین ایرانویج و ورجمکرد _بر طبق نسک بندهش_ در جغرافیای ایران کنونی قرار دارند. ایرانویج در آذربایجان و ورجمکرد در استان فارس قرار دارد.

پ ن: ایرانویج در آذربایجان به نظر همان بهشت عدنی است که دیوید رول آن را در نزدیک تبریز می داند و ماسون های ترکیه ای دروازه ورودی آن را در منطقه قوشه داغی می دانند. اینکه این قوشه داغی همان رشته کوه های قوشه داغی است که از قره داغ تا سبلان امتداد می یابد ? یا منطقه قوچه گلی داغی است که به تبریز نزدیک تر می باشد را بنده اطلاع ندارم. اما می دانم که یکی از این دو منطقه یا شاید هر دوشان از نظر آنان دروازه ورود به بهشت عدن (احتمالا همان ایرانویج) است. فقیر اینگونه فکر می کنم که آنان در این مسئله اشتباه نمی کنند و شیاطین رده بالا در هدایتشان به سوی این منطقه برای یافتن دروازه ورود اشتباه نکرده اند.

پ ن: اینکه بهشت عدن ادیان ابراهیمی و ایرانویج آیین مزدیسنا کاملا بر هم منطبق باشند و به حقیقت یکی باشند از نظر بنده محل تردید است.

نکته 3: کشمیر اندرونی سرزمین دیگری است که از نظرها پنهان است و احتمالا دروازه اصلی ورودی آن با توجه به اینکه اندرونی توصیف شده است. در هندوستان قرار دارد.

نکته 4: سرزمین سوکوستان که بین ناحیه ترکستان به چینستان قرار دارد طبق نظر بعضی محققین همان سرزمین معروف و کهن سغد است :

{ سوکستان(مکان)
فارسی میانه sokistan؛ این نام در اوستا نیامده است اما واژه saokavastema به صورت صفت عالی یعنی جایی که بیشترین گوگرد را دارد، در اوستا آمده است و معلوم نیست که چه ارتباطی میان این صفت اوستایی و این نام موجود است. از آنجا که زمین سوکستان میان راه ترکستان به چینسنتان به ناحیه شمال است و از قدیم الایام یکی از مهمترین راه ها، میان چین و ترکستان، سرزمین سُغد بوده است، ممکن است که این نام با شکل در هم ریخته خود همان واژه gavistan به معنی سُغد باشد. }(فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی دکتر خسرو قلی زاده ص 279)

نکته 5: سرزمین مقدس پیشانسه در ناحیه ای نزدیک به کابل در افغانستان امروزی قرار دارد. پیشانسه را محققین همان دشت پیشین در افغانستان امروزی می دانند. به این نکته نیز باید دقت داشت که سام گرشاسپ گیسور مجعد موی جهان پهلوان ایرانی که چون آژی دهاک بند بگسلد وی را خواهد کشت در دشت پیشانسه نزدیک کابل در ناحیه کوه چالی چند هزار سال است که به خوابی عمیق فرو رفته است. بنابراین کابل حداقل از سه جهت مهم است. نخست سرزمین مقدسی در نزدیکی آن قرار دارد که درب ورود بدان بسته شده است. دوم سام گرشاسب گیسور مجعد موی در کوه های اطراف کابل در خوابی عمیق چون اصحاب کهف فرو رفته است وی کشنده آژی دهاک در آینده خواهد بود. سوم احتمالا حرکت اولیه بهرام ورجاوند حقیقی _نه بهرام ورجاوند تحریف شده در متون بعدی متعلق به پارسیان هند_ از کابل یا اطراف آن خواهد بود.

نکته 6: بر اساس متن بندهش کنگ دژ در خراسان با چند فرسنگ فاصله از کابل قرار دارد. و به نظر می آید منظور از خراسان در اینجا احتمالا همان کشور افغانستان امروزی باشد و خراسان ایران یا حتی جنوب ترکمنستان مد نظر نباشد زیرا در متن بندهش نوشته شده در بالای دریای فراخکرد قرار دارد. می دانیم که در ناحیه جنوب خراسان ایران دریای عمان قرار دارد که بر طبق نسک بندهش این دریا سدویس نام دارد و فراخکرد چنانچه پیشتر گفته شد بر اقیانوس هند اطلاق می شود. احتمالا منظور از بالای فراخکرد اینجا منطقه افغانستان باشد نه خراسان ایران.

پ ن: با توجه به اینکه احتمالا دو سرزمین از هفت سرزمین مقدس در خاک افغانستان کنونی قرار دارد می توان دریافت که سرزمین افغانستان تا چه میزان در معادلات آخرالزمانی نقش مهمی ایفا خواهد کرد و چرا سالهاست که توسط دول شرق و غرب مورد تاخت و تاز قرار می گیرد.

نکته 7: مکان سرزمین مجاور رود ناوتاز نامشخص است. مرحوم بهار و استاد سعید عریان هر کدام در ترجمه ای که از بندهش داشته اند در مورد اینکه رود ناوتاز کدامین رود است سکوت کرده اند. به نظر بنده شاید سرزمین های اطراف رود جیحون منظور باشد که خود گستره وسیعی را شامل می شود

پایان

@soltannasir
1.5K viewsedited  11:24
باز کردن / نظر دهید
2021-11-07 14:18:22 @soltannasir

{سرزمین های مقدس و از نظر پنهان در متن بندهش ۱}

در کشورهای غربی و دستگاه رسانه ای وابسته به آنان معمولا در مورد سرزمین هایی چون شامبالا به پایتختی آگارتا زیاد سخن گفته می شود. بنده منکر وجود سرزمین های مقدس در شرق دور نیستم و همانگونه که در اوایل کانال به نقل از استاد خویش مولانا زین الدین گفتم به وجود چنین سرزمین هایی در شرق دور کاملا باور دارم. در جهان اسلام نیز ما سرزمین های کم و بیش مشابهی داریم مانند مدینه الاولیا که نواده شیخ روزبهان بقلی شیرازی در کتاب تحفه اهل العرفان از جد خویش شیخ روزبهان داستانش را نقل کرده است:

https://t.me/soltannasir/279

همچنین سرزمین نورستان نیز از جمله این سرزمین های خاص است که مرحوم علامه میرجهانی رساله ای در باب آن دارند و مرحوم حمزه سردادور نیز در مورد آن کتابی داستان گونه نوشته اند که درون مایه آن صحیح است حتی بعضی از شخصیت های کتاب واقعی هستند تنها نامشان اندکی متفاوت است. اما شاید خیلی از خوانندگان ندانند که یکی از قدیمی ترین اسناد مکتوب در مورد سرزمین های مقدس اینچنینی، نسک بندهش است. در این نسک مهم از وجود هفت سرزمین مقدس ناپیدا در کشور خونیرس (کشور میانی) یاد شده است که با افسون مینوی دربشان بسته شده و تا هنگام فرشگرد از نظرها پنهان خواهند ماند.

نکته: در متون ایرانی فرشگرد دوره ای است که به ظهور سوشیانت متصل است. بنابراین این سرزمین ها تا هنگامه ظهور موعود (از نظر ما حضرت مهدی عج الله) از نظرها پنهان خواهند ماند.


اما حال به آنچه در نسک بندهش در این باره آمده می پردازیم:

{«بخش چهاردهم درباره سروری کشورهای»

گوید به دین که آن شش(مقام) سَروری کشورها را هر يك سروری است، چون (کشور) ارزه را سرور «اَشاشَه گَهتی که نیوَنگدان» است؛ (کشور) «سوه» را سرور «هُوئَزَرُكاخهر خِوَپریشترو»؛ (کشور) فرددفش را سرور «سپیتوئیت اوسپوسِینان»، (کشور) ویددفش را سرور «ایریزراسپ اوسپوسینان»؛ (کشور) ورو برشن را سرور «خوسپ»؛ (کشور) وروجرشن را سرور «چَخراواك»؛ زردشت این کشور خونیرس و نیز همه پرهیزگاران گیتی را سرور است. همه (این سروران) را نیز سروری از زردشت است که ایشان همه دین از زردشت پذیرفتند.
در کشور خونیرس (خونیرس=کشور میانی ف) بس جای است که در این بدزمانگی و نبرد سخت پتیاره، به افسون مینوئی گذر آن بسته است، (راه ورود به آن بسته شده است ف)که پناهگاه های خونیرس خوانده شود، بمانند آن کشورهای دیگر، چون کنگ دِژ (و زمین سوکَوستان و دشت پیشانسه و) رود ناوتاز و ایرانویج و وَرجمکرد و کشمیر اندرونی. در هر یکی سروری بی مرگ پادشاهی کند.
چنین گوید که «پشیوتن»، پسر گشتاسپ، که او را «چِهرومَیان» نیز خوانند، به کنگ دژ بامی است. «اَغريرَثِ پَشَنگان» به زمین سوکَوستان است، او را «گوبَد شاه» خوانند. «فِرَدَخشتِ خمبیگان» به دشت پیشانسه است. از آن روی خمبيگان است که (او را) از بیم خشم (دیو خشم) در خنبی پروردند. «اَشِم یَهمائی اوشتِ»، به جائی که رود ناوتاز خوانند است. «ون جود بیش» به ایرانویج است. «اوروتت نر»، پسر زردشت، به ور جمکرد است.
ایشان را نیز گوید که بی مرگ اند، چون: نرسی ویونگھانان؛ توس نوذران، گیو گودرزان، بئيرزد نبرد کردار، اشوزد پئورودخشتان.
ایشان همه، به فرشکردسازی، به یاری سوشیانس برسند. سام را گوید که بی مرگ بود. بدان گاه که خوار شمرد دین مزدیسنان را، ترك پسری که نُهین خوانده
می شد، هنگامی که (سام) بخواب رفته بود، به تیری (که به سوی او)، به دشت پیشانسه، بیفگند، بر او آن بوشاسپ بد را فراز بُرد. میان کوه چالی افتاده و او را برف بر زبر نشسته است. (او آنجای) بدان کار است که چون ضحاك رها شود، او خيزد و وی را از میان برد. او را بیور فروهر پرهیزگاران پاسبان اند. درباره ضحاك، که (او را) بيوراسب نیز خوانند، گوید که فریدون هنگامی که او را بگرفت، بکشتن نتوانست. پس به کوه دنباوند ببست. هنگامی که رها شود، سام خیزد، او را گرز زند و اوژند.
کنگ دژ به ناحیت خراسان، بر زبر دریای فراخكرد است. بدان ناحيت، به بس فرسنگ، دشت پیشانسه به کابلستان است. چنین گوید که «پیداترین بلندی به کابلستان آنجا است که دشت پیشانسه است. (در) آنجا کوه چالی به بالا بلندتر نیست. ایرانویج به ناحيت آذربایجان است. زمین سوکوستان، به راه از ترکستان به چینستان، به ناحيت اباختر (شمال) است. گور و ور جمکرد میان پارس است، به سرواگ. چنین گوید که (ور) جمکرد زیر کوه چمگان است. کشمیر و هندوگر (در) هندوستان است. }(کتاب بندهش ترجمه مهرداد بهار صص 127 و 128)

نکته1: در مورد سروران شش کشور در متن فوق تقریبا چیز خاصی در نسک های ایرانی در دست نیست. مرحوم بهار نیز در تعلیقات بندهش معادل های احتمالی این اسامی را در فروردین یشت نشان می دهد که در مورد خود آن اسامی موجود در فروردین یشت هم مطلب خاصی در دست نیست.

ادامه...

@soltannasir
1.6K viewsedited  11:18
باز کردن / نظر دهید
2021-11-01 02:13:48 ادامه...

{و در این مدت هیچ حرفی نمی زد. آنگاه سر به بالش می نهاد و مردی را که در آینده شوهر او می شد به خواب می دید. پسرها هم در روز هالووین اگر بی آن‌که حرفی بزنند ده تا برگ پاپیتال جمع می کردند، یکی را دور می انداختند و بقیه را زیر بالش خود می گذاشتند، چنین خوابی در مورد عشق و ازدواج آینده شان می دیدند. هم چنین به وسیله‌ی کیکی به نام barm-breac که تویش فندقی با یک حلقه قرار داشت فال می گرفتند. هرکس که حلقه را به دست می آورد زودتر از همه ازدواج می کرد؛ و کسی که فندق را صاحب میشد با بیوه‌ای ازدواج می کرد، اما اگر فندق پوک بود صاحبش موفق به ازدواج نمی شد. نیز، دختر نخی پشمی با خود بر می داشت و وقت غروب به کوره‌ی آهک پزی می رفت و به نام شیطان نخ را در کوره می انداخت و سر دیگر نخ را محکم در دست می گرفت، سپس سر نخ را تکان میداد و می پرسید «سر نخم را کی می گیرد؟» و نام شوهر آینده اش از ته کوره شنیده می شد.
شیوه‌ی دیگر تفال آن بود که چنگکی بردارند و به کنار پشته ی خرمن بروند؛ نه بار آن را دور بزنند و بگویند «این پشته ی خرمن را به نام شیطان با این چنگک باد میدهم.» در دور نهم شبح یار و شریک زندگی آینده ظاهر می شد و چنگک را می گرفت. شب خاکسترهای اجاق را با چنگک جمع می کردند و صبح از روی آثاری که روی خاکسترها دیده می شد می فهمیدند که در سال آینده کسی به آن خانه می آید، یا از آن خانه می رود یا در آنجا می میرد. در ناحیه ی راسكومون در جوار لی تریم، در روز هالووین تقریبا در هر خانه ای کیکی می پزند و حلقه ای، سکه ای، آلوچه‌ی جنگلی و تکه چوبی تویش قرار می دهند. سکه به هر کس برسد علامت پولدار شدن است، آن که صاحب حلقه می شود زودتر ازدواج می کند، تکه چوب به هر کس برسد علامت مرگ اوست، زیرا به معنی تابوت است، و کسی که آلوچه را به دست آورد بیشتر عمر خواهد کرد زیرا پریان و اجنه در روز هالووین آلوچه‌ی جنگلی را در توی پرچین ها می پوسانند و از این رو آلوچه‌ی توی کیک تا آخر سال می ماند. هم چنین در آن شب اسرار آمیز دخترها نه دانه‌ی جو در دهان می گذارند و بیرون
می روند و بی آنکه حرفی بزنند آن قدر راه می روند تا اسم مردی را بشنوند؛ این اسم اسمِ شوهر آینده ی آنهاست. در ناحیه ی راسكومون نیز در روز هالووین دندان زدن سیب یا گرفتن سکه‌ی شناور در آب و قاپیدن سیب یا شمع چرخان متداول است. در جزیره ی آدم، که از نواحی سلتی است، نیز تا همین اواخر در عید هالووین آتش روشن می کردند و همه ی مراسمی را که برای راندن و زدودن آثار شوم و زیانبار جادوگران و اجنه مرسوم بود انجام می دادند. }(کتاب شاخه زرین پژوهشی در جادو و دین صفحات ۷۴۵ الی ۷۴۹ جیمز جرج فریزر)

نکته : از منظر اسطوره شناسی و دین‌شناسی و انسان شناسی و فرهنگ، مراسم هالووین در بین اقوام سلتی به مراسم چهارشنبه سوری در بین‌ ما ایرانیان شباهت هایی دارد. البته در بعضی جاها تفاوت های جدی ای نیز دارد.

@soltannasir
1.1K viewsedited  23:13
باز کردن / نظر دهید
2021-11-01 02:04:38
ادامه..

{هم چنین، فندق و جوز را جفت جفت روی آتش می نهادند و از نحوه‌ی حرکت آنها آینده ی عشق و ازدواج زوج‌ها را پیشگویی میکردند. سرب را روی آتش ذوب میکردند تا به درون کاسه ای آب سرد بچکد، و از روی شکل هایی که سرب مذاب در آب سرد به خود می گرفت وضع بچه های‌شان در آینده معلوم میشد. نیز سعی می کردند با دندان سیب هایی را که روی آب شناور بود بقاپند. یا چوبی را از قلابی می آویختند که بر یک سرش سیبی و بر سر دیگرش شمعی قرار داشت. چوب را می چرخاندند و طرف سعی می کرد که سیب را دندان بزند و گاهی البته شمع را به جای آن در دهان می گرفت. در ناحیه‌ی لی‌تریم نیز تا نزدیکی های اواخر قرن نوزدهم اَشکال گوناگونِ تفأل و پیشگویی در روز هالووین صورت می گرفت‌. در اینجا نیز همچون ناحیه‌ی کوئینز دخترها به کمک کلم هایی که از مزرعه میکندند از آینده ی خود و نحوه ی ازدواج و شوهری که نصیب‌شان می شد خبردار می شدند. اگر دختری شاخه ای گل رشتی پیدا می کرد که کج شده بود و به صورت حلقه ای از زمین روییده بود، شبانگاه با نام شیطان سه بار از زیر حلقه رد می شد، سپس شاخه را می برید. و زیر بالش خود می‌گذاشت و در این مدت هیچ حرفی نمی زد.}

@soltannasir
1.0K views23:04
باز کردن / نظر دهید
2021-11-01 02:01:03
ادامه...

{و انعکاس نور آن در خلیج اسکاتلند صحنه ای بسیار تماشایی می ساخت.» آتش های هالووین همچون آتش های بلتین در اول ماه مه، ظاهرا در ارتفاعات پرت شر نیز رایج و همگانی بوده است. در ناحیه کالاندر که شامل گذرگاه مشهور تروساکس امروزی می شود که به کرانه های پیچاپیچ و جنگلي خليج زیبای کاترین متصل است، آتش های هالووین تا نزدیکی اواخر قرن هجدهم هنوز روشن می شد. وقتی آتش خاموش می شد خاکسترش را به دقت به شکل دایره جمع می کردند و به نام هر فردی از خانواده هایی که در روشن کردن آتش دستی داشته است سنگی بر گرد آن می نهادند. صبح روز بعد اگر می دیدند که سنگی از آن میان جابه جا شده یا شکسته است. مطمئن می شدند که صاحب آن سنگ fey است یا وقف شده است و ممکن نیست از آن روز تا دوازده ماه دیگر زنده بماند. در ناحیه‌ی کوئینز ایرلند تا نیمه ی دوم قرن نوزدهم بچه ها در عید هالووین انواع این آیین های فال بینی را انجام می دادند. دخترها چشم بسته به مزرعه می رفتند و کلم پیچی می کندند. اگر کلم خوب رسیده بود، شوهر خوبی گیردختر می آمد اما اگر ساقه ی کلم کج و خمیده بود شوهر آینده اش پیر مرد خسیسی از آب درمی آمد.}

@soltannasir
973 views23:01
باز کردن / نظر دهید
2021-11-01 01:58:23
ادامه...

{در اویست جنوبی واِریسکای می گویند:
هالووین می آید، می آید
جادوگری [ یا غیبگویی] باب می شود
جن و پری شاد و آزاد می شود.
همه شان هر سو دوان، توی جاده ها روان
راه‌ها را خالی کنید، بچه ها، امان امان".
اما در عین حال که افسون راز و رمز و ابهت در ذهن روستایان سلتی همیشه با هالووین همراه است، جشن عمومی آن، لااقل در عصر جدید، به هیچ وجه حال و هوای دلگیر و محزون ندارد؛ برعکس با شور و شوق و خصوصیات رنگین و دل انگیز همراه است که آن را به صورت شادترین شب سال در می آورد. جزو چیزهایی که در هایلندز اسکاتلند به هالووین زیبایی رویایی بیشتری می بخشد تل های آتش است که جابه جا در آن ارتفاعات بر می افروزند. «در آخرین روز پاییز بچه ها خزه و جلبک، بشکه های قیر، خس و خاشاک و شاخه های باریک و بلند(gàinisg) و هر آنچه برای سوختن مناسب باشد گرد می آوردند. این‌ها را بر بلندی نزدیک خانه روی هم تلنبار می کردند و شبانگاه آتش می زدند. این آتش را Samhnagan می‌نامیدند. هر کسی آتشی برای خود داشت و آتش هرکس بزرگتر بود موجب افتخار او می شد. همه جا از نور آتش ها روشن بود و منظره‌ی آتش های بسیار که بر بلندی ها می سوختند}

@soltannasir
961 views22:58
باز کردن / نظر دهید
2021-11-01 01:56:17
ادامه..

{احتمالا طبیعی بوده است که فکر کنند فرا رسیدن زمستان ارواح بیچاره ی لرزان را از مزارع خالی و بی بار و بر و بیشه زارهای برهنه به گرمای کلبه و به کنج آشنای اجاق ها می راند. مگر گاوها ماغ‌کشان در آن زمان از مراتع تابستانی در صحراها و جنگل ها و از تپه و ماهور به آغل‌ها باز نمی گشتند تا در آنجا پناه گیرند و بخورند و بیاسایند در عین حال که بادهای سرد وحزن انگیز در میان شاخه ها می وزید و می نالید و برف و بوران دره ها و آیکندها را می‌انباشت؟ و مگر مرد و زن نیک دل روستایی می‌توانستند توجهی را که به گاوان و رمه‌ها نشان می دادند از ارواح مردگان خویش دریغ کنند؟ اما فقط ارواح درگذشتگان نیستند که تصور می شود بی آنکه دیده شوند آن شب، شبی که پاییز سال بی رنگ و رو را به زمستان می سپارد. در همه جا می گردند و سرگردانند. جادوگران نیز در آن شب بیرون آمده اند و سرگرم تبهکاری های خویشتند، بعضی ها سوار دسته‌ی جارو در هوا میپرند، بعضی دیگر سوار گربه ببری ها که آن شب به صورت اسب هایی سیاه در می آیند، در جاده ها جولان میدهند. پری ها نیز همه شان بیرون اند و انواع اجنه ها همه جا وول می خورند.}

@soltannasir
960 views22:56
باز کردن / نظر دهید
2021-11-01 01:52:52
ادامه...

{در سرتاسر دوازده ماه آتی دوام آورد و نافذ باشد. تأیید دیگر این نظر که سلت‌ها سال خود را از اول نوامبر آغاز می کردند، شیوه تفأل چند گونه‌ای است که، چنان که هم اکنون خواهیم دید، اقوام سلتی عموما در عید هالووین به منظور آگاهی یافتن از سرنوشت خود، به خصوص اقبال‌شان در سال پیش رو، بدان متوسل می شدند، زیرا این تدبیرها به منظور آگاهی یافتن از آینده عقلا چه زمانی بهتر از آغاز سال عملی تر و مؤثرتر می بود؟ هالووین به عنوان موسم بخت و شگون در نظرسلت‌ها بسی فراتر از بلتين بود و بدین جهت می توان از روی احتمال چنین استنباط کرد که آنان سال خود را با هالووین و نه با بلتین آغاز می کردند، مناسبت مهم دیگری که به همین نتیجه منجر می شود ارتباط مردگان و ارواح درگذشتگان با عيد هالووین است. نه تنها بین سلت‌ها بلکه در سراسر اروپا، هالووین، یعنی شبی که موعد گذر از پاییز به زمستان است، ظاهرا از قدیم موسمی از سال بوده است که گمان می رفت ارواح گذشتگان از خانه های پیشین خود بازدید می کنند تا با گرمای شور و شادی که خویشان و افراد خانواده شان در آشپزخانه یا اتاق نشیمن برایشان فراهم کرده اند برخوردار شوند.}

@soltannasir
950 views22:52
باز کردن / نظر دهید
2021-11-01 01:51:03
ادامه...

{آوازخوانان دوره می افتادند. این نوعی ترانه ی هاگمانی است که این طور آغاز می شود: «امشب شب سال نوست، هاگونا!» یکی از گزارش دهندگان سر جان رایس، پیرمردی شصت و هفت ساله، «از شانزده سالگی تا بیست و شش سالگی کارگر مزرعه‌ی فرد واحدی در نزدیکی رگابی در ناحیه‌ی آندریاس بوده است و یادش هست که اربابش و همسایه‌ی او ضمن صحبتی که با هم می کردند اول نوامبر را روز سال نو می نامیدند و به جوانان توضیح می دادند که در قدیم همواره چنین بوده است. در واقع این برایشان بسیار طبیعی بود، چنان که همه‌ی کار و بار و اجاره داری زمین در آن تاریخ به سر می آید و چنان که همه‌ی مستخدم ها از این زمان شروع به کار و خدمت می کنند.» چنان که دیدیم، در ایرلند قدیم رسم بود که آتش نویی هر سال در هالووین با عید سامهاین بر می افروختند و از آن آتش متبرک بود که همه‌ی آتش هاو اجاق های ایرلند دوباره روشن می شدند. چنین رسمی قویاً اشاره به این دارد که سامهاین یا روز قدیسان (اول نوامبر) روز سال نو است. از اینجاست که افروختن آتش نو در هر سال به طور خیلی طبیعی در آغاز سال صورت می گیرد تا اثر نیک و مبارک آتش تازه }

@soltannasir
975 views22:51
باز کردن / نظر دهید