دیکتهی «شب دموکراسی» در ضرورت خوانش انتقادی فرهنگ آرزو ر | SooreMa | "صور "ما
دیکتهی «شب دموکراسی» در ضرورت خوانش انتقادی فرهنگ
آرزو رضایی مجاز
خیابانها پر از پوسترهاییست که بهدقت چسبکاری شده و طوری روی دیوارها پهن شدهاند که انگار قرار است برای همیشه جزئی از هویت شهر بمانند! صبح در مسیر پیادهروی، چند نفری را دیدم که مشغول تراشیدن پوسترها از دیوارهای کنار مغازه بودند، و من به مسئلهی «حق» فکر کردم. کاندیداهایی که زیباسازی فضای شهری را بهعنوان عادیترین حقوق شهروندی نمیفهمند، دقیقاً چطور و از چه حقی قرار است در شورای شهر، دفاع و چه چیزهایی را مصوب کنند؟ اما مسئلهی مهمتری پیش روی ماست؛ حقوق ما را چه کسی قرار است استیفا کند؛ وقتی اصلاً نمیدانیم حق ما چیست؟
میان ورزش صبحگاهی با تیمی که مدتهاست در پارک، گرد هم جمع میشوند، خانمها به شوخی میگفتند: «امروز آخرین روزیه که میتونید با آهنگ ورزش کنید، از فردا گشت ارشاد میاد بالا سرتون» و بقیه هم میخندیدند و من به «حق» فکر میکردم. به تقریباً پنجاهدرصدی فکر کردم که یا از دستهی همیشه امیدوارانند، یا همسفرهی وضع موجود؛ در هر دو حالت، حضور در صحنه را تکلیف خود فهمیدهاند. به معلمهایی فکر میکنم که تصویر پروفایلشان را مزین به کد انتخاباتیِ کاندیدای مورد نظرشان کردهاند، و به کارگرهایی که در بلوار باغستان، هر روز ردیف مینشینند و منتظرند ماشینی، ترمز و کار روزمزدی را پیشنهاد کند؛ تعریف حق برای هر کدام چیست؟
به آدمهایی که شاید همهمسایهی ما بودند و روز تشییع مرد «میدان» احساس تکلیف، زمینگیرشان کرد؛ یا آنها که قربانیان نامآشنای ماشین سرکوباند، و با صورت اسیدپاشیشده در صف رأی ایستادند. سلبریتیها و هوادارانشان؛ آنها که مدتها معطل میمانند تا در اولین فرصت با یکی از چهرهها که اتفاقی جایی دیدهاند، سلفی بیندازند؛ برای تکتک این نفرات، مفهوم «حق» چیست؟ این پرسش، مقدم است بر اینکه چه کسی این حقوق را به ما بازپس خواهد داد، یا چه کسی رئیسجمهور خواهد شد...
متن کامل را در لینک زیر (یا با لمس اینستنت ویو) بخوانید: