2021-03-11 19:41:30
آیت الله خامنهای، در این سخنرانی، سال ۸۳ در جمع دانشگاهیان همدان، با اشاره به «تهاجم فرهنگی» باور روشنفکران به «فلان دانشمند اروپایی» را به ایمان مؤمنان به کتاب آسمانی تشبیه میکند. او معتقد است که "کشور ما مهد فلسفه است، اما برای فهم فلسفه به دیگران مراجعه میکنند". ما همان راهی را که اروپا در علم رفته است، نباید برویم بلکه "راههای میانبر پیدا میکنیم"، "علم را از دست اروپاییها میقاپیم" و "مرزهای دانش را میشکنیم". اما نکتهی مهم در سخنان رهبری، حملهی خصمانه به کارل پوپر و مخالفت صریح با ترویج آرای اوست. با این ادعا که "دهها سال است که نظریات پوپر در زمینههای سیاسی و اجتماعی «کهنه و منسوخ» شده"، از "آدمهایی که در سالهای اخیر با ادعای فهم فلسفی، شروع کردند به ترویج نظریات پوپر" انتقاد میکند. او آنها را "مقلد غرب و بیخبر از تحولات جدید" میداند.
عبدالکریم سروش، یکسال پس از این سخنرانی، در گفتوگو با «روز» به این حملات واکنش انتقادی نشان داد. سروش، با آثار و نوشتههایاش، فلسفه علم را به ایران آورد، سنت انگلیسی-آمریکایی را در کشور تقویت کرد، و آرا و نظریات کارل پوپر را درس داد و ایرانیان را با فلسفهی او آشنا کرد.
سروش، با این سابقه، در گفتوگو با مریم کاشانی میگوید که این حرف رهبری برایاش مهم بود، البته نه از جهت ناصحیح بودن، بلکه از این حیث که آقای خامنهای "نه فلسفه میخواند، نه فلسفه میداند" و شاید هم اعتقادی به "فلسفهورزی" نداشته باشد و "بالاتر از آن، او با فلسفه جديد اروپایی هيچ آشنایی ندارد، و مطمئنم که از محتوای فلسفه پوپر هم اطلاعی ندارد". اما علت این حمله و خصومت چیست؟
پاسخ سروش این است: "نفوذ مکتب فرديد در آن بالا". یکی از کارهایی که فردید، به همراه شاگردش داوری، کرد "يک نوع پوپرستيزی هيستريک در ايران" بود. به گفته سروش "آنها، از موضع فاشیسم، پوپر را مورد حمله قرار دادند تا از ورای او به دموکراسی و آزادیخواهی حمله کنند".
سروش راست میگوید. فردید، واضع غربزدگی، دشمن مدرنیته و تمدن غربی و یک فاشیست تمام عیار بود. مدرنیته را دیکتاتوری که نفس امارهاش غالب شده، عقل مدرن را بیچاره و مریض، آزادی را بندگی نفس اماره، لیبرالیسم را اباحیت، اومانیسم را طاغوت و حقوق بشر را سانسور نفس اماره بر نفس مطمئنه میانگاشت. پوپرستیزی او به راستی هيستريک بود. فردید، پوپر را «مطیه دجال» یا «الاغ دجال» میخواند که برایاش «علم حصولی شیطانی» اصالت دارد، حامل پلورالیسم و نومینالیسمی است که «کل اسلام و کل قدسی» را انکار میکند و از این طریق، وحدت اسلام را نفی میکند. پوپرستیزی فردید، در امتداد دشمنیاش با غرب و مدرنیسم و ستیزش با عقل و آزادی بود.
اما این پوپرستیزی، نسبتی هم با یهودستیزی فردید داشت. به همین جهت پوپر را «یهودی منحوس منکر زده» میخواند. فردید یهودستیز بود. علت موجده غرب را فراماسون و یهودی، تاریخ مدرن را یهودیتزده و عقل منحرف مدرن را عقل یهودی میدانست. او اعتقاد داشت که عالم فاسد جدید، نفس اماره یهودی است و یهودیت، مثل ماسونیت و صهیونیت، خطری برای اسلام و انسان یهودی خودبنیاد و بیمار و هوشاش منشأ فساد. و از این جهت عبارت «جامعه منحوس یهودی یعنی جامعه باز» را به کار برد. که هم دشمنیاش را با یهود نشان میدهد و هم ضدیتاش را با جامعه باز پوپر.
فردید در زمان حیاتاش، از سروش هم با دشنام و ناسزا یاد میکرد. او در نامهای به آیت الله خمینی نوشت:«من پیام کوچکی به امام خمینی دارم، این انقلاب را عبدالکریم سروش خراب میکند. من پوپر را میشناسم و به ریش او میخندم؛ من دارم به جمهوری اسلامی مدد میرسانم». حاجت به گفتن ندارد که فردید، فیلسوف محبوب نظام و فاشیستهای اسلامی است. مستند سفارشی «تئوریسین خشونت» محصول اوج، گواه همین است.
پ.ن: این یادداشت را چهارسال پیش نوشته بودم، البته با نواقصی.
@shahrvand_sabz
https://t.me/shahrvand_sabz/594
20.8K views16:41