Get Mystery Box with random crypto!

'حسینعلی کاشانی راد'، فرزند اسماعیل و ( سیده)معصومه بیگم شیرنگ | فصلنامه استارباد



"حسینعلی کاشانی راد"، فرزند اسماعیل و ( سیده)معصومه بیگم شیرنگی، در ۲۴ تیرماه سال ۱۳۳۰ به عنوان چهارمین فرزند خانواده( هفت نفره)، در ( کوچه مدنی)محله آلوچه باغ( خیابان ملل) شهر تاریخی و سرسبز گرگان متولد شد. او یکی از مستعدترین و خوش قریحه ترین شعرای معاصر زادگاهش در عرصه ی سرایش اشعار سپید و آزاد بود که متأسفانه دستان غدار اجل، مهلت چندانی به ادامه حیاتش نداد تا سرانجام در ۱۴ فروردینماه سال ۱۳۸۱ در شهر مقدس مشهد بر اثر ایست قلبی و تنفسی ناشی از عفونت ریه و البته ابتلا به سرطان خون، دار فانی را وداع گفت. پیکرش را در آرامستان خواجه مهزیار جاجرم به خاک سپردند.( بر سنگ مزار وی بخشی از شعر خودش اینگونه نقش بسته است: در خواجه مهزیار/ وقتی که قامت رعنا و مهربانت را/ به خاک پس دادند/ به زیر لب گفتم:تو که ز خاک نبودی/ مهربانی ما!/ مهربانی ما! )
این شاعر خوش آوازه که در میان دوستان و هم پالگی هایش به جهت حال و هوای درون گرا و عارفانه اش به " حسین جنگلی" مشهور بود. تحصیلات دوره ابتدایی را در مدرسه" دقیقی" و متوسطه را در دبیرستان " استرآبادی" پشت سرگذاشت، لیکن به جهت علاقه وافری که به ادامه تحصیل داشت، سال آخر دوره متوسطه را همراه با یکی از دوستان نزدیکش، عبدالرحمان فرقانی فر، در دبیرستان دارالفنون تهران به پایان برد و در سال ۱۳۴۸ مدرک دیپلم ریاضی دریافت نمود و پس از گذراندن تحصیلات دیپلم به خدمت وظیفه اعزام شد، محل سربازی او شهر مرزی خواف در استان خراسان بود، حضورش در این شهر موجبات آشنایی با همسر اولش را فراهم نمود.
کاشانی راد در سال ۱۳۵۲ با ورود به سپاه دانش وقت در شهر مقدس مشهد، به استخدام اداره آموزش و پرورش درآمد و با اتمام دوره آموزشی، در بخش کردکوی، مشغول به انجام خدمت و تدریس در مقطع ابتدایی گردید. وی پیش از آن، مدتی در کارخانه پنبه استرآباد به عنوان کارگر رسمی مشغول به کار بود و از این رهگذر، میزان مسؤلیت پذیری در تهیه و تدارک معاش خود و خانواده اش را نشان داده بود. کاشانی راد، در آغاز این دهه به سبب دوستی و مراودت و هم نشینی با بسیاری از شاعران و ادیبان مطرح و فعال ایران و گرگان از منوچهر آتشی، نصرت رحمانی، احمد شاملو، پرویز کریمی، علی اکبر ابراهیم زاده، مهدی و هادی سیف حسینی، رحمت الله و عبدالرحمان فرقانی فر، اورج علی محمدزاده، منوچهر و اسماعیل رضایی، محمد مهدی مصلحی و حبیب الله قلیشلی در گرگان، دوران طلایی و اوج شعری خود رابه منصه ظهور رساند. حضور مداوم او در کنار این شاعران در قهوه خانه" ده فرمان"و رفت و آمدهای متعدد وی به تهران و برقراری ارتباط با اصحاب رسانه و مطبوعات، سبب گردید تا در سومین دهه از زندگانی اش به خلق آثار قابل توجهی در چکامه سرایی دست یازد. وی در جراید سراسری و محلی قبل از انقلاب از جمله کیهان، رودکی، فردوسی، چیستا، تماشا، جوانان، نگین و چُکُلِش به انتشار شعرهایش پرداخت و از زمره کسانی بود که در گرگان با راه اندازی کانون نویسندگان و شاعران، به دعوت دوست و همسایه نزدیکش، محمد قاری، به این نهاد خودجوش پیوست و در مجموعه کتاب فصل نیز به ارایه شعر پرداخت.
کاشانی راد در نخستین سال های پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، زادگاهش، گرگان، را ترک کرد و به خواف خراسان رفت( جایی که محل خدمت سربازی اش بود)، اما در آنجا نیز ماندگار نشد و پس از چند سال خدمت فرهنگی در این شهر مرزی به عنوان معلم در مقطع ابتدایی و نیز انجام یک ازدواج ناموفق عاشقانه که تنها ماحصل آن فرزند پسری به نام پوریا ( متولد ۱۳۶۰/۱/۲۵) بود، سرانجام در سال ۱۳۶۸ در جاجرم مأوا گزید و در سال ۱۳۶۹ برای دومین بار متأهل گردید که حاصل این پیوند، تولد دو دختر در سال های ۱۳۷۰و ۱۳۷۵ با نام های معصومه و محدثه بود. خانواده دوم این شاعر فقید همچنان در جاجرم ساکن هسنند. وی در دو- سه سال پایانی خدمت در آموزش و پرورش، از تدریس در مدرسه دست کشید و وارد واحد مالی و حسابداری این سازمان گردید و در نهایت حکم بازنشستگی او از خدمت در آموزش وپرورش، مورخ ۱۳۸۰/۷/۱ با ۲۷ سال و ۱۰ ماه سابقه به تأیید سازمان بازنشستگی کشوری رسید.
از رنگ و بوی اشعار کاشانی راد پیداست که عمق احساسات قلبی و درونی اش سرشار از پیام های سیاسی و اجتماعی بوده و شاعر به رسالت آگاهانه خود نسبت به جامعه خویش آگاهی کامل داشته است، به ویژه در شعرهای پیش از انقلاب او به خوبی می توان رگه های شور و شعور اجتماعی را دریافت. در اشعار بعداز انقلاب نیز شعرهای مذهبی، مرثیه، مدیحه و به طورکلی اشعار آیبنی و حماسی در قالب های قصیده، مثنوی، چهارپاره، دوبیتی و رباعی به وفور یافت می شود. از آنچه ذیل برخی از اشعارش نگاشته می توان پی برد که مسافرت هایی به گرمه، اهواز، بجنورد و ساری و تهران داشته و حتی در این شهرها نیز از سرایش شعر، غافل نبوده است.

@StarbaadMagazine