Get Mystery Box with random crypto!

' احمد شاملو'( الف. بامداد) در ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ نزدیک سقاخانه ای | فصلنامه استارباد



" احمد شاملو"( الف. بامداد) در ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ نزدیک سقاخانه ای در خیابان صفی علیشاه تهران به دنیا آمد.
" در شب سنگین برفی بی امان / بدین رباط فرود آمدم"
پدرش حیدر نام، افسر ارتش رضاشاه بود.

" نسب ام با یک حلقه به آوارگان کابل می پیوندد"

مادرش کوکب عراقی ( اراکی ) بود. به خاطر شغل پدر، دوران کودکی و تحصیل را در شهرهای مختلف گذراند. در سال۱۳۲۰ با انتقال پدرش برای سرو سامان دادن به تشکیلات ژاندارمری گرگان، سال سوم متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر گرگان ادامه داد و بعد از مدتی به تهران می روند. در هفده سالگی با توجه به فعالیت سیاسی علیه متفقین در شمال، در تهران دستگیر و به بازداشتگاه شوروی در رشت منتقل شد.

" تنها فایده اش این بود که کمی روسی آموختم و چیزهایی دیدم از حقارت آدم بزرگ ها که روحم را آزار می داد!".

پس از آزادی با خانواده به ارومیه رفته و کلاس چهارم متوسطه را در آنجا آغاز می کند که با به قدرت رسیدن فرقه دموکرات آذربایجان همراه پدرش دستگیر و در مقابل جوخه آتش قرار می گیرد که سرانجام آزاد و به تهران می آیند و برای همیشه ترک تحصیل کرده و در یک کتاب فروشی مشغول به کار می شود.
پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ مجموعه شعرش" آهن ها و احساس" توسط پلیس سوزانده شده و با یورش به خانه او تعدادی از ترجمه هایش ازمیان می رود. با دستگیری " مرتضی کیوان" شاعر، روزنامه نگار و فعال سیاسی که با نیما، ابتهاج، کسرایی و شاملو در" انجمن ادبی شمع سوخته" فعالیت می کرد و در ۲۷ مهرماه ۱۳۳۳ در سن ۳۳ سالگی تیرباران شد. شاملو دو شعر در رابطه با کیوان سرود:

" نه بخاطر آفتاب/نه بخاطر حماسه/ بخاطر سایه بام کوچکش/...../ بخاطر هر چه کوچک و هر چیز پاک به خاک افتادند/ به یاد آر/ عموهایت را می گویم/ از مرتضی سخن می گویم." و دیگری" سال بد/سال باد/سال اشک/سال شک/..../سال پست/سال درد/سال عزا/سال اشک پوری/ سال خون مرتضی."

آیدا در مصاحبه اش می گوید:

" مرگ کیوان را باور نمی کرد و می پرسید چطور چنین انسان هایی را اعدام کردند! …تا روزهای پایانی به یاد کیوان بود."

شاملو در سال ۱۳۲۵ با نیما آشنا که باعث رابطه عاطفی و خانوادگی میان آنها شد؛ تا جایی که نیما در ۱۴ خرداد ۱۳۳۰ با هدیه " افسانه" از او اینگونه قدردانی میکند:

" عزیز من ... شما، واردترین کس به کار من و روحیه من هستید ..."

اما پس از آشنایی شاملو با " فریدون رهنما" که پیشگفتاری بر دفتر " قطعنامه" که سروده های بی وزن او بود و با معیار شعر نیمایی ناسازگار، روابطش با نیما تیره و مسیر شاعریش به گونه ای دیگر رقم می خورد. شاملو بعدها در این باره نوشت:

" خط کشیدن بر عروض قدیم و جدید، عملا حاصل درس بزرگی بود که من از کارهای خود نیما گرفتم، ولی او حاضر به تجدید نظر نبود که هیچ، آن را مستقیما دهان کجی به خود تلقی کرد و با انتشار " قطعنامه" هم به کلی از من کنار کشید ... شاید هم حق داشت. فریدون رهنما نمی بایست در مقدمه آن دفتر، دل او را با آن قضاوت به درد می آورد."

هر چند شاملو به هیج وجه از نیما دست نکشید به قول " ضیاء موحد":

"امروزه تأثیر شعر شاملو بر شعر معاصر ایران از تأثیر شعر نیما بیشتر مشهود است."

شاملو معتقد بود:

" می توان سخنی پیش آورد که بدون استعانت وزن و سجع، شعری باشد بس جاندار و عمیق...التزام وزن، ذهن شاعر را منحرف می کند؛ چون ناچار وزن فقط مقادیر معدودی از کلمات را درخود راه می دهد و بسیاری کلمات دیگر را پشت در می گذارد، در صورتی که ممکن است درست همین کلمات... در شمار تداهی ها درست در مسیر خلاقیت ذهن شاعر بوده باشد. "
و یا
" فضلا شعر را از ادبیات تمیز نمی دادند، در نظر آنها هر رطبی و یابسی که وزن و قافیه داشت شعر بود و هر سخن عاری از وزن و قافیه، نثر...امروز دست کم بخش عمده ای از مردم … به تجربه دریافته اند … کلام ممکن است موزون و متساوی نباشد … با این همه شعر باشد ."

در سال ۱۳۲۶ شاملو کتاب " آهنگ های فراموش شده" را به چاپ رساند که بعدها می نویسد:

" قطعاتی که در این کتاب جمع شده اند… می بایستی سوزانده شده باشد...این قدم های اولین کودکی است که می خواسته راه بیفتد...ناموزون راه می رود."

در سال ۱۳۳۰شعر بلند ۲۳ و مجموعه اشعار قطعنامه و در ادامه، هوای تازه، باغ آینه، لحظه ها و همیشه، آیدا در آینه، آیدا درخت و خنجر و خاطره، ققنوس در باران، مرثیه های خاک، شکفتن در مه، ابراهیم در آتش، دشنه در دیس، ترانه های کوچک غربت، در آستانه، مدایح بی صله و در سال ۱۳۷۹ آخرین کتاب شعرش " حدیث بی قراری ماهان" منتشر می شود .
شاملو با چاپ کتاب " قطعنامه " شعر جدیدی را پایه گذاری کرد که به قول براهنی:

" با ذات شعر به معنای واقعی منافات دارد، ولی ضرورت زمانه، روان شناسی خود شاملو و اعتراض عمیق او به قرارداد از هر نوع، نگارش این شعر را ایجاب می کرد. "
@StarbaadMagazine