Get Mystery Box with random crypto!

' اگر بخواهم از یک شعر نام ببرم ' سرود ششم' را انتخاب می کنم. | فصلنامه استارباد



" اگر بخواهم از یک شعر نام ببرم " سرود ششم" را انتخاب می کنم. همه زندگی ما در " سرود ششم" گفته شده. این شعر خلاصهٌ زندگی من و شاملوست."

" آیدا "

" سرود ششم "


شگفتا
که نبودیم
عشقِ ما
در ما
حضورمان داد.
پیوندیم اکنون
آشنا
چون خنده با لب و اشک با چشم

واقعهٌ نخستین دمِ ماضی.

///

غریویم و غوغا
اکنون،
نه کلامی به مثابهٌ مصداقی
که صوتی به نشانهٌ رازی.

///

هزار معبد به یکی شهر...

بشنو:
گویکی باشد معبد به همه دهر
تا من آنجا برم نماز
که تو باشی.

چندان دخیل مبند که بخشکانی ام از شرمِ ناتوانی خویش:
درختِ معجزه نیستم
تنها یکی درختم
نوجی در آبکندی،
و جز اینم هنری نیست
که آشیانِ تو باشم،
تختت و
تابوتت.

///

یادگاریم و خاطره اکنون._

دو پرنده
یادمانِ پروازی
و گلویی خاموش
یادمانِ آوازی.

" احمد شاملو"
۹ فروردین ۱۳۷۲


" شبانه "

مرا
تو
بی سببی
نیستی.

به راستی
صِلت كدام قصیده ای
ای غزل؟
ستاره بارانِ جوابِ كدام سلامی
به آفتاب
از دریچه ی تاریک؟

کلام از نگاهِ تو شكل می بندد.
خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی!

‌‌ ///

پسِ پشتِ مردمکان ات
فریادِ کدام زندانی ست که آزادی را
به لبانِ برآماسیده
گُلِ سرخی پرتاب می کند؟-
ورنه این ستاره بازی
حاشا
چیزی بدهکارِ آفتاب نیست.

نگاه از صدایِ تو ایمن می شود.
چه مؤمنانه نامِ مرا آواز می کنی!

///

و دل ات
کبوترِ آشتی ست،
در خون تپیده
به بامِ تلخ.

با این همه
چه بالا
چه بلند
پرواز می کنی!

" احمد شاملو"



" ترانه ی بزرگ ترین آرزو "


آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
همچون گلوگاهِ پرنده ئی،
هیچ کجا دیواری فروریخته بر جای نمی ماند.

سالیان بسیار نمی بایست
دریافتن را
که هر ویرانه نشانی از غیابِ انسانی ست
که حضورِ انسان آبادانی ست.

///

هم چون زخمی
همه عُمر
خونابه چکنده،
هم چون زخمی
همه عمر
به دردی خشک تپنده،
به نعره ئی
چشم بر جهان گشوده
به نفرتی
از خود شونده،-

غیابِ بزرگ چنین بود
سرگذشتِ ویرانه چنین بود.

///

آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
کوچک تر حتّا
از گلوگاهِ یکی پرنده!

" احمد شاملو"
رم، دی ۱۳۵۵

@StarbaadMagazine