گاهی اوقات انتخاب الگو بهخودیخود نقص دارد
یکی از جذابیتهای نسبتاً متداول بنچ مارکینگ این است که به جنبه خاصی از تجارت مانند تجربه مشتری نگاه کنیم و در صنعت دیگری به دنبال یافتن شرکت خاص برای تقلید و کپیبرداری باشیم.
یکی از بانکها آرزو میکند که تجربه مشتری در شعبش، مشابه فروشگاه اپل باشد. هدف خدمات استثنایی مشتری ستودنی است، اما پرش به یک صنعت نامربوط بسیار مخاطرهآمیز است. وقت و منابع زیادی از شرکت بهخاطر این تلاشهای بیهوده هدر میرود.
عرضه نوآورانه و خارج از جعبه تفکر ذهنی، قادر به تشخیص اکوسیستمهای بسیار متفاوت میان محصولات، رفتار مشتری و فرایندهای داخلی است. نحوه تعامل همه اینها با یکدیگر تقریباً غیرممکن است، چه رسد به بازآفرینی آنها. همه این نواقص، بدون درنظر گرفتن منبع، فشار و تحمیل بر سازمان وارد میآورند.
مسئله دیگر این فرض ضمنی است که واژگان همچنان پایه هستند. شرکتی که الگوی شماست، در حال تغییر و تحول است. اگر شرکتی به هدفش برسد، درمییابد که رقیب به پله بالاتری صعود کرده است.
#انتخاب_الگو @stramanagement