Get Mystery Box with random crypto!

* از ترس دزدان، گوسفندان را داغ می‌کنیم* هفته دولت، روز کارم | کانال رسمی حزب تدبیر و توسعه ایران

* از ترس دزدان، گوسفندان را داغ می‌کنیم*

هفته دولت، روز کارمند و تخلفات بیش از ۹۰ هزارمیلیاردی فولاد مبارکه اصفهان، تقارن‌های مهم ایام اخیر بودند. تقارن‌هایی که یک داستان، می‌تواند ارتباطی گویا بین آن‌ها ایجاد کند:
یکی از نامزدهای انتخاباتی در ایام تبلیغات به روستایی رفت. مردم روستا گفتند که ما دو مشکل‌داریم؛ که اولی مشکل گاز است. بلافاصله کاندیدای محترم! گوشی موبایل را برداشته و تماسی گرفت و اعلام کرد: مدیرعامل قول دادند تا یک هفته پس از انتخابات، گاز کشی را انجام می‌دهند. آنگاه پرسید: و مشکل دیگر شما؟ مردم هم گفتند: دوم اینکه آنتن موبایل نداریم...

در روزهای گذشته، مناسبت سوم شهريور را هم داشتیم که سالروز آغاز به کار دولت جناب آقای رئیسی بود و یادآور وعده‌هایی چون:
یک‌میلیون واحد مسکن
یک‌میلیون شغل
تورم تک‌رقمی
گشت مسئولین به‌جای گشت ارشاد
کاهش ۵۰ درصدی هزینه درمان
حل مشکل بورس
متناسب‌سازی حقوق مردم با تورم و...
اینکه دولت آقای رئیسی با توجه به مجموع شرایط و فرصت یک‌ساله‌ای که داشته تا چه حد به اهداف و وعده‌هایش نزدیک شده است، موضوعی قابل‌بحث و قابل سنجش است؛ لیکن این قلم، بنا دارد در اینجا و حسب وسع خود، توصیه‌هایی را از سر صدق به دولت محترم عرضه دارد:
۱. اقتصاد، تفکر پذیر است نه دستور پذیر؛ معیشت و سفره مردم باقیمت گذاری دستوری یا یارانه، حل‌ و فصل نمی‌شود.
۲. مدیریت، خدمتگزاری است و نه مالکیت. در حقیقت، خدمت و مسئولیت از جهتی مانند دانش است. در دانش، مرزی نیست و به قول ارسطو، آدم با تمام تلاش علمی‌اش به‌جایی می‌رسد که می‌داند چیزی نمی‌داند.
اگر در عرصه خدمت (و خصوصاً هرچه حوزه اختیارات، گسترده‌تر باشد) یک مدیری از خدمات خود، احساس رضایت کرد، بی‌گمان در دوران ابتدایی کار خود بوده و کاسه‌ای از اقیانوس خدمت را چشیده است.
مدیران ما به دلایلی چون نبود برنامه، نبود هدفمندی قبل سنجش و اندازه گیری، نداشتن مشاورین راهگشا، فقدان تخصص کافی و البته نشنیدن‌ها، به تصمیمات لحظه‌ای و پروژه‌های بی‌هدف و خلق‌الساعه روی می‌آورند و از کشته‌ی خام‌ خود، گاها چنان به هیجان درآمده که گویی کَون و مکان در مقابل ایشان باید به سجده بیفتند.
وقتی عملاً مدیری را نمی‌شود یافت که از دوران عملکرد خود، کمترین انتقادی داشته باشد و کوچک‌ترین قصور را بپذیرد، خود حدیث مفصل باید خواند از این مجمل!
سؤال لاینحل کشور ما این است که وقتی همه، این‌قدر خدمتگزار و خوب‌اند، پس مقصر این‌همه قصور و عقب‌ماندگی کیست؟ قصورها و کوتاهی‌هایی که خود مدیران محترم، پیش و بیش از هرکسی بدان‌ها اذعان دارند و از آن‌ها سخن می‌گویند.
از مشکلات اصلی ما به‌خصوص در حوزه مدیریتی، نشنیدن‌ها و ندیدن‌هاست. همان عادتی که سیستم مدیریتی ما را گاها انتقادناپذیر مطلق نشان می‌دهد. روندی که تنها به انتقادناپذیری ختم نشده و بلکه به خودشیفتگی می‌رسد؛ خیل مدیرانی که دیگر، به‌جز به‌به و چه‌چه را نمی‌توانند تحمل کنند.
به‌واقع اگر‌ مدیری پیدا شود و بیش از یک سال از مدیریتش بگذرد و هنگامی‌که موردانتقاد قرار می‌گیرد، بتواند روی در هم نکشد را باید بر دیده نهاد و قدرش را دانست؛ او شاید همان عالمی باشد که فهمیده قطره‌ای از دریا را فراگرفته است.
ما قرن‌هاست حاکمیت نظام سیاسی قبیله‌ای بر کشور را ظاهراً پشت سر گذاشته‌ایم؛ دورانی که اسمی از کشور و دولت ایران نبود و مملکتِ سلجوقی یا مُلک مغولان یا دولت صفویه می‌گفتند. دورانی که دولت و ملت، مِلک شخصی پادشاه دانسته می‌شد و پادشاهی چون ملکشاه، حق خود می‌دانست که مملکتش را به‌عنوان سهم‌الارث میان ورثه تقسیم کند.
ما دهه‌هاست از نظام پادشاهی هم عبور کرده‌ایم. باید بدانیم در عصر و نظام ما، مسئولیت، مالکیت نیست؛ خدمت است و خدمتگزاری و تعهد. درحالی‌که بسیاری از منصوبان و مدیرانِ امروز، دستگاه خدمتی‌شان را همچون ملک شخصی خود می‌دانند و هرگونه دخل و تصرف را هم مجاز می‌شمارند.
۳. همان‌قدر که عرصه داخلی و رعیت بی‌نوا، نیازمند رویکرد اخلاقی و عدالت محور دولت و برنامه‌ریزان است، باید بدانیم عرصه بین‌الملل، عرصه عدالت و اخلاق نیست و انتظار چنین نگاه‌هایی از دیگران، نوعی ناآگاهی و چوب زدن بر منافع ملی است. عرصه بین‌الملل، عرصه جنگ دیپلماتیک یا غیر دیپلماتیک بر سر منافع ملی است. عقلانیت و شجاعت، در فهم و پذیرش واقعیت‌هاست و واقعیت‌ها‌ در این میز بازی، ولو تلخ باشند، باید بر اساس آن‌ها پیش رفت و سربازی و سرداری کرد.
۴. و اما فسادها و رسوخ آن‌ها در تاروپود سیستم‌ها، درد و معضلی بس بزرگ است که ماجرای فولاد مبارکه، قطعاً یک شمه از آن است.