اسلام به عنوان یک دین دچار بحران است. من اگر تعبیر میکنم ک | تفکر
اسلام به عنوان یک دین دچار بحران است. من اگر تعبیر میکنم که در حال حاضر اسلام به عنوان یک دین دچار بحران است، شما استبعاد نکنید، این اظهارات را امری منافی با ایمان تلقی نکنید. دینی که نتواند خودش را درست در دنیا عرضه کند دچار بحران است. آن علمای دین که نمیتوانند این دین را آنچنان در دنیا معرفیکنند که این زشتیها که امروز به این دین چسبیده از آن پاک شود، تفکر آن عالمان دچار بحران است، بیمار است. تفکر علمای یک دین اگر دچار بحران شود، آن دین دچار بحران می شود. دین در نظر مردم منهای آنچه علمای دین میگویند چیزی در هوا و فضا نیست. دین برای عامه مردم همان است که آنها میگویند. آنها میگویند آقایان خدا چنین خواسته، خدا چنین گفته، خدا چنین امر کرده، خدا چنین نهی کرده. از این مدعیات است که دین درست میشود اما الان نوبت این رسیده که از آنها سوال شود که خدا چنین میگوید یعنی چی؟ خدا سخن میگوید یعنی چه؟ خدا امر میکند و نهی می کند یعنی چی؟ سدههای متمادی است که در کشورهای مسلمان هرچه گفتهاند و هر چه کردهاند همه را به حساب خدا گذاشتهاند. حالا روز حساب پس دادن است. باید حساب پس بدهند. ما در این مرحله هستیم. اینکه بنشینیم و تنها به گذشتگانمان افتخار کنیم و بگوییم ما چنین شخصیت هایی داشتهایم، چنین بزرگانی داشتهایم این بالیدنها دردی را دوا نمیکند، مشکلی را حل نمیکند. هر جوانی که به من مراجعه میکند و از من دربارۀ گذشتگان میپرسد میگویم باید بیاندیشیم و ببینیم آنها چه گفته اند؟ حرف درستشان در کجاست؟ حرف نادرستشان در کجاست؟ ما در مرحلهای هستیم که دیگر آنچه در این 6 دهۀ گذشته به ما گفته شده کفاف زندگی مسلمانی ما را در این دنیای مدرن نمیدهد. آنها دیگر کافی نیست؛ چه طالقانی گفته باشد، چه طباطبائی گفته باشد، چه رهبر فقید انقلاب گفته باشد یا هر کس در هر کجای جهان اسلام گفته باشد آنها دیگر کافی نیست. اندیشههای نوینی لازم داریم تا بتوانیم به عنوان مسلمان در این دنیای پر از تهدید و پرتلاطم و در بطن کلافهای سردرهم پیچیده سیاسی و اجتماعی و فرهنگی زندگی کنیم. دنیای ما بسیار بسیار پیچیده شده است. من گاهی فکر میکنم واقعا مثلاً در ٣٠ سال پیش، میفهمیدم تقریبا در چه جور دنیایی دارم زندگی میکنم. اما در حال حاضر نمیفهمم در چه دنیایی دارم زندگی میکنم. ویتگن اشتاین، فیلسوف بزرگ عصر حاضر میگوید: مشکل انسانی من این است که در عصر حاضر دیگر خودم را نمیتوانم باز بشناسم که کی هستم و چی هستم و کجا هستم. بسیاری از ملتها و اشخاص در حال حاضر همین وضعیت را دارند و ما مسلمانها هم پس از رویاروئی با جهان جدید به شدت دچار همین سرگیجهها شدهایم.