Get Mystery Box with random crypto!

خب. اول تز داستان رو از مولانا میگم و بعد آنتی‌تزش رو از سعدی. | تفسیر بیضوی مثنوی معنوی

خب. اول تز داستان رو از مولانا میگم و بعد آنتی‌تزش رو از سعدی. انتخاب گزینه‌ی برتر هم با خودتون. منم خیلی وقتا در انتخاب بین این دو دچار پارگی در ناحیه‌ی تحتانی شدم. داستان هم از دفتر سوم #مثنوی است.

پوست‌دنبه یافت شخصی مُستَهان
هر صباحی چرب کردی سَبلتان

مستهان یعنی بدبخت. «سَبْلَت» هم یعنی سیبیل! میگه یک آدم بدبخت و گرسنه‌ای یه تیکه دنبه پیدا می‌کنه، و دیگه هر روز یه تیکه از اون دنبه رو میماله به سیبیلش تا مردم و «در و همسایه» فکر کنن این بابا یه غذای چرب و چیل اساسی خورده. دیدین گاهی کسی که یه چیز جدیدی می‌خره هی زور میزنه به صورت غیر مستقیم توجه ملت رو بهش جلب کنه؟ این بابا هم موقع صحبت با این و اون هی چپ و راست یه دستی به سر و سیبیلش می‌کشیده که یعنی داداش این قسمت چرب رو نگاه کن:

در میان مُنعمان رفتی، «که من
لوت چربی خورده‌ام در انجمن!»

دست بر سبلت نهادی در نوید
رمز، یعنی سوی سبلت بنگرید

کین گواه صدق گفتار منست
وین نشان چرب و شیرین خوردنست!

بعد مولانا میگه در حین این خالی‌بندیا، شکم این بابا با اعصاب کیری هی می‌خواسته بگه «کُس ننه آدم دروغ‌گو»، ولی خب چون شکم زبون نداره نهایتن یه صدای قار و قوری ازش در میومده که خیلی مفهوم نبوده.

اشکمش گفتی جواب بی‌طنین:
که اباد الله کَیدَ الکاذبین

البته مولانا بعد نکته‌ی مهم‌تری رو از دهن شکم یارو (!) بیان میکنه:

«لاف تو ما را بر آتش بر نهاد
کان سبال چرب تو برکنده باد!

گر نبودی لاف زشتت ای گدا
یک کریمی رحم افکندی به ما»

اینجا شکمه چی داره میگه؟ شکم داره خطاب به یارو میگه خو کیرم تو اون سیبیلت، بخشی از بدبختی ما محصول همین تظاهر به سیری توئه. اگه اینقد کُس نمیگفتی که من فلان و بهمان غذا رو خوردم، اگه مردم میدونستن گرسنه‌ای، شاید یه آدم با مرامی پیدا میشد یه لقمه نون دستت میداد بریزی تو من!

تو این قسمت تخیل مولانا دیگه آمپر می‌چسبونه، و داستان به این شکل ادامه پیدا میکنه که خود شکمه به صورت مستقل دست به دعا برمیداره که خدایا این زن‌جنده رو رسوا کن بلکه یه لقمه نون به ما برسه. دعاش هم مستجاب میشه و به اذن خدا یه گربه‌ای میاد و دنبه‌ی یارو رو می‌دزده.

آن شکم خصم سبال او شده
دست پنهان در دعا اندر زده

کای خدا رسوا کن این لاف لئام
تا بجنبد سوی ما رحم کرام

مستجاب آمد دعای آن شکم
شورش حاجت بزد بیرون عَلَم

چون شکم خود را به حضرت در سپرد
گربه آمد، پوست وان دنبه ببرد

پسر بچه‌ی یارو که در جریان وابستگی عاطفی پدرش به دنبه‌ی مفقوده بوده، با گریه بدو بدو میاد تو بازار و در همون حین که باباش داشته واسه اهل محل در مورد کباب دیشب خالی می‌بسته، بلند داد میزنه که بابا اون دنبه‌ای که سیبیلتو هر روز باهاش چرب میکردی رو گربه برد!

خنده آمد حاضران را از شگفت
رحمهاشان باز جنبیدن گرفت

دعوتش کردند و سیرش داشتند
تخم رحمت در زمینش کاشتند

یارو طبیعتا به شدت کیر میشه، اما مردم بعد از اینکه کمی بهش می‌خندن، حداقل متوجه میشن که این بابا گرسنه‌س، و دیگه بهش میرسن و غذاشو تامین میکنن. در واقع مولانا میگه گاهی چینش اجزای روزگار اینطوریه که:

اگر میخوای سیر بشی،
اول باید کیر بشی

البته این بیت کسشر از خودم بود. بیان مولانا یه کم اصولی‌تره:

گر نمودی عیب و کژ کم باختی
یک طبیبی داروی او ساختی

میگه اگر مشکل و بدبختیت رو مخفی نکنی، اگر دائم تظاهر به خوب بودن حال و احوالت نکنی، اگر اطرافیانت بفهمن که دچار بگایی هستی، شاید یکی پیدا بشه که راه حلی جلوی پات بذاره.
به قول مرحوم حمید مصدق، «حرف را باید زد، درد را باید گفت».

منطق پیچیده‌ای نیست درسته؟ آفرین، حالا یه سیلی به خودتون بزنید و یادتون بیاد که ما ایرانی هستیم و جلوی در و همسایه آبرو داریم؛ و اینه که چه غلطا؟ شما باید فقط بریزید تو‌ خودتون و به گا برید. که خب این ما رو میرسونه به اون آنتی‌تز سعدی که اول مطلب خدمتتون عرض کردم. از گلستان ایشون بخونیم:

«بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر! فرمان تو راست، نگویم، ولکن خواهم مرا بر فایدهٔ این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.»

بله بیضوی‌های عزیز. سعدی هم مثل ننه‌باباهای خودمون بوده. خیلی تو در و همسایه آبرو داشته ظاهرن.

البته قبل از اینکه کونم بذارید توضیح بدم که طبق معمول در هر دوی این نگاه‌ها مقداری حقیقت وجود داره. در زندگی واقعی، هر مورد خاصی تحلیل خاص خودشو می‌طلبه. این نگاه‌ها فریم‌ورک‌هایی هستن که هرکدوم به جای خودش میتونه درست باشه. اینو میشه خیلی بسط داد به ویژه در مورد خود سعدی، و‌ تنوع و حتی تناقض برخوردهاش با مسائل که گاهی مخاطب تازه‌کارو گیج میکنه. یه روز میرم تو اینستا درباره‌ش مینویسم تا کونتون بسوزه.

@TafsireKiri