Get Mystery Box with random crypto!

داستان روز جهانی زن ما از شاهنامه‌س و راجع به یکی از کاراکترها | تفسیر بیضوی مثنوی معنوی

داستان روز جهانی زن ما از شاهنامه‌س و راجع به یکی از کاراکترهای زن خفن در ادبیاتمون که بنیانگذار سنت حسنه‌ی «وان‌نایت استند» در ایران باستان هم بوده؛ و این بزرگوار کسی نیست جز تهمینه.

#فردوسی

ماجرا به زمانی برمی‌گرده که رستم دیگه برای خودش شاخ شده و جایگاه پهلوون اول ایران رو داره و از دوست و دشمن همه آوازه‌ی قدرت و جرئتشو شنیدن. رستم علاقه‌مند به شکار و کُس‌چرخ در طبیعت هم هست و یه بار طی ولگردی هم اسبش رو گم میکنه و هم راه برگشت رو، و ناخواسته از مرز عبور میکنه و وارد توران میشه. اما یکی از حاکمای محلی توران با عزت ‌و احترام می‌بردش توی کاخ خودش و ازش پذیرایی می‌کنه و شام و شراب بهش میده و اجازه میده شب رو توی یکی از اتاقهای کاخ بخوابه.

آمّا... نصف شب! رستم که چشماش تازه گرم خواب شده، یه دفعه یه پچ پچی می‌شنوه و پشت‌بندش در اتاق خیلی آروم قیژژژ باز میشه:

چو یک بهره از تیره شب در گذشت
شباهنگ بر چرخ گردان بگشت

سخن گفتن آمد نهفته به راز
درِ خوابگه نرم کردند باز!

از پشت در، یه داف قد بلند مو مشکی آهسته میاد تو اتاق:

پس پرده اندر، یکی ماه روی
چو خورشید تابان پر از رنگ و بوی

دو ابرو کمان و دو گیسو کمند
به بالا به کردار سرو بلند

روانش خرد بود تن جان پاک
تو گفتی که بهره ندارد ز خاک

رستم با اون‌ همه دک‌ و‌ پوزش از دیدن یه دختر تو اتاقش خایه می‌کنه و شروع می‌کنه بسم‌الله گفتن و می‌پرسه کی هستی؟ اینجا‌ چی می‌خوای نصف شبی؟ تهمینه میگه نرینی به خودت پهلوون، بابا دختر پادشاهم ازت خوشم اومده گفتم بیام ببینم چی کاره‌‌ای:

از او رستم شیردل خیره ماند
بر او بر، جهان آفرین را بخواند!

بپرسید زو گفت نام تو چیست؟
چه جویی؟ شب تیره کام تو چیست؟

چنین داد پاسخ که تهمینه‌ام
تو گویی که از غم به دو نیمه‌ام

یکی دخت شاه سمنگان منم
ز پشت هژبر و پلنگان منم

به گیتی ز خوبان مرا جفت نیست
چو من زیر چرخ کبود اندکيست

کس از پرده بیرون ندیدی مرا
نه هرگز کس آوا شنیدی مرا

بعد از اینکه یه خرده از خودش میگه و از اینکه هیچ کدوم از مردای دور و بر براش جذاب نیستن و خیلی دلش گرفته و اینا، شروع می‌کنه هندونه گذاشتن زیر بغل رستم:

به کردار افسانه از هر کسی
شنیدم همی داستانت بسی

که از شیر و دیو و نهنگ و پلنگ
نترسی و هستی چنین تیزچنگ

به تنها یکی گور بریان کنی (گور = گورخر، غذای مورد علاقه رستم)
هوا را به شمشیر گریان کنی

برهنه چو تیغ تو بیند عقاب
نیارد به نخچیر کردن شتاب

نشان کمند تو دارد هژبر
ز بیم سنان تو خون بارد ابر

بعد میگه اینقد از این چیزای خفن راجع بهت شنیدم که اصلا یه مدته همینجوری خیس بودم برات و مونده بودم چجوری گیرت بیارم که یه دفعه دیدم خودت اینورا پیدات شد! کار خدا رو می‌بینی؟

چو این داستانها شنیدم ز تو
بسی لب به دندان گَزیدم ز تو!

بجُستم همی کفت و یال و برت
بدین شهر کرد ایزد آبشخورت

یه آهنگ رپ سکسی قدیمی بود نمی‌دونم یادتون هست یا نه، اگر پیداش کردید تو کامنتا یه لینکی چیزی بذارید ازش؛ توش دختره با یه صدای هورنی میگفت: «لب مال تو، تب مال تو، من هرچی دارم امشب مال تو»؛ تهمینه هم اینجا یه همچین چیزی داره میگه:

تو را اَم کنون گر بخواهی مرا (تو را ام = مال توام!)
نبیند جزین مرغ و ماهی مرا

یه ضرب‌المثل انگلیسی هست که میگه «برای داشتن سکس، زن‌ها به چندین 'دلیل' نیاز دارن، مردها فقط به یک مکان». اینجا هم تهمینه‌ی ساده‌دل کسخل انقد پسر ندیده تو عمرش که نمیدونه یه «بیا منو بکن» ساده هم برای هر مردی کافیه، و فکر میکنه باید منطق بتراشه.

اینه که سه تا دلیل ارائه میکنه و میگه به این دلایل باید منو بکنی!
دلیل اول اینکه آمپرم خیلی زده بالا و بهت رو انداختم!

یکی آنکه بر تو چنین گشته‌ام
خرد را ز بهر هوا کشته‌ام

دلیل دوم اینکه دوس دارم ازت حامله بشم یه پسر بزام عین خودت!

و دیگر که از تو مگر کردگار
نشاند یکی پورم اندر کنار (پور = پسر)

مگر چون تو باشد به مردی و زور
سپهرش دهد بهره کیوان و هور

سومین و قانع کننده‌ترین دلیل، اینکه اگه منو بکنی، شده وجب به وجب تورانو میگردم اسبتو برات پیدا می‌کنم!

سه دیگر که اسپت به جای آورم
سمنگان همه زیر پای آورم

و بعد:
چو رستم بدانسان پریچهره دید،
ز هر دانشی نزد او بهره دید،

و دیگر که از رَخش داد آگهی
ندید ایچ فرجام جز فرهی

به خشنودی و رای و فرمان اوی
به خوبی بیاراست پیمان اوی

ترجمه ساده‌ش اینه که رستم می‌بینه طرف هم خوشگله، هم باهوشه، هم میده، هم اسبشو پیدا می‌کنه، از فردا هم که دیگه نمی‌بیندش، پس «به خوبی» میره رو کار و داستان سهراب اینجا کلید میخوره.

آره خلاصه، اینم داستان قدیمی‌ترین وان‌نایت استند تاریخ ایران که اتفاقا با ابتکار عمل یه خانوم اتفاق میفته. روز زن مبارک

پ.ن: اینجا دیگه جا نمیشه، توی کامنت اول یک نکته‌ی فنی مینویسم ببینید.

@TafsireKiri