Get Mystery Box with random crypto!

- من صیغه‌ی برادرتم ولی تورو می‌خوام. عصبی خندید و دستی به لبش | رمان تقدیر عشق

- من صیغه‌ی برادرتم ولی تورو می‌خوام.
عصبی خندید و دستی به لبش کشید:

- تو غلط کردی وقتی منو میخوای پاهات رو واسه‌ی بقیه باز میکنی.
قطره اشکم رو پاک کردم و صاف روی تخت نشستم:
- مست بودم‌.
سمتم هجوم آورد و یقه‌ی لباسم رو توی تنم پاره کرد:
- پس منم مستم! الان مستم و می‌خوام به ناموس برادرم تجاوز کنم.

ترسیده با وحشت دستم رو روی سینه‌ی لختم گذاشتم که چشمای پر از نیازش رو روی بدنم چرخوند:
- با اینکه دست مالی شدی ولی بازهم تحریک کننده ای.

قبل از اینکه چیزی بگم محکم لباش رو قفل لبام کرد و روی میز خوابوندم دستش رو نوازش وار روی کمرم کشید:
- حیف نیست زیر دوستاش هم جون میدی؟

- من مخالف نیستم.
از این تغییرم شوکه شد و پهلوم رو توی مشتش فشرد:
- موافقی؟
با استرس سرم رو تکون دادم:
- لذت میبرم‌.

رگ های قرمز توی چشم‌هاش خودنمایی کردن:
- هرزه‌ی احمق.

https://t.me/+3cRSTIRnL3kzODE0