دختره میخواد بچشو #سقط کنه که #شوهرش سر میرسه و... https:// | رمان تقدیر عشق
دختره میخواد بچشو #سقط کنه که #شوهرش سر میرسه و... https://t.me/joinchat/SUKIimZPwRCXUiDJ https://t.me/joinchat/SUKIimZPwRCXUiDJ بغض چنبره زده بود تو گلوم ولی من نمی تونستم پای یه بچه ی بی گناه رو به این دنیا باز کنم
-خوشگله پاشو نوبتته!
به طرف اتاق سقط راه افتادم صدای جیغ تو سرم اکو میشد زنایی که بچه هاشون رو سقط میکردن ولی ته دلشون راضی به این کار نبود
-کوچولو جای تو اینجاها نیستا؟!
-میخوام بچمو سقط کنم!
-هه پَ بگو یارو از اوناشه که یه حرومی کاشته رفته!
چیزی نگفتم و دستم رو روی شکمم گذاشتم
-توله سگت چند ماهشه؟
-چهار ماهشه!
-نمیشه سقط کرد قلبش تشکیل شده!
آخ کودک بی گناهم من مجبورم
-باید سقطش کنم!
یکمی من من کرد که ۲۰۰ تومن گذاشتم کف دستش
-سقطش کن!
-دراز بکش شلوارتم در بیار.
روی تخت دراز کشیدم داشتم جون میدادم کارش رو شروع کرد جیغ میزدم ولی بچه هنوز سقط نشده بود که با صدای داد...
-حروم زاده ها زن من کوووووووو؟! این خراب شده رو روی سرتون آوار میکنم!
با ترس نگاهش کردم که در اتاق رو با ضرب باز کرد و به طرفم اومد
-کثافط آشغال میخواستی بچه ی منو سقط کنی؟!
-کارن....من...من....این....بچه..رو..نمیخوام.!
-به دنیا میاریش بعد هری!
که با دردی که زیر دلم پیچید و خونی که بین پاهام رون شده از درد جیغی کشیدم که...
https://t.me/joinchat/SUKIimZPwRCXUiDJ https://t.me/joinchat/SUKIimZPwRCXUiDJ https://t.me/joinchat/SUKIimZPwRCXUiDJ حنا دختر ۱۶ ساله ایی که در ۱۰ سالگی به عقد پسرعمویش کارن محتشم در می آید و کارن پسری از تبار غرور سردی برای به دست آوردن عروس کوچکش بعد از سالها باز گشته
و این شروع رمان هیجانی و زیبای ساعت به وقت من https://t.me/joinchat/SUKIimZPwRCXUiDJ جدیدترین رمان مجازی #عاشقانه #اجبار