پسره چند سال از زنش دوره بوده حالا برگشته و با چیزی که میبینه. | رمان تقدیر عشق
پسره چند سال از زنش دوره بوده حالا برگشته و با چیزی که میبینه...
https://t.me/joinchat/SUKIimZPwRCXUiDJ
با خوشحالی در خونه رو باز کردم آخ مامان قربونش بره -دختر قشنگم چقدر خوشگل شده! -مامان بابا نمیاد؟! -بابایی الان میاد قشنگم صورتمو اوردم بالا که با کارن روبرو شدم -ک....کا.....ر....ن؟ برافروخته به طرفم اومد مچ دستم رو گرفت که دردم اومد -آخ -حالا زن من، زن عقدی من از چند سال دوریه من سو استفاده کرده رفته زن یه حروم زاده شده! -ب...بخ....بخدا...داری.....اش....اشتبا.....ه....می.....میکنی! کیمیای قشنگم گوشه ایی کز کرده بود و اشکاش روون شده بود دستم رو از دست کارن کشیدم بیرون و به طرف کیمیا رفتم -مامان قربونت بره گریه نکن! قشنگ مامان اشکاتو نریز! کارن بی رحم منو از بچم جدا کرد و سیلی ایی به صورتم زد که صدای گریه کیمیا در اومد -حالا من نبودم ازدواج کردی هیچ! تخم اون حروم زاده رو هم کاشتی تو شکمت؟! پرتم کرد زمین و با لگد افتاد به جونم خون از دهنم میومد -نامرد تو باباشی! و چشام بسته شد....