دختره رفته تو بدن پسره ، پسره رفته تو بدن دختره حالا ببین چیکا | رمان تقدیر عشق
دختره رفته تو بدن پسره ، پسره رفته تو بدن دختره حالا ببین چیکار میکنن این دوتا...
https://t.me/joinchat/zBCXtny-inRjNmI0
به طرف ایلیا رفتم و گفتم:
-سینمو بده!
با خنده کنارم زد و گفت:
-نچ من تازه دارم با اینا وفق میگیرم:)
با حرص پریدم روش که جیغی زد
-آخ!
سریع از روش پاشدم من نباید به بدن خودم آسیب بزنم اینجوری بعدا که بیام تو بدنم چیز میشه!
-داس کو؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت:
-داس؟ داس برای چی؟
https://t.me/joinchat/zBCXtny-inRjNmI0
با لبخند شیطانی نگاهش کردم و گفتم:
-میخوام چیزتو قطع کنم!
-غلط کردی یکی دو روزه رفتی داخل بدنم بلایی نمونده که سرش نیاری عفریته):
-عفریته خودتی ملعون با اون بابای خنگت!
زدم زیر خنده که از پشت یه پس گردنی خوردم
-ایلیا جان از مایا جان خوشت میاد دیگه؟!
ها ها من پوزه اینو به خاک میمیالم
-آره هم خوشگله هم هیکلش خوبه هم بیبی خودم مامی!
با لحن لوسی اینارو بیان میکردم اونم داشت از حرص سوتین منو این ور اون ور میکرد!
که یهو خوابم گرفت و..... https://t.me/joinchat/zBCXtny-inRjNmI0 جررررررر یه رمان طنز کلکلی براتون اوردم خلاصه: مایا از یه خونواده ی مذهبیه که سنتی فکر میکنن و پسردوست هستن مایا یه هفته که دچار سردرد های عجیب میشه و بالاخره بعد یه هفته از هوش میره و وقتی بیدار میشه به طور حیرت آوری خودش نیست وارد بدن ایلیای ۲۶سالهای شده که تو پاریس زندگی میکنه و...