. جور رعیت به رعیت؛ مقالهای از جان گری درباره اوضاع بعد از س | تحلیل و رصد
. جور رعیت به رعیت؛ مقالهای از جان گری درباره اوضاع بعد از سقوط دیکتاتورها
اشاره: نیکلاس گری (متولد 17 آوریل 1948) یک فیلسوف سیاسی انگلیسی با علاقه به فلسفه تحلیلی و تاریخ ایده ها است. وی در سال 2008 به عنوان استاد دانشکده اندیشه اروپا در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن بازنشسته شد. گری چندین کتاب تأثیرگذار را نوشت ، از جمله Dawse Dawse: Delusions of Global Capitalism (1998) ، که استدلال می کند که جهانی شدن بازار آزاد یک پروژه روشنگری ناپایدار است که هم اکنون در حال تجزیه است.
جان گری، فیلسوف سیاسی دوراندیش، یادداشتی در تاریخ 28 ژانویه 2023 تحت عنوان «رئالیسم تراژیک رابرت کاپلان» منتشر کرده است. در فکر ترجمه این مقاله بودم که متوجه شدم اکبر گنجی آن را ترجمه کرده و در کانال خود به اشتراک گذاشته است.
ازقضا مقاله اخیر جان گری میتواند نشان دهد که چرا این فیلسوف مورد توجه آدمهایی با گرایشهای کاملا متعارض قرار میگیرد. او متفکری نیست که یکی به میخ بزند و یکی به نعل یا فاقد حداقلی از انسجام فکری باشد، بلکه مواضعی روشن دارد که برای ما فهم آن ضروری است.
یادداشت اخیر جان گری معرفی کتاب جدیدی از رابرت کاپلان است. رابرت کاپلان، تحلیلگر مسائل امنیتی است و مورد توجه گسترده رسانهها و اندیشکدههای بینالملل و نظامی آمریکا. گری کتاب اخیر کاپلان The Tragic Mind: Fear, Fate, and the Burden of Power را معرفی و نقد میکند.
در این کتاب، کاپلان بهصراحت از تشویق آمریکا به جنگ با عراق پشیمان شده است. از نظر او، تغییر خشونتآمیز حکومت صدام از راه جنگ به مرگ صدها هزار انسان بیگناه، آوارهشدن میلیونها نفر و بیثباتی عراق منجر شده و او به سهم خود در مرگ این انسانها مقصر است و از همینرو سالهاست در عذابوجدان به سر میبرد و نوشتن این کتاب راهی برای جلوگیری از خطاهای بیشتر و آرامش وجدان اوست.
گری بر اساس سنت فکری خود میخواهد نشان دهد آنچه در عراق، افغانستان، لیبی و بسیاری از کشورهای دیگر رخ داده است، ریشههای عمیق فکری دارد و تا زمانی که اندیشه حاکم بر محافل دانشگاهی و سیاستگذاری غرب اصلاح نشود، باید منتظر فاجعههایی از این قبیل بود.
آنچه در این کشورها رخ داد، خطای محاسباتی و شیوه اجرای دموکراسیسازی نبود، بلکه بهطور کلی راهبرد آزادیخواهی نادرست بوده است. نقد جان گری به این شیوه آزادیخواهی برای ما خواندنی و درخور تأمل است.
جان گری مقاله خود را با نقلقول مشهور اماممحمد غزالی آغاز میکند که عبارت درست و کاملتر آن، این است: «اگر سلطان اندر میان ایشان ضعیف بود، بیشک ویرانی جهان بود بدین دنیا زیرا که جور سلطان بمثل (مثلا) صد سال چندان زیان ندارد که یک ساعت جور رعیت بر یکدیگر و چون رعیت بر یکدیگر ستم کند ایزد تعالی بر ایشان سلطان قاهر گمارد.» (نصیحهالملوک، نشریات کتابخانه تهران، تصحیح جلالالدین همایی، سال 1317 صفحه 68).
از نظر اماممحمد غزالی، در دنیای واقع، خطر دو گونه متفاوت از جور وجود دارد: جور سلطان و جور رعیت. جور رعیت به همدیگر بهمراتب بدتر از جور سلطان خواهد بود. نمونهای از جور رعیت به همدیگر که جان گری در این مقاله به آن اشاره میکند، کشتار نزدیک به 10 میلیون انسان بعد از انقلاب روسیه است. از 1917 تا 1923 زمانی که قدرت مرکزی در روسیه از بین میرود، مردم یکدیگر را میکشند؛ جنگ بر سر تصاحب قدرت. آمار کشتهشدگان از هفت تا 12 میلیون نفر گزارش شده است. میلیونها انسان نیز مهاجرت میکنند و بر اثر قحطی یا فرار از کشور جان خود را از دست میدهند. این ناامنی که مصداق جور رعیت بر یکدیگر است، زمینهساز ظهور سلطانی قاهر میشود. استبداد استالین را نباید تنها به ایدئولوژی نسبت داد، بلکه دیکتاتوری پناهگاه شوم رهایی از هرجومرج است.
تحولخواهان، همواره احتمال هرجومرج را کم میانگارند و بهسادگی فرض میکنند رفتن دیکتاتور یعنی رسیدن به آزادی. کاپلان که رفتن دیکتاتورهای بزرگ را تحلیل و روایت کرده، دریافته است که واقعیت بسیار پیچیدهتر است. در دنیای واقع، رفتن دیکتاتور میتواند به آنارشی و هرجومرج بینجامد. بناکردن نظم جدیدی که در پرتو آن آزادی محقق شود، وضعیت بشر چنانکه در مقاله آمده است، عموما وضعیتی «تراژیک» است؛ تراژدی آزادی و عدالت از یک سو و صلح و امنیت در سوی دیگر.
در اندیشه رایج، چه سنت مارکسیستی و چه سنت لیبرال، اساسا دوراهی تراژیک وجود ندارد و تنها اراده معطوف به تغییر میتواند قطار جامعه را بر ریل خوشبختی قرار دهد. بهراستی مشخص نیست چرا ارادهگرایی در تغییرات اجتماعی اینقدر هوادار دارد. آیا اگر به فرض محال همه یا اکثریت مردم بخواهند میتوانند جامعهای نو بسازند؟ آیا با نوشتن یک قانون اساسی جدید، روابط قدرت تغییر میکند؟