Get Mystery Box with random crypto!

#خاطره_خامی #خاطره_همکار موکلی مراجعه کرد و گفت 6 سال قبل ، ب | تجربیات و خاطرات قضایی

#خاطره_خامی
#خاطره_همکار

موکلی مراجعه کرد و گفت 6 سال قبل ، برای متهم پرونده ای سند ملکم را به عنوان وثیقه گذاشتم تا موقتا و تا صدور رای نهایی بازداشت نشود .

2 سال قبل رای محکومیت قطعی همان متهم صادر شده است و متهم هم اکنون در زندان به سر می برد . تقاضا دارم سند من را آزاد کنید و خیلی اصرار داشت که باید سریعتر سندم آزاد شود چون ملک را فروخته ام و جهت تنظیم سند وجه التزام تعیین شده است . و هر چه دیرتر سند را منتقل کنم باید خسارت بیشتری پرداخت کنم .

به دلیل تاکید موکل بر فوریت امر ، وکالت را به عهده گرفتم . و متوجه شدم پرونده جهت واخواهی در دادگاه تجدیدنظر هست .

با مراجعه به دادگاه تجدیدنظر خواسته ی موکل را با مستشار شعبه مطرح کردم . ایشان گفت باید پرونده را مطالعه کنم . هفته ی بعد بیا .

هفته ی بعد که مراجعه کردم مستشار محترم شعبه گفت : آزادی وثیقه امکان پذیر نیست و این کار دخالت در امر اجرا محسوب شده و ما نمی توانیم سند را آزاد کنیم .

این موضوع به شدت مورد مخالفت من واقع شد و گفتم شما دادگاه عالی هستید و صلاحیت انجام همه ی امور را دارید . به ناچار نزد معاونت قضایی مستقر در دادگاه تجدیدنظر رفته و ما وقع را شرح دادم و ایشان در ذیل سربرگم خطاب به شعبه ی مربوطه نوشتند جهت آزادی سند وثیقه گذار اقدام شود . مجدد به شعبه مراجعه کردم و دستور معاونت را روی پرونده گذاشتم، مستشار محترم گفتن هفته ی بعد بیا با رئیس صحبت کن .

هفته ی بعد مراجعه کردم و با رئیس شعبه صحبت کردم ایشان هم گفتن باید پرونده را مطالعه کنم هفته ی بعد بیا .

طی این مدت موکل با تماسهای مکرر اعتراض می کرد که چرا هنوز نتوانستید سند را آزاد کنید ؟ اگر قرار بود اینقدر طولانی شود خودمم می توانستم انجام دهم نیاز به وکیل نداشتم . اصلا معلوم هست دارید چی کار می کنید ؟ یه آزادیِ سندهِ دیگه ... چرا لفتش می دید و ...

هفته ی بعد فرا رسید نزد رئیس شعبه رفتم . ایشان هم فرمایشات مستشار را تایید کرد و گفت این امر دخالت در اجرا محسوب شده و ما نمی توانیم سند وثیقه گذار را آزاد کنیم . تنها کاری که می توانیم انجام دهیم اینه که حسب درخواست شما ، پرونده را بفرستیم اجرای احکام تا در مورد سند اتخاذ تصمیم کند .

چون من وکیل وثیقه گذار بودم اجازه ی مطالعه و کپی از پرونده را به من ندادند . و من هم به شدت از اعمال سلیقه ی رئیس و مستشار شعبه عصبی بودم . حدودا دو ماه معطل شده بودم و هر هفته به شعبه مربوطه سر می زدم و آخرش هم نتیجه ای نگرفته بودم .

به ناچار پرونده را تعقیب کردم تا اینکه پرونده به اجرای احکام دادگاه مربوطه رسید . خواسته ی خود را مجدد با قاضی اجرای احکام مطرح کردم . قاضی مربوطه گفتند : شما نمی توانید این سند را آزاد کنید . چون 2 سال قبل که رای قطعی صادر شد ، به وثیقه گذار سه بار ابلاغ کردیم که محکوم علیه را تحویل بدهد اما ایشان نتوانست محکوم علیه را تحویل مراجع قضایی دهد و سند ایشان به نفع دولت به مزایده گذاشته شده است . حالا که محکوم علیه پیدا شده و هم اکنون در زندان هست باید دادستان مستقیما در این مورد اتخاذ تصمیم کند و حتی از اختیارات من هم خارج است .

وقتی این توضیحات را قاضی اجرای احکام شنیدم باورم نمی شد موکل این حقایق را از من پنهان کرده باشد به فکر فرو رفتم که چقدر با تماسها و پیگیری های خودش من را عصبی کرده بود و اینکه من چقدر با شعبه ی تجدیدنظر وارد مناقشه و چالش شدم و موضوع را به معاونت قضایی اطلاع دادم و کلی خستگی و استرس بی جهت ... بدلیل اینکه موکل از روز اول همه ی حقایق را نگفت .

چه بسا اگر می دانستیم موضوع از چه قرار است با شعبه تجدیدنظر صحبت می کردیم تا هر چه سریعتر پرونده را به اجرای احکام ارسال کند و بعد با دادستان وارد گفتگو شده تا چاره ای بیندیشیم . اما چون حقایق را نگفت از ادامه ی کار استعفا دادم و بقیه را به خودش سپردم.
https://t.me/tajrobiatghazayi