2020-01-08 16:22:04
وکالت با اجازهدر خصوص پروندهای که ارجاع شده بود جهت ملاقات با موکل، اخذ وکالت و مطالعه پرونده به یکی از شهرستانهای اطراف تهران مراجعه نمودم.
بازپرس در بدو تقاضای ملاقات و اخذ وکالت اعلام نمودند،
عموماً به وکلا توصیه میکنم چنین پروندههایی را نپذیرند؛ شما وکیل این شهرستان نیستید و از رویه من اطلاع نداشتید، عرض کردم بهرهمندی از وکیل جز حقوق شهروندی و ناظر بر حق دفاع متهم است؛ النهایه بحث ادامه نیافت.
پس از اخذ وکالت و مطالعه پرونده به منظور مذاکره با بازپرس در خصوص قرار تأمین وارد اتاق ایشان شدم که ایشان مجدداً اعلام فرمودند پذیرش وکالت چنین پروندههایی را به وکلا توصیه نمیکنند.
وکیل: وقتی قانونگذار در مهمترین جرائم حضور وکیل را حتی در مرحله تحقیقات مقدماتی الزامی دانسته پس چنین نظری بر خلاف قانون است.
بازپرس: وکلا هر کاری برای خلاصی متهم میکنند.
وکیل: از برآیند تلاشهای بازپرس و وکیل است که قاضی دادگاه میتواند تصمیم درست را اتخاذ نماید.
بازپرس:
من خودم به وکلا خیلی احترام میگذارم چون قصد خروج از قوه و اخذ پروانه وکالت دارم!!!!!!! (مبنای احترام مشخص شد) لیکن متأسفانه وکلا سو استفاده میکنند، مثلاً وکیلی اقدام به ضبط صدای من نمود که متوجه شدیم و به او تفهیم اتهام کردیم.
وکیل: منع قانونی ندارد، اتفاقاً من هم صدای قضات را ضبط کرده و با استناد به همان فایل صوتی از ایشان شکایت نمودم، حتی در یک مورد اقدام به انتشار آن نمودم.
بازپرس: شما بودید که صدای آقای .............. قاضی شعبه ............. را ضبط کردید؟
وکیل: بله
بازپرس: وکیل دیگری بدون اجازه گوشی تلفن همراه را وارد دادگستری نموده و قصد اخذ تصویر از اوراق پرونده را داشته
وکیل: اتفاقاً من همین الان گوشی به همراه دارم
بازپرس: (با تعجب) میخوای همین الان بگم حفاظت بیاد هم خودتو بازداشت کنه هم گوشیت رو توقیف کنه:
وکیل: بسمالله
بازپرس با عصبانیت تمام شمارهای میگیرد و بعد اعلام میکند احتمالاً رفتهاند و جواب نمیدهند.
وکیل: با انتظامات تماس بگیرید آنها همیشه هستند
بازپرس: کار آنها نیست
وکیل: آن بخش که کار آنها نیست را خودتان انجام دهید
بازپرس: خیلی پررویی، آدم به پررویی تو ندیدم
وکیل: حالا چرا عصبانی میشوید؟ من که خونسردم
بازپرس: شما میبایست گوشی را دم در تحویل دهید
وکیل: کسی از من نپرسید گوشی دارم یا تحویل دهم
بازپرس: بخشنامه رئیس دادگستری است
وکیل: من کارمند دادگستری نیستم که تابع بخشنامه رئیس دادگستری باشم.
النهایهغرض از نگارش این سطور مدح مجادله و لفاظی نیست، بلکه هدف آن است که بدانیم بخشهایی از فرهنگ سازمانی دستگاه عدالت با قانون و اخلاق منافات دارد و تنها راه اصلاح آن کمی سرسختی و تحمل است. البته منظور از فرهنگ سازمانی دستگاه عدالت تنها مختص به قضات نیست بلکه شامل وکلا، کارمندان دفتری و ضابطین نیز میشود.
آنجا که انجام وظیفه لطف تلقی میشود
آنجا که قانون امری اختیاری به نظر میرسد
آنجا که هدف بر وسیله اولویت میابد
آنجا که قاضی تحکم خویش بر متهم بینوا و دستوپا بسته را دلیل شجاعت خویش دانسته و به آن میبالد.
همگی اینها حاصل ایجاد فرهنگی است که ریشه و سابقه بسیار طولانی دارد؛ اما شاید انتقاد اصلی به ما وکلا وارد باشد که اولاً به سادگی هر امر و نهیای را میپذیریم بدون آنکه آن را با قانون مطابقت دهیم و ثانیاً اینکه بعضاً به جای توسل به قانون، سعی در جلب محبت قاضی و کارکنان دفتری از طریق همراهی و اطاعت داریم. امیدوارم همکاران جسارتم را ببخشند؛ لیکن تمکین بی ضابطه بعض همکاران و تایید صد درصدی ایشان سبب شده که همکاران قضایی کمترین مخالفت را برنتابند.
وکیل علی میررجبی
گروه تخلفات انتظامی قضات
8.6K viewsedited 13:22