Get Mystery Box with random crypto!

تاریخ

لوگوی کانال تلگرام tarikh_history — تاریخ ت
لوگوی کانال تلگرام tarikh_history — تاریخ
آدرس کانال: @tarikh_history
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 14
توضیحات از کانال

مطالب تاریخی
History

Ratings & Reviews

5.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

3

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-31 10:46:53 Channel name was changed to «تاریخ»
07:46
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 10:46:40 Channel name was changed to «تاریخی»
07:46
باز کردن / نظر دهید
2020-05-21 22:14:05 نقش نیروی هوایی بریتانیا در ابتدای جنگ جهانی دوم

در ساحل دریا ارتش هفتم فرانسه سریع‌تر از آنچه پیشروی کرده بود عقب‌نشینی می‌کرد. از همان آغاز حمله، ما عملیات «رویال مارین» را شروع کردیم و مین‌های مواج در رودخانه رن افکندیم. در طی هفته اول نبرد ۱۷۰۰ مین مواج در این رودخانه افکنده شد. نتایجی که از این عملیات به دست آمد قطعی و فوری بود. تمام نقل و انتقال و ایاب و ذهاب نیروهای آلمان در منقطه بین کارلسروهه (Karlsruhe) و مايانس (Mayence) قطع شد و به سد کارلسروهه لطمات عظیم خورد و چندین پل و کشتی در نتیجه اصابت مین‌های مواج منهدم گردید. معهذا این موفقیت هم در مقابل طوفان بلا از بین رفت.

تمام هواپیماهای انگلیسی دائما مشغول عمليات بودند و هدف آنها پل‌هایی بود که آلمانی‌ها در منطقه سدان ایجاد کرده بودند. بسیاری از این پل‌ها در نتیجه حمله نیروی هوایی انگلیس منهدم شد و بسیاری دیگر به شدت آسیب دید، ولی این حملات نومیدانه بود. برای حمله به این پل‌ها هواپیماهای ما مجبور بودند در ارتفاع کم پرواز کنند و در نتیجه قدرت نیروی ضدهوایی آلمان تلفات بسیار به آنها وارد آمد. مثلا در يك حمله از ۶ هواپیمای ما فقط یکی به پایگاه خود بازگشت. ظرف يك روز ما ۶۷ هواپیما را از دست دادیم و چون آلمانی‌ها بیشتر از توپ‌های ضدهوایی خود استفاده می‌کردند فقط ۵۳ هواپیمای دشمن را سرنگون ساختیم. در شب سیزدهم مه از ۴۸۴ هواپیمای انگلیسی که در جبهه فرانسه بود فقط ۲۰۶ هواپیما باقی ماند که قابل استفاده بود.

این اطلاعات کم کم و متدرجاً به ما می‌رسید ولی به خوبی واضح بود که ادامه نبرد با چنین شرایطی منجر به انهدام کامل نیروهای هوایی انگلستان خواهد شد. مسئله مهمی که ما با آن مواجه شده بودیم این بود: چه تعداد هواپیما ما می‌توانیم از انگلیس به جبهه فرانسه بفرستیم، بدون اینکه روزی فرا رسد که دیگر قادر به دفاع هوائی نباشیم و بدین ترتیب قدرت ادامه جنگ را نداشته باشیم؟ تمایل قلبی و استدلال‌های نظامی بر این بود که به تقاضای كمك فرانسه پاسخ مثبت دهیم ولی از طرف دیگر توانایی ما محدود بود و اگر ما از این حدود تجاوز می‌کردیم موجودیت خود ما نیز به خطر می‌افتاد.

در این تاریخ تمام مسائل از طرف کابینه جنگی که روزی چند بار تشکیل جلسه می‌داد مورد بحث قرار می‌گرفت. مارشال هوایی داودينگ (Hugh Dowding) که در رأس نیروهای جنگی قرار داشت به من گفته بود که با ۲۵ گردان هواپیمای شکاری می‌تواند از خاك انگليس دفاع کند ولی اگر از این مقدار هواپیمای شکاری کمتر در اختیار داشته باشد موفقیت با دشمن خواهد بود. در این صورت دشمن نه تنها می‌توانست تمام فرودگاه‌ها و هواپیماهای ما را منهدم سازد، بلکه کارخانه‌های هواپیماسازی ما را که آینده ما بسته به کار آنها بود، نیز از میان می‌برد. من و همکارانم آماده بودیم تا حدودی که ممکن بود نیروی هوایی انگلیس را به خطر بیندازیم ولی از این حدود نمی‌توانستیم تجاوز کنیم ..

خاطرات چرچیل
#جنگ_جهانی_دوم

@tarikh_history
321 views19:14
باز کردن / نظر دهید
2020-05-21 21:08:06
اعلامیه پیلنیتس (Declaration of Pillnitz) بیانیه‌ای بود که در تاریخ ۲۷ آگوست ۱۷۹۱ در قلعه پیلنیتس در نزدیکی درسدن (ساکسونی) توسط فردریک ویلیام دوم پادشاه پروس، و امپراطور روم مقدس و پادشاه اتریش، لئوپولد دوم که برادر ماری آنتوانت بود صادر شد تا توسط آن از لویی شانزدهم پادشاه فرانسه بر علیه انقلاب فرانسه حمایت شود. در این بیانیه، از قدرت‌های اروپایی خواسته شده بود كه در صورت تهدید شدن لویی شانزدهم از طرف انقلابیون در حمایت از او اقدام کنند. همچنین نوعی هشدار به انقلابیون فرانسوی بود تا از تجاوز به حق شاه اجتناب، و قدرت یافتن مجدد وی را تضمین کنند.

در این بیانیه آمده بود که در صورتی اتریش وارد جنگ خواهد شد که تمام قدرت‌های مهم دیگر اروپایی نیز با فرانسه اعلان جنگ نمایند. لئوپولد این عبارت را طوری انتخاب کرد که مجبور نشود به جنگ برود، زیرا می‌دانست نخست‌وزیر انگلیس، ویلیام پیت، از جنگ با فرانسه حمایت نمی‌کند. لئوپولد این اعلامیه را فقط برای جلب رضایت مهاجران فرانسوی که به کشورش پناه آورده بودند و خواستار مداخله خارجی در اوضاع داخلی فرانسه شده بودند، صادر کرد.

@tarikh_history
276 views18:08
باز کردن / نظر دهید
2020-05-21 18:28:37 نظرات درباره انقلاب فرانسه

ادموند برک درباره پیامدهای احتمالی انقلاب فرانسه تردید داشت. نخستین برداشت او این بود که فرانسه بر اثر این انقلاب تقریبا تا حد نابودی ضعیف خواهد شد: «من تصور می‌کنم که فرانسه تا مدت‌ها به عنوان یک قدرت نظامی مطرح نخواهد شد. به راستی که فرانسه ممکن است چنان برای همیشه نابود گردد که نسل آینده آن، این عبارت باستانی لاتین را دوباره بر زبان آورد: آورده‌اند که گل‌ها روزگاری در امور نظامی سرآمد دیگران بودند.»

در داخل فرانسه، حتی در زمان رخداد انقلاب، هیچ‌کس درک درستی از هدف‌های انقلاب فرانسه نداشت. در میان لوایحی که سه طبقه اشراف، روحانیان و عوام برای نمایندگان‌شان در «مجلس عموم طبقات» فرستاده بودند، تنها دو لایحه بیانگر هراس واقعی از توده‌های شورش‌گر بود. این طبقات از تنها چیزی که هراس داشتند آن بود که سلطنت یا «دربار» ممکن است درصدد تحکیم تسلط خویش بر ملت برآید. ضعف «مجلس عموم طبقات» و کوتاهی نشست‌های آن، این نگرانی و هراس را پدید آورده بود که ممکن است حقوق و قدرت‌هایی که مردم به تازگی به دست آورده بودند از دست بروند. طبقه اشراف از همه بیشتر نگران این قضیه بود. در یکی از لوایح توصیه شده است که مزدوران سوئیسی را باید سوگند داد که حتی در موارد شورش و قیام به روی شهروندان فرانسوی آتش نگشایند (در این زمان، گارد سلطنتی بیشتر به وسیله مزدوران سوئیسی ترکیب شده بود). آنها می‌پنداشتند که اگر «مجلس عموم طبقات» آزادانه کارش را دنبال کند، همه دردهای جامعه به آسانی درمان خواهند شد. آنان هرچند اصلاحات اساسی را ضروری تشخیص می‌دادند، اما تصور نمی‌کردند که تحقق این اصلاحات دشواری‌ای دربر داشته باشد.

اما انقلاب مسیر مقررش را دنبال کرد و به موازات آن، طرز نگرش جهان خارج نسبت به انقلاب نیز اندک اندک دگرگون شد و جنبه ترسناک و نیروی وحشتناک ماهیت انقلاب مانند یک غول نوپدید و خونین‌پنجه، بیش از پیش آشکار گشت. آنها دیدند که انقلاب پس از نابودی نهادهای سیاسی، نهادهای مدنی را نیز برانداخت و پس از دگرگون ساختن قوانین، رسوم کهنسال و حتی زبان فرانسوی را نیز از اعتبار انداخت؛ این انقلاب به نابودی ساختار کلی حکومت فرانسه بسنده نکرد، بلکه موفق شد که حرمت نظم اجتماعی را نیز ساقط سازد و حتی به نظر می‌رسید که هدفش پایین کشیدن خداوند از تخت خداوندی‌اش باشد. بدتر از همه اینها که گفته شد، انقلاب فرانسه به عمل کردن در فراسوی مرزهای زادگاهش آغاز کرده بود و شیوه‌ها و تاکتیک‌های نوین و شعارهای مرگ‌آفرینی را که تا آن زمان شناخته نبودند به کار بسته بود، یعنی همان شعارهایی که پیت آنها را «عقاید مسلحانه» خوانده بود. نه تنها تخت و تاج‌ها و قلمروهای سلطنتی سرنگون شده بودند، بلکه توده‌ها نیز لگدمال انقلاب گشته بودن؛ و شگفتا که همین توده‌ها از این نظم نوین استقبال کردند.

آنچه که در نگاه نخست برای شاهان و سیاستمداران اروپایی یک مرحله گذرا و نشانه نه چندان غیرمعمولی از دردهای روزافزون یک ملت می‌نمود، چیزی یکسره نوپدید از کار درآمد که با هریک از جنبش‌های پیشین کاملا متفاوت بود و چندان گسترده، غول‌آسا و غير قابل محاسبه بود که از توان فهم بشری فراتر رفته بود. برخی‌ها متقاعد گشته بودند که این نیروی ناشناخته که هیچ چیزی نمی‌توانست آن را تحت نظارت درآورد و با قوه محرک اکتسابی خودش بی‌وقفه حرکت می‌کرد، سرانجام به از هم گسیختگی نهایی و کامل بافت اجتماعی سراسر جهان متمدن خواهد انجامید.

نقل از انقلاب فرانسه، الکسی دوتوکویل
#انقلاب_فرانسه

@tarikh_history
234 views15:28
باز کردن / نظر دهید
2020-05-21 18:26:41
فریدریش دوم، ملقب به فریدریک کبیر (حیات: ۱۷۱۲ تا ۱۷۸۶)، پادشاه پروس بین سالهای ۱۷۴۰ تا ۱۷۸۶ از مشهورترین حکمرانان در این پادشاهی بود.

فردریک فردی صرفه‌جو و بسیار پرکار بود. در سیاست خارجی وی به هیچ اصل اخلاقی جز برتری یافتن به دشمن اعتقاد نداشت و عقیده داشت کسب پیروزی آثار عهدشکنی و دسیسه و بی‌اخلاقی در سیاست خارجی را از میان می‌برد و تنها بازنده‌ها هستند که بابت خطاهایشان بازخواست خواهند شد.

مهمترین دستاورد سیاست خارجی وی گرفتن ایالت سیلزی از اتریش و نیز تصرف بخشی از لهستان و افزودن به پروس بود. این دستاورد نتیجه اهتمام وی به افزایش قدرت نظامی پروس و همچنین خلاقیت‌های نظامی وی در میدان جنگ بود. در زمان وی ارتش پروس منظم‌ترین ارتش اروپا محسوب می‌شد که سربازان و فرماندهانش برای نبرد آموزش کافی دیده بودند و همواره آماده نبرد بودند. سیاست داخلی فردریک معطوف به‌آباد کردن مناطق بلا استفاده کشورش از راه جذب مهاجرین خارجی، خشک کردن باتلاق‌های غیرقابل کشت و بهبود وضعیت محصولات کشاورزی و صنعتی بود. تأسیس آکادمی علوم در پروس توسط وی و برای توسعه علوم جدید در پروس انجام شد.

@tarikh_history
230 views15:26
باز کردن / نظر دهید
2020-05-21 17:25:56 عقیده های ناهمساز درباره انقلاب در زمان رخداد آن

هیچ رویدادی بهتر از انقلاب فرانسه نمی‌تواند به نویسندگان سیاسی و سیاستمداران بیاموزد که در تأملات‌شان محتاط‌تر باشند؛ زیرا هیچ رویدادی در تاریخ نیست که با وجود ریشه داشتن در گذشته‌ای بس دور و گریزناپذیر بودن، این چنین پیش‌بینی نشده رخ داده باشد.
فردریک كبير با آن همه تیزبینی سیاسی که داشت، از آنچه که در شرف وقوع بود بویی نبرده بود. او با آنکه به انقلاب فرانسه بسیار نزدیک بود، از دیدن آنچه که در برابر چشمانش می‌گذشت، وامانده بود. از این بالاتر، با آنکه شیوه او در اداره امور عمومی با افکار نوین مطابقت داشت، تا بدانجا که می‌توان گفت که او تقریبا منادی و پیش‌برنده انقلاب فرانسه بود، باز حتی او هم نشانه‌های طوفانی را که دیری در آستانه وقوع بود، باز نشناخته بود و زمانی که سرانجام این طوفان پیش آمد، وجوه تمایز آن را از انقلاب‌های گوناگون پیشین تشخیص نداد.
انقلاب فرانسه از سوی مردم غیرفرانسوی در سراسر جهان با علاقه شدید مورد توجه قرار گرفته بود و در هر کجا این آگاهی مبهم را پراکنده بود که نظام نوینی در آستانه ساخته شدن است و به همان سان، امیدهای مبهمی را در زمینه دگرگونی و اصلاحات به بار آورده بود. اما تا آن زمان هیچ‌کس نمی‌دانست که این اصلاحات و دگرگونی‌ها چه صورتی به خود خواهند گرفت. شاهان اروپایی و وزیران آنها برخلاف رعایای‌شان از تشخیص چگونگی شکل‌گیری رویدادها کاملا بازمانده بودند و انقلاب فرانسه را مانند یکی از آن بیماری‌های گذرایی تلقی کرده بودند که همه ملت‌ها گهگاه دچار آن می‌شوند و تصور می‌کردند که تنها نتیجه عملی این انقلاب، همانا ایجاد فرصت‌های سیاسی برای همسایگان مترصد فرصت خواهد بود. آنها حتی در موارد نادری که از حقیقت انقلاب سخن گفته بودند، درک درستی از آن نداشتند. درست است که در کنفرانس پیلنیتس (Pillnitz) در سال ۱۷۹۱، قدرتمندان درجه یک آلمان اعلام داشته بودند که بلایی که دامنگیر سلطنت فرانسه شده است متوجه شاهان دیگر اروپا نیز می‌باشد، اما قلبا به چنین مصیبتی باور نداشتند. مدارک معتبر متعلق به این زمان، ثابت می‌کنند که چنین اعلامیه‌هایی در واقع بهانه‌هایی ساختگی برای سرپوش گذاشتن بر نیت‌های راستین آنها به شمار می‌آمدند و یا آن که می‌خواستند با این اعلامیه‌ها خودشان را در پرتوی دروغین به توده‌های کشورهای‌شان نشان دهند.
در باطن، آنها بر این عقیده بودند که انقلاب فرانسه به جز یک پدیده محلی و گذرا چیز دیگری نیست، پدیده‌ای که حتی شاید برای آنها امتیازهایی نیز در بر داشته باشد. آنها با چنین پنداری در سر، طرح‌هایی را برای توسعه خاک‌شان ریخته بودند و در این زمینه پیشنهادهایی به یکدیگر داده و در میان خود به عقد پیمان‌های سری مبادرت ورزیده بودند. آنها حتی درباره تقسیم خاک فرانسه که می‌پنداشتند بزودی به چنگ‌شان خواهد افتاد، چک و چانه هم می‌زدند. رهبران اروپایی بر پایه این پندار، به اردوهای مخالف یا موافق یکدیگر پیوسته بودند و درواقع، خود را تقریبا برای هر چیزی جز آنچه که در عمل پیش آمد، آماده ساخته بودند.
حتی انگلیسی‌ها که درس‌هایی از گذشته‌شان فراگرفته بودند نیز جهت راستین و پیامدهای انقلاب فرانسه را در آینده قاره اروپا و نیز کشور انگلیس، درک نکرده بودند. آرتور یانگ که وقوع انقلاب را نیز پیش بینی کرده بود، چندان خصلت این انقلاب را بد فهمیده بود که حدس می‌زد که نتیجه آن، افزایش قدرت طبقات ممتاز خواهد بود.

نقل از انقلاب فرانسه الکسی دوتوکویل
#انقلاب_فرانسه

@tarikh_history
180 viewsedited  14:25
باز کردن / نظر دهید
2020-05-19 23:53:41 مشکلات خارجی در دوره ریاست جمهوری جورج واشنگتن

در دوره ریاست جمهوری جورج واشنگتن، انگلیسی‌ها شروع به ساختن قلعه‌ای در اوهایو کردند و آمریکایی‌های بومی را در آن منطقه تشویق کردند تا منافع آمریکا را به چالش بکشند. علیرغم این تحریکات، جورج واشنگتن به بریتانیا اطلاع داد که او راه حل دیپلماتیک را بر شیوه نظامی ترجیح می‌دهد. این اظهارات به نوبه خود، برتری در مذاکرات را به انگلیس داد. جان جی، نماینده واشنگتن در لندن، مذاکره درباره معاهده‌ای را که به نفع انگلیس بود، به سرانجام رساند. آنچه به عنوان پیمان جی شناخته شد، هیچ راه حل مطلوبی را برای منافع تجاری آمریکا در دریاهای آزاد ارائه نداد. کنگره در اقدامی دور از انتظار پیمان جی را تصویب کرد، و جورج واشنگتن با تردید آن را امضا نمود، و موجب قوت گرفتن سؤالی شد مبنی بر اینکه: چرا ملت آمریکا همیشه باید از موضع ضعف مذاکره کند؟

در سالهای پایانی دوره ریاست جمهوری واشنگتن، دولت‌های الجزایر و اسپانیا، توأمان مورد توجه دستگاه اجرایی بودند. در طول این دوره، دزدان دریایی الجزایری از منطقه آفریقای شمالی اقدام به توقیف کشتی‌های آمریکایی، و غارت ذخایر و کالاهای آنها و آدم‌ربایی یا کشتن خدمه آنها می‌کردند. بدون داشتن نیروی دریایی قوی و تمام عیار، مذاکره با طرف الجزایری چیزی بیش از باج‌دهی از سوی ایالات متحده و اخاذی از جانب الجزایر نبود. در ازای پرداخت پول، دولت الجزایر ایمنی شناورهای آمریکایی در این آب‌ها را تضمین می‌کرد. این امور باعث شد واشنگتن تمایل بیشتری برای ساخت یک نیروی دریایی بزرگ و در سطح جهانی از خود نشان دهد. اگرچه خود واشنگتن به اندازه کافی عمر نکرد تا بتواند نتایج رشد نیروی دریایی را ببیند، ولی روسای جمهور بعدی سرانجام از کشتی‌هایی که واشنگتن به ساخته شدن آنها اهتمام ورزید، استفاده کردند.

معاهده‌ای که واشنگتن با اسپانیا امضا نمود برای ایالات متحده بسیار سودمند بود. پس از مذاکراتی سخت، اسپانیایی‌ها توافق کردند که ماموران آنها در بخش تحت کنترل اسپانیا در فلوریدا دیگر بومیان را به حمله به شهرک‌نشینان آمریکایی در شمال مرز میان فلوریدا و جورجیا تحریک و تشویق نکنند. علاوه بر این، اسپانیا به آمریکایی‌ها قول داد کشتی‌رانی در رودخانه می‌سی‌سی‌پی را آزاد کند، که از این طریق تجارت تسهیل می‌شد. با باز شدن می‌سی‌سی‌پی، از طریق رودخانه‌های اوهایو و کامبرلند می‌شد به رودخانه می‌سی‌سی‌پی و سپس به نیواورلئان دست یافت و حمل و نقل به اروپا و بازارهای دیگر را عملی کرد.

#تاریخ_آمریکا

@tarikh_history
163 views20:53
باز کردن / نظر دهید
2020-05-19 17:20:49
یواس‌اس کانستیتوشن (USS Constitution) قدیمی‌ترین کشتی شناور در حال مأموریت وابسته به نیروی دریایی در جهان، یک ناوچه سنگین با بدنه چوبی و سه دکل می‌باشد که در سال ۱۷۹۷ شروع به کار کرد. این کشتی توسط رئیس‌جمهور جورج واشنگتن و به افتخار قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، یواس‌اس کانستیتوشن نام گرفت.
بیشتر شهرت کانستیتوشن به دلیل فعالیت‌های آن در جنگ ۱۸۱۲ علیه بریتانیای کبیر می‌باشد که در آن چندین کشتی تجاری را توقیف نموده و بر پنج کشتی جنگی بریتانیایی غلبه کرد. جنگ با کشتی بریتانیایی ساخته شده توسط فرانسه به نام گوریر (Guerriere) باعث دستیابی این کشتی به لقب پیر آهنین و ستایش عمومی مردم شد که بارها آن را از اوراق شدن نجات داد. بعد از بازنشسته شدن در سال ۱۸۸۱، کانستیتوشن در سال ۱۹۰۷ به عنوان کشتی موزه‌ای انتخاب شد. کانستیتوشن در سال ۱۹۹۷ و در دویستمین سالروز تولدش با نیروی خود اقدام به دریانوردی نمود و این کار را در سال ۲۰۱۲ در دویستمین سالروز غلبه بر گوریر تکرار کرد.
نقل از ویکی‌پدیا
#تاریخ_آمریکا

@tarikh_history
151 views14:20
باز کردن / نظر دهید
2020-05-19 15:23:40
جیمز مونرو (James Monroe) در سال ۱۸۱۶ به عنوان پنجمین رئیس‌جمهور ایالات متحده انتخاب شد و دو دوره (۱۸۱۷ تا ۱۸۲۵) رئیس‌جمهور آمریکا بود. مونرو در دوره دوم ریاست جمهوری، دکترین معروف خود را به نام دکترین مونرو معرفی کرد که توانست سنگ بنای سیاست خارجی ایالات متحده باشد و به قرن بیستم نیز تسری یابد.
#تاریخ_آمریکا

@tarikh_history
142 views12:23
باز کردن / نظر دهید