2020-05-21 17:25:56
عقیده های ناهمساز درباره انقلاب در زمان رخداد آن
هیچ رویدادی بهتر از انقلاب فرانسه نمیتواند به نویسندگان سیاسی و سیاستمداران بیاموزد که در تأملاتشان محتاطتر باشند؛ زیرا هیچ رویدادی در تاریخ نیست که با وجود ریشه داشتن در گذشتهای بس دور و گریزناپذیر بودن، این چنین پیشبینی نشده رخ داده باشد.
فردریک كبير با آن همه تیزبینی سیاسی که داشت، از آنچه که در شرف وقوع بود بویی نبرده بود. او با آنکه به انقلاب فرانسه بسیار نزدیک بود، از دیدن آنچه که در برابر چشمانش میگذشت، وامانده بود. از این بالاتر، با آنکه شیوه او در اداره امور عمومی با افکار نوین مطابقت داشت، تا بدانجا که میتوان گفت که او تقریبا منادی و پیشبرنده انقلاب فرانسه بود، باز حتی او هم نشانههای طوفانی را که دیری در آستانه وقوع بود، باز نشناخته بود و زمانی که سرانجام این طوفان پیش آمد، وجوه تمایز آن را از انقلابهای گوناگون پیشین تشخیص نداد.
انقلاب فرانسه از سوی مردم غیرفرانسوی در سراسر جهان با علاقه شدید مورد توجه قرار گرفته بود و در هر کجا این آگاهی مبهم را پراکنده بود که نظام نوینی در آستانه ساخته شدن است و به همان سان، امیدهای مبهمی را در زمینه دگرگونی و اصلاحات به بار آورده بود. اما تا آن زمان هیچکس نمیدانست که این اصلاحات و دگرگونیها چه صورتی به خود خواهند گرفت. شاهان اروپایی و وزیران آنها برخلاف رعایایشان از تشخیص چگونگی شکلگیری رویدادها کاملا بازمانده بودند و انقلاب فرانسه را مانند یکی از آن بیماریهای گذرایی تلقی کرده بودند که همه ملتها گهگاه دچار آن میشوند و تصور میکردند که تنها نتیجه عملی این انقلاب، همانا ایجاد فرصتهای سیاسی برای همسایگان مترصد فرصت خواهد بود. آنها حتی در موارد نادری که از حقیقت انقلاب سخن گفته بودند، درک درستی از آن نداشتند. درست است که در کنفرانس پیلنیتس (Pillnitz) در سال ۱۷۹۱، قدرتمندان درجه یک آلمان اعلام داشته بودند که بلایی که دامنگیر سلطنت فرانسه شده است متوجه شاهان دیگر اروپا نیز میباشد، اما قلبا به چنین مصیبتی باور نداشتند. مدارک معتبر متعلق به این زمان، ثابت میکنند که چنین اعلامیههایی در واقع بهانههایی ساختگی برای سرپوش گذاشتن بر نیتهای راستین آنها به شمار میآمدند و یا آن که میخواستند با این اعلامیهها خودشان را در پرتوی دروغین به تودههای کشورهایشان نشان دهند.
در باطن، آنها بر این عقیده بودند که انقلاب فرانسه به جز یک پدیده محلی و گذرا چیز دیگری نیست، پدیدهای که حتی شاید برای آنها امتیازهایی نیز در بر داشته باشد. آنها با چنین پنداری در سر، طرحهایی را برای توسعه خاکشان ریخته بودند و در این زمینه پیشنهادهایی به یکدیگر داده و در میان خود به عقد پیمانهای سری مبادرت ورزیده بودند. آنها حتی درباره تقسیم خاک فرانسه که میپنداشتند بزودی به چنگشان خواهد افتاد، چک و چانه هم میزدند. رهبران اروپایی بر پایه این پندار، به اردوهای مخالف یا موافق یکدیگر پیوسته بودند و درواقع، خود را تقریبا برای هر چیزی جز آنچه که در عمل پیش آمد، آماده ساخته بودند.
حتی انگلیسیها که درسهایی از گذشتهشان فراگرفته بودند نیز جهت راستین و پیامدهای انقلاب فرانسه را در آینده قاره اروپا و نیز کشور انگلیس، درک نکرده بودند. آرتور یانگ که وقوع انقلاب را نیز پیش بینی کرده بود، چندان خصلت این انقلاب را بد فهمیده بود که حدس میزد که نتیجه آن، افزایش قدرت طبقات ممتاز خواهد بود.
نقل از انقلاب فرانسه الکسی دوتوکویل
#انقلاب_فرانسه
@tarikh_history
180 viewsedited 14:25