نظرات درباره انقلاب فرانسه ادموند برک درباره پیامدهای احتمالی | تاریخ
نظرات درباره انقلاب فرانسه
ادموند برک درباره پیامدهای احتمالی انقلاب فرانسه تردید داشت. نخستین برداشت او این بود که فرانسه بر اثر این انقلاب تقریبا تا حد نابودی ضعیف خواهد شد: «من تصور میکنم که فرانسه تا مدتها به عنوان یک قدرت نظامی مطرح نخواهد شد. به راستی که فرانسه ممکن است چنان برای همیشه نابود گردد که نسل آینده آن، این عبارت باستانی لاتین را دوباره بر زبان آورد: آوردهاند که گلها روزگاری در امور نظامی سرآمد دیگران بودند.»
در داخل فرانسه، حتی در زمان رخداد انقلاب، هیچکس درک درستی از هدفهای انقلاب فرانسه نداشت. در میان لوایحی که سه طبقه اشراف، روحانیان و عوام برای نمایندگانشان در «مجلس عموم طبقات» فرستاده بودند، تنها دو لایحه بیانگر هراس واقعی از تودههای شورشگر بود. این طبقات از تنها چیزی که هراس داشتند آن بود که سلطنت یا «دربار» ممکن است درصدد تحکیم تسلط خویش بر ملت برآید. ضعف «مجلس عموم طبقات» و کوتاهی نشستهای آن، این نگرانی و هراس را پدید آورده بود که ممکن است حقوق و قدرتهایی که مردم به تازگی به دست آورده بودند از دست بروند. طبقه اشراف از همه بیشتر نگران این قضیه بود. در یکی از لوایح توصیه شده است که مزدوران سوئیسی را باید سوگند داد که حتی در موارد شورش و قیام به روی شهروندان فرانسوی آتش نگشایند (در این زمان، گارد سلطنتی بیشتر به وسیله مزدوران سوئیسی ترکیب شده بود). آنها میپنداشتند که اگر «مجلس عموم طبقات» آزادانه کارش را دنبال کند، همه دردهای جامعه به آسانی درمان خواهند شد. آنان هرچند اصلاحات اساسی را ضروری تشخیص میدادند، اما تصور نمیکردند که تحقق این اصلاحات دشواریای دربر داشته باشد.
اما انقلاب مسیر مقررش را دنبال کرد و به موازات آن، طرز نگرش جهان خارج نسبت به انقلاب نیز اندک اندک دگرگون شد و جنبه ترسناک و نیروی وحشتناک ماهیت انقلاب مانند یک غول نوپدید و خونینپنجه، بیش از پیش آشکار گشت. آنها دیدند که انقلاب پس از نابودی نهادهای سیاسی، نهادهای مدنی را نیز برانداخت و پس از دگرگون ساختن قوانین، رسوم کهنسال و حتی زبان فرانسوی را نیز از اعتبار انداخت؛ این انقلاب به نابودی ساختار کلی حکومت فرانسه بسنده نکرد، بلکه موفق شد که حرمت نظم اجتماعی را نیز ساقط سازد و حتی به نظر میرسید که هدفش پایین کشیدن خداوند از تخت خداوندیاش باشد. بدتر از همه اینها که گفته شد، انقلاب فرانسه به عمل کردن در فراسوی مرزهای زادگاهش آغاز کرده بود و شیوهها و تاکتیکهای نوین و شعارهای مرگآفرینی را که تا آن زمان شناخته نبودند به کار بسته بود، یعنی همان شعارهایی که پیت آنها را «عقاید مسلحانه» خوانده بود. نه تنها تخت و تاجها و قلمروهای سلطنتی سرنگون شده بودند، بلکه تودهها نیز لگدمال انقلاب گشته بودن؛ و شگفتا که همین تودهها از این نظم نوین استقبال کردند.
آنچه که در نگاه نخست برای شاهان و سیاستمداران اروپایی یک مرحله گذرا و نشانه نه چندان غیرمعمولی از دردهای روزافزون یک ملت مینمود، چیزی یکسره نوپدید از کار درآمد که با هریک از جنبشهای پیشین کاملا متفاوت بود و چندان گسترده، غولآسا و غير قابل محاسبه بود که از توان فهم بشری فراتر رفته بود. برخیها متقاعد گشته بودند که این نیروی ناشناخته که هیچ چیزی نمیتوانست آن را تحت نظارت درآورد و با قوه محرک اکتسابی خودش بیوقفه حرکت میکرد، سرانجام به از هم گسیختگی نهایی و کامل بافت اجتماعی سراسر جهان متمدن خواهد انجامید.
نقل از انقلاب فرانسه، الکسی دوتوکویل
#انقلاب_فرانسه
@tarikh_history