Get Mystery Box with random crypto!

سن زورای یامن توزوری یا من قصه های عامیانه مردم صادو متل ها و | گذشتگان صادو، میراث آیندگان

سن زورای یامن
توزوری یا من
قصه های عامیانه مردم صادو
متل ها وقصه های عامیانه جایگاه ویژه ای در جوامع سنتی داشته و این قصه ها سینه به سینه نقل شده وتا به مارسیده ومتاسفانه گویا اینجا خط پایان اینگونه قصه هاست
حال برگردیم سر قصه
روزی بود روزگاری بود دختری گوساله ای داشت وزمستان سرد ویخزده دخترک روزی گوساله اش رابرد سرجشمه تا آب دهد پایش سرخورد روی یخ وخورد به زمین به یخ گفت یخ تو زوری یامن یخ گفت اگر من زور باشم جرا آفتاب مرا آب کند دخترک رفت روبروی آفتاب وگفت آفتا ب توزوری یامن
_اگرمن زور باشم چراابر جلوی مرابگیرد ونگذارد به زمین بتابم پس ابر زوراست
دختر روکرد به ابر که ای ابر تو زوری یامن
ابر گفت اگرمن زور باشم چرا ازمن باران ببارد
ای باران توزوری یامن باران گفت اگر من زور باشم جرا روی زمین بریزم وببارم
زمین تو زوری یامن زمین گفت اگر من زور باشم چرا علف ازمن رشد کند
دخترک روکرد سمت علف که علف تو زوری یامن
علف گفت اگر من زورباشم که گوسفندان مرا
می خورند
گوسفندان توزوری یامن گوسفند گفت اگر من زورباشم گرگ مرا نمی خورد
به گرگ گفت توزوری یامن گرگ گفت اگر من زور باشم سگ چوپان مرا نمی گیرد
سگ چوپان تو زوری یامن اگر من زور باشم چرا چوپان مرا بزند
چوپان تو زوری یامن چوپان گفت اگرمن زور باشم چرا موش توبره ام را سوراخ کند
دخترک رفت پیش موش که ای موش تو زوری یامن موش گفت اگر من زور باشم چرا گربه مرا بخورد
به گربه گفت توزوری یامن
گربه گفت بلکه زورم زورلو لاری زور لوسیم قش که اولار اجاق باشو قشلاقم
یای (بهار) گلر یورقان باشو یایلاقوم
یعنی بلکه زورم زمستان میشه سر اجاق قشلاقم است وبهار روی لحافها ییلاقم است
اون خور خور گربه در اوج خواب
کش وقوس دادن بدن گربه پس از بیدار شدن ازجای گرم ونرم دیدنی بود
@TARIKH_SADO
یادگذشتگان میراث آیندگان