Get Mystery Box with random crypto!

گذشتگان صادو، میراث آیندگان

لوگوی کانال تلگرام tarikh_sado — گذشتگان صادو، میراث آیندگان گ
لوگوی کانال تلگرام tarikh_sado — گذشتگان صادو، میراث آیندگان
آدرس کانال: @tarikh_sado
دسته بندی ها: مراقبت از کودک
زبان: فارسی
مشترکین: 331
توضیحات از کانال

ياد گذشتگان
🏆History Of Shoghlabad🏆
به ناله کار میسر نمی شود سعدی
ولیک ناله ی بیچارگان خوش است بنال
مطالب ،عکسها،پیشنهادات ، انتقادات خودرا از طریق لینک زیر ارسال نمایید: ارادتمند محمدخسروی
👇 👇👇👇👇
https://t.me/kanal_sado

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2021-06-28 18:31:01 با سلام و احترام به همه دوستان و عزیزان اطّلاع یافتیم حاج آقا اسحاقی در بستر بیماری هستند. از عموم دوستان و عزیزان التماس دعا دارند لذا از همه درخواست مینمایم برای سلامتی ایشان و همه بیماران با ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد ده مرتبه آیه شریف
اَمَّن یُّجیبُ... رو به نیّت شفای ایشان قرائت فرمایند.
46 viewsmhsn, 15:31
باز کردن / نظر دهید
2021-06-27 11:48:01 رهبر مشهدی
رئیس جمهور مشهدی
رئیس مجلس مشهدی
جا داره کمی ‏اصطلاحات مشهدی یاد بگیریم

شنا: غُطٌه
متکا: بالشت
آب دهان:تف
زردآلوی نرسیده: اخ کوک
استخر: استرخ
گنجشک: چُغُک
تیر و کمان: پلخمون
قفل: قلف
چنگال: چینگال
ژاپن: جاپن
کلید: کیلی

یا کریم: موسی کو تقی (عالییییییه)
ژیان: جیان
بزرگ:کولون
کوچیک: خوردو
اصغر: اصخر
کوچه: میلان
گمشو: گمرو
حاج آقا: حاژقا
نقشه: نخشه
یقه: یخن
مهدی: میتی
مجتبی: مشتبی
دستمال: لتّه
آب بینی: خِل
زباله: آشخال
گردو: جوز


مستراح: مستراب
همسایه: همسده
کمربند: تسمه
کثیف: پِلشت
اسپرت: چغچغی
قابل نداره: بِشه
گردن بند: خفتی
پدر زن: خُسُّر
مداد تراش: سرکن
خانه: خِنه
نوک: چینگ
چنگ زدن: ناخن جلّه
گردوخاک: دولّخ
سبد: سِلّه
آویزان: دلنگون
تکان خوردن: جُل جُل
آقا: اوی٬ یره٬ یرِگه
تلمبه: ناسوس

تند و سریع: شَخله
کش رفتن چیزی: قوروت
کِشو: خیزه
آب ریختن: پیشینگ٬
لامپ: لام
مارمولک: کلپسّه
گوجه: گورجه
تیله: توشله
ضرر: ضِلَر
مشهد:مشد

به افتخار مِشد و مشدیا

بفرستین واسه رفقا مشدی تون
@tarikh_sado
یادگذشتگان میراث آیندگان
129 viewsمحمدخسروی, 08:48
باز کردن / نظر دهید
2021-06-27 09:48:38
@tarikh_sado
ای به خموشی نشسته دهکده دور
آبت سرشار باد و مزرعه شاداب
بلبل مرغان رفته باد به هر سوی
کامت خوش باد زیر چادر مهتاب
@tarikh_sado
یادگذشتگان میراث آیندگان
برمی گردیم
115 viewsمحمدخسروی, 06:48
باز کردن / نظر دهید
2021-06-27 09:30:04
@tarikh_sado
برمی گردیم
باما بمانید
فعلا تا چندروز
27 viewsمحمدخسروی, 06:30
باز کردن / نظر دهید
2021-06-27 09:29:41
@tatikh_sado
همراه ما بمانید برمی گردیم
22 viewsمحمدخسروی, 06:29
باز کردن / نظر دهید
2021-06-27 09:29:19
@tarikh_sado
باما بمانید برمی گردیم
20 viewsمحمدخسروی, 06:29
باز کردن / نظر دهید
2021-06-27 08:43:07 ﺭﻭﺯﯼ ﮔﺮﮔﯽ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﮐﻮﻩ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﯾﮏ ﻏﺎﺭ
ﺷﺪ ﮐﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
ﮔﺮﮒ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻭ ﻓﮑﺮ
ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻏﺎﺭ ﮐﻤﯿﻦ ﮐﻨﺪ،
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ ﺻﯿﺪ ﮐﻨﺪ .
ﺑﺪﯾﻦ ﺳﺒﺐ، ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﺮﻭﺟﯽ ﻏﺎﺭ
ﮐﻤﯿﻦﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺭﺍ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ.
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ، ﯾﮏ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺁﻣﺪ . ﮔﺮﮒ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ
ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﻓﺖ . ﺍﻣﺎ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺴﺮﻋﺖ ﭘﺎ
ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﺍﻩ ﮔﺮﯾﺰﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﺍﺯ ﻣﻌﺮﮐﻪ ﮔﺮﯾﺨﺖ.
ﮔﺮﮒ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺳﺘﭙﺎﭼﻪ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ
ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ. ﮔﺮﮒ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪﺧﻮﺭﺩ.
ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ، ﯾﮏ ﺧﺮﮔﻮﺵ ﺁﻣﺪ. ﮔﺮﮒ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ
ﻧﯿﺮﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﺮﮔﻮﺵ ﺩﻭﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺧﺮﮔﻮﺵ
ﺍﺯ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮐﻮﭼﮏ ﺗﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﻮﺭﺍﺥ
ﻗﺒﻠﯽ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ .
ﮔﺮﮒ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﺯ
ﭼﻨﮓ ﻣﻦ ﺑﮕﺮﯾﺰﻧﺪ.
ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ، ﯾﮏ ﺳﻨﺠﺎﺏ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﻣﺪ . ﮔﺮﮒ
ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺳﻨﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺻﯿﺪ ﮐﻨﺪ .
ﺍﻣﺎ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺳﻨﺠﺎﺏ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﻮﺭﺍﺥ
ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ . ﮔﺮﮒ ﺑﺴﯿﺎﺭ
ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ ﮐﻠﯿﻪ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻫﺎﯼ ﻏﺎﺭ
ﺭﺍ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﮐﺮﺩ . ﮔﺮﮒ ﺍﺯ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﺧﻮﺩ
ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻣﺎ ﺭﻭﺯ ﭼﻬﺎﺭﻡ، ﯾﮏ ﺑﺒﺮ ﺁﻣﺪ . ﮔﺮﮒ ﮐﻪ
ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ
ﻏﺎﺭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ . ﺑﺒﺮ ﮔﺮﮒ ﺭﺍ
ﺗﻌﻘﯿﺐ ﮐﺮﺩ . ﮔﺮﮒ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﻏﺎﺭ ﺑﻪ ﻫﺮ
ﺳﻮﯾﯽ ﻣﯽ ﺩﻭﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ
ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻃﻌﻤﻪ ﺑﺒﺮ ﺷﺪ.
ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ
ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻤﻊ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻧﺒﻨﺪ.
@tarikh_sado
یادگذشتگان میراث آیندگان
98 viewsمحمدخسروی, 05:43
باز کردن / نظر دهید
2021-06-26 21:53:39
اسباب بازی یه دهه شصتی ، دست دهه نودی
فکر می‌کنه صفحه‌اش لمسیه!




@Worldax
104 viewsمحمدخسروی, 18:53
باز کردن / نظر دهید
2021-06-26 21:47:44
‍ ‍ در حدود سالهای ۱۳۲۰ دو عکاس تهرانی که علاقمند به کار عکاسی مستند بودند به روستای مرق کاشان میروند تا از فضای روستا، مردمانش و بقعه ی بابا افضل عکسبرداری کنند.
آنها هنگام ظهر برای صرف نهار به قهوه خانه ی روستا میروند و در آنجا پیرمردی را می بینند که بعد از خوردن دیزی آبگوشتش به آرامی در حال پُک زدن به چپق میباشد
از او عکسی میگیرند و بعد به تهران باز میگردن
آنها نگاتیو عکس را در تاریک خانه آتلیه شان به ظهور میرسانند و آن اثر را بسیار زیبا میبینند و آن را روی دیوار عکاسخانه خود نصب میکنند.
مدتی بعد صاحب کافه ای در خیابان لاله زار تهران برای گرفتن پرتره اش به عکاسخانه میرود و عکس پیرمرد چپق بدست را کنار بساط دیزی و چای و قندان می بیند و از آن خوشش آمده آن را خریده و بر دیوار کافه اش نصب میکند
این تصویر سالهای سال بر دیوار کافه نصب بود تا اینکه روزی هنرمندی برای خوردن قهوه و کشیدن سیگاری گذرش به کافه مزبور میافتد و عاشق عکس شده از روی آن یک تابلو نقاشی میکشد.
چند سال بعد از روی آن نقاشی پوسترهایی به طور گسترده در تمام نقاط ایران چاپ میشود و زینت بخش دیوار هر قهوه خانه و کافه و رستوران های شهرها و جاده هامیشود
4 viewsمحمدخسروی, 18:47
باز کردن / نظر دهید
2021-06-26 21:42:42 ‍ ‍ ‍ تاریخچه ی خط واحد

  اولین خط اتوبوس شرکت واحد دراوایل دهه سی شمسی در تهران راه اندازی شد و در اواخر همان دهه دولتی شد.

از 15 دیماه 1332 (5 ژانویه 1954) خطوط اتوبوسرانی تهران تغییر قیافه دادند و دارای بلیت ژتونی (پولک فلزی)، باجه بلیت فروشی و اتوبوس مرسدس بنز شدند که دولت وقت از آلمان وارد کرده بود. به علاوه، خطوط اتوبوسرانی تغییر شماره داده و بر حسب شمالی ـ جنوبی و شرقی ـ غربی بودن مسیر، ردیف بندی شده بودند.

قبلا هر اتوبوس و یا هر چند اتوبوس متعلق به یک فرد حقیقی بود و نظم و ترتیب وجود نداشت و طرز کار، دلبخواهی بود. از مسافران پول نقد (یک قران) دریافت می شد که خرد کردن پول، وقت گیر بود. رانندگان بر سر مسافر و پرکردن اتوبوس با هم مسابقه سرعت می گذاشتند که گاهی منجر به مرافعه و کتک کاری و یا تصادف می شد. اتوبوسها غالبا قراضه بودند و ضمن راه از کار می افتادند و مردم سرگردان می شدند و ....

در زمان حکومت دکتر مصدق برای حل این مسئله دیرپای تهران، طرحی به مجلس داده شد که برپایه آن در تهران یک شرکت واحد اتوبوسرانی تشکیل شود که 51 در صد سهامش متعلق به شهرداری باشد و 49 درصد دیگر، از آن مالکان اتوبوسهای موجود؛ که صاحبان اتوبوسها به حالت اعتراض دست به اعتصاب زدند و در بهارستان جمع شدند و مجلسیان را مجبور به تعلیق اجرای طرح کردند که دولت زاهدی با این که برخی از اتوبوسرانان شهری با هدف سوء استفاده های بعدی، در براندازی 28 مرداد برضد مصدق شرکت کرده بودند طرح را با زور به اجرا درآورد و خرید اتوبوسهای مرسدس بنز معروف به «بنز با دماغ» از آلمان و ژتونی کردن کرایه به همین منظور بود.

شرکتهای متعدد صاحب خطوط بعدا در پرداخت اقساط اتوبوس های بنز به دولت، تعلل کردند و این، فرصت مناسبی به دست دولت داد که از نوروز سال 1337 به بهانه عدم پرداخت اقساط بهای بنزها از سوی خطوط، اتوبوسرانی تهران را به طور کامل در دست بگیرد (دولتی کند) و همانند سایر کشورها به مالکیت شهرداری درآورد و برای این که اعتراضی صورت نگیرد، رئیس شهربانی (پلیس) را با حفظ سمت، موقتا مدیر عامل آن قرار دهد، بلیت های کاغذی کند، برای اتوبوسها ایستگاه تابلو دار به وجود آورد و ساعت حرکت و توقف در ایستگاه نهایی (آخر خط) را معین کند و ... که تا چند سال پیش با جزیی تغییری به همان صورت باقی مانده بود.

در چند سال اول تاسیس شرکت واحد، برای تشویق مردم به استفاده از اتوبوس و نیز حل مسئله ترافیک تهران، از انگلستان اتوبوس دو طبقه وارد و بهای بلیت دانشجویان و کارمندان دولت را «نصفه قیمت» کردند و چون شهرداری از زیان دادن به فریاد درآمد، اتوبوسرانی را عملا به صورت بنگاهی غیر انتفاعی درآوردند و قرار شد با تثبیت بهای بلیت، دولت زیان آن را از بودجه خود بپردازد .

@TARIKH_SADO
یادگذشتگان میراث آیندگان
7 viewsمحمدخسروی, 18:42
باز کردن / نظر دهید