Get Mystery Box with random crypto!

«پلنگ فلزی ایران» در تاریخ ایران، شهریور ۱۳۲۰ پر از تلخی و ا | تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی

«پلنگ فلزی ایران»


در تاریخ ایران، شهریور ۱۳۲۰ پر از تلخی و اندوه است. سوم شهریور متفقین به ایران حمله کردند. وقتی ناو «پلنگ»، یکی از ناوهای جنگی ایران، در آبادان برای حفاظت از پالایشگاه لنگر انداخته بود و خدمۀ آن هنوز در خواب بودند، کشتی‌های انگلیسی بدون هشدار و در حالی که در آن روز قرار بود با فرمانده ناو ــ ناخدا میلانیان ــ دیدار کنند، به روی کشتی آتش گشودند. ناو ایران با همۀ خدمۀ آن غرق شد و بیش از صد افسر نیروی دریایی جان باختند. مقاومت و شجاعت افسران و فرماندهان نیروی دریایی در آن روز قلب آدمی را به درد می‌آورد. صبح همان روز، انگلیسی‌ها، دریادار بایندُر، فرمانده نیروی دریایی را ناجوانمردانه کشتند. کامیونی از نیروهای انگلیسی ماشین او را دنبال کردند و او و سروان مکری‌نژاد را در حالی که مقاومت می‌کردند، به رگبار بستند. وقتی پیکر خونین او را به تلگرافخانه آوردند، زیر لب می‌گفت «آب» و دقایقی بعد چشم از جهان فروبست.

شهریور در راه است و قصد داشتم در پستی به آنچه در سوم شهریور ۱۳۲۰ رخ داد بپردازم، اما برای اینکه درد واقعی این رخداد را درک کنیم، اول لازم بود کمی با کلیات نیروی دریایی ایران آشنا شویم. به ویژه اول باید شرح دهم نیروی دریایی ایران چگونه و چه زمانی تأسیس شده بود و چه زحمت‌ها برای آن کشیده شده بود. به همین دلیل اول دعوت می‌کنم این نوشتار را بخوانید تا بعد به فداکاری‌های سوم شهریور برسیم.

ایران در دوران قاجار نیروی دریایی نداشت. ناصرالدین‌شاه دو کشتی از آلمانی‌ها خریده بود که برای کار گمرکات بودند: کشتی «پرسپولیس» که در اختیار حاکم فارس و کشتی «شوش» که در اختیار حاکم خوزستان بود. در اواخر قاجار این دو کشتی که دیگر فرسوده شده بودند فروخته شدند و دولت ایران فقط یک کشتی به نام «مظفری» داشت که آن را مظفرالدین‌شاه خریده بود. به طور کلی دو دهۀ پایانی قاجار دوران غم‌انگیزی است. چند سال اول مشروطه (۱۲۸۵) که به درگیری میان محمدعلی شاه و مشروطه‌خواهان گذشت و دهۀ ۱۲۹۰ هم ایران اول محل تاخت‌وتاز روس‌ها بود ــ به بهانۀ ماجرای مورگان شوستر که پیشتر شرح داده‌ام ــ و بعد در ۱۲۹۳ جنگ جهانی اول درگرفت و سررشتۀ امور به طور کلی از هم گسست. آتش در صحنۀ اصلی جنگ جهانی در ۱۲۹۷ خاموش شد، اما آشوب‌ها و درگیری‌های پراکنده تا مدت‌ها ادامه داشت.

در این سال‌ها ایران بود و یک کشتی: «جهاز مظفری» (ناو مظفری). ایران در آن روزها در اوج تنگدستی بود. تا وقتی سال‌های دهۀ ۱۲۹۰ را بررسی نکنیم، نمی‌فهمیم در سر کسانی که از برآمدن رضاخان حمایت می‌کردند، چه می‌گذشت. نفوذ و حضور ایران در خلیج فارس و دریای عمان حتی در حد یک شبح هم نبود. البته ایرانیان اگر هم می‌خواستند گلی به سر خود بزنند، آن‌قدر چالۀ پرنکرده و ویرانسرا داشتند که فعلاً نوبت به ساماندهی اوضاع سواحل و دریاها نمی‌رسید. اما چیزی که در این میان بسیار آزاردهنده است، این است که کشوری با هزاران کیلومتر ساحل در جنوب و شمال، و در حالی که این سواحل اصلاً هم امن نبود، دارای هیچ ‌نوع «قوای بحریه» نبود. این چیزی بیش از نقصان بود؛ فاجعه بود.


ادامه در پست بعدی...

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی