Get Mystery Box with random crypto!

داستان های ترسناک

لوگوی کانال تلگرام tarsnak23 — داستان های ترسناک د
لوگوی کانال تلگرام tarsnak23 — داستان های ترسناک
آدرس کانال: @tarsnak23
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 8
توضیحات از کانال


⛤بـه کـانــال داستانک خـوش آمــدیــد⛤
🎃کلیپ های ترسناک👹
👻داستان های ترسناک💀
😱مستد های ترسناک😈
👽کلیپ های ارواح👽
😈تبلیغات و تبادل درکانال به ایدی زیر مراجعه نمایید😈
👹 @Hosseij 👹
لفت نده=خفش کن🧟‍🔕♂

Ratings & Reviews

5.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2018-08-09 17:18:01 ‍ چالش عکس ترسناک


عکس و اسم خودتان را به آیدی زیر ارسال کنید

@hosseij

نفراول:ادمین افتخاری کانال داستان ترسناک
نفردوم: 20/000 ریال شارژ ایرانسل و همراه
نفرسوم: تبلیغ رایگان ۲۴ ساعتهـــ

بیشترین بازدید برنده چالش خواهد شد

مدت پایان چالش 10 روز
97/5/18
&
97/5/30

#موفق_باشید
2.2K viewsedited  14:18
باز کردن / نظر دهید
2018-08-09 17:16:52 داستان ترسناک

آل یا زائوترسان موجودی خیالی-افسانه‌ای است.

در باور عامه، موجودی است که اگر زن تازه‌زا را تنها بگذارند، سراغش می‌آید و بدو آزار یا آسیب می‌رساند.

آل یک گونه از موجودات اهریمنی در باور مردمان قفقاز، ایران، آسیای میانه و بخش‌هایی از جنوب روسیه است.

در باورهای سنتی، نقش آلها در تولید مثل انسانهاست به همین دلیل آنها را اهریمن وضع حمل یا زایمان می‌دانند.

در روایات ارمنی، آلها قلب و شش زن درحال زایمان، زن آبستن و زنی تازه زایمان کرده (زائو) را می‌دزدند وسبب مرگ او می‌شوند.

آنها همچنین با آسیب رساندن به جنین در زهدان مادر سبب سقط جنین می‌شوند.

آلها نوزادان زیر چهل روز را دزدیده و اقدام به تعویض آنها با بچه خود یا بچه جن می‌کنند. (مانند الفها در باورهای ژرمنی). آلها نیز مانند انسانها داری دو جنس زن و مرد هستند.

اجزای بدن و صورت آلها بر اساس افسانه ها

اجزای بدن وصورت آلها بدین سان توصیف شده‌است: بینی گِلی، چشمانی آتشین، موهایی ژولیده و نامرتب، دندانهایی آهنین با نیشهایی به جلو آمده مانند گراز وحشی و پستان‌هایی آویزان مانند پیرزنها. بنابر باورهای کهن، آلها پس از دزدیدن قلب و شش زن و زمانی که دیگر زن زنده نمانده‌است، اقدام به فرار و عبور از اولین آب جمع شده در یک جا یا اولین منبع آب می‌کنند.

طلسمهای مانع آل، مانند دیگر طلسمها برای دیگر شیاطین است.

این طلسمها شامل افسون، دعا، اشیای فلزی، سیر و پیاز و جلوگیری کردن از رسیدن آل به آب است. در ایران آلها به شکل پیرزنی لاغر و استخوانی با بینی گِلی وصورتی سرخ به همراه سبدی حصیری برا ی شش و جگرهای دزدیده شده تصویر شده‌است.

در آسیای میانه، آلها چنین روایت شده‌اند: موجوداتی چاق و زشت و پیرزنانی پرمو با پستان‌های آویزان به همراه سبدی پشمی که جگر و شش‌های قربانیان را درون آن قرار می‌دهند. برطبق بسیاری از روایات خاور نزدیک، خدا یک آل را برای همسری آدم یا اولین بشر آفرید امّا آدم فانی و خاکزاد با آل که از جنس آتش است، ناسازگار بود. این آغاز و ریشهٔ دشمنی آلها با حوا وهمه دختران اوست.

@tarsnak23
2.1K views14:16
باز کردن / نظر دهید
2018-08-09 17:16:15 داستان ترسناک ‌
صداهای غیرعادی
سال 1991 بود و من با یکی از هم‌دانشگاهی‌هایم هم‌خانه شده بودم.
باید بگویم دوستم در یک خانه ارواح زندگی می‌کرد و من بدون این‌که بدانم، با او هم‌خانه شدم.
اتاق خواب آن خانه در زیرزمین قرار داشت و یک پنجره کوچک در آن تعبیه شده بود تا نور را به داخل برساند ولی همان پنجره هم با یک پشت دری چوبی کاملا پوشیده شده بود به طوری که وقتی برق خاموش می‌شد دیگر چشم، چشم را نمی‌دید.
یک شب وقتی داشتم آماده می‌شدم که بخوابم، برق رفت و در بسته بود و ذره‌ای نور به داخل نمی‌تابید.
هنوز خوابم نبرده بود و با چشم‌های گشاد شده به اطراف نگاه می‌کردم و البته چیزی نمی‌دیدم.
وقتی به دیوار اتاق که کنار تختم بود نگاه کردم چیز سفید رنگی را دیدم.
به پنجره نگاه کردم گفتم شاید انعکاس نور در آینه باشد ولی هیچ نوری از پنجره نمی‌آمد.
از دوستم پرسیدم او هم آن چیز سفید را روی دیوار می‌بیند؟ او خواب‌آلوده جواب منفی داد و همان وقت برق آمد ولی چیزی روی دیوار دیده نمی‌شد.
از آن شب به بعد همیشه چراغ خواب را روشن می‌گذاشتیم.

دو ماه گذشت و اتفاق خاصی نیفتاد به طوری که من حادثه آن شب را فراموش کرده بودم تا این‌که یک روز یکی از دوستانم را دیدم.
او که به تازگی خانه‌تکانی کرده بود می‌خواست (تخته وی‌یا)ی خود را دور بیندازد چون می‌گفت چیز نحسی است و نمی‌خواهد آن را در خانه‌اش نگه دارد.
دوستم گفت من تا به حال چند بار صداهای عجیبی را در خانه شنیده‌ام.
مثلا وقتی تنها بودم شنیدم کسی مرا صدا می‌کند و یا صدای گریه بچه می‌آید و ما تصمیم گرفتیم تخته وی‌یا را به خانه ببریم و آن را در آنجا امتحان کنیم.
آن شب روی کف زیرزمین نشستیم.
در اتاق خواب سمت چپ من قرار داشت احساس می‌کردم چیزی در اتاق خواب است که حس بدی به من میدهد به همین خاطر بلند شدم و در را بستم.
بعد نشستیم و انگشت‌هایمان را روی تخته گذاشتیم و تمرکز گرفتیم و منتظر شدیم اتفاقی بیفتد ولی نشانگر "وی‌یا" حرکت نکرد ، پس از چند دقیقه صداهایی را از درون اتاق خواب شنیدیم.
مطمئن نبودیم چیزی که می‌شنیدیم واقعیت بود یا خیال.

دوباره تمرکز گرفتیم و در تمام مدت هر دو به اتاق خیره شده بودیم ، صداهای درون اتاق بیشتر و بیشتر می‌شد.
صداهایی شبیه به زوزه حیوانات وحشی به گوش می‌رسید انگار می‌خواستند از اتاق بیرون بیایند ولی نمی‌توانستند.
ترسیده بودم زیرا آن صداهای دلهره‌آور گویی تمام خانه را می‌لرزاند.
دوستم بلند شد و به سوی در اتاق رفت و با ترس آن را گشود ولی تنها چیزی که از آن بیرون آمد موجی از هوای سرد بود.
بعد از این‌که در باز شد گویی صلح برقرار شد و دیگر صدایی به گوش نرسید و هیچ اتفاقی نیفتاد ولی باید بگویم کار در همان شب تمام نشد.
از آن به بعد هر وقت که برق را خاموش می‌کردیم یک دسته از هیکل‌های سفید و غبار مانند را همه جا می‌دیدیم.
حتی یک بار وقتی دوستم به اتاق خوابش رفت در روشنایی روز دید که غبار متراکم و سفیدرنگی بر روی تختش دراز کشیده است.
من دیگر طاقت نیاوردم و از دوستم جدا شدم و از آن خانه رفتم و با خود عهد بستم دیگر به سمت تخته وی‌یا و احضار ارواح نروم.

@tarsnak23
1.8K views14:16
باز کردن / نظر دهید
2018-08-09 17:14:24 داستان ترسناک ‌
پرندۀ شوم
سر جیمز اکسن هام اهل دوون دچار خوشی زاید الوصفی شده بود و دلیل خوبی هم داشت . عروسی تنها فرزندش , دختری زیبا به نام مارگارت نزدیک بود . قرار بود صدها میهمان در جشن ازدواج شرکت کنند. او با مردی شایسته ازدواج می کرد که خود او را پسندیده بود و مورد تائید پدرش نیز بود . قرار بود جشن هنگام غروب آغاز شود .
شب سرجیمز در هنگام ضیافت نطقی ایراد کرد و از میهمان ها تشکر می کرد که بناگاه از حرف زدن ایستاد و رنگش پرید . همهمه ای در میان میهمان ها افتاد. اما او بر خود مسلط شد و به نطقش ادامه داد . اما حالت سرخوشی او از میان رفته وبد . بعد از تمام شدن سخنانش به پیشخدمت وفادارش گفت پرنده ای سفید را دیده که معلوم نیست از کجا پیدا شده و به سوی مارگارت پرکشیده , چند بار دور سر او چرخیده و ناپدید شده. پیشخدمت همه چیز را فهمید , زیرا از قبل می دانست که آن پرندۀ شبح مانند قرن هاست در آن خانه اقامت دارند . شاید از اویل قرن شانزدهم و هر آنگاه که قرار بود یکی از اعضای خانوادۀ اکسن هام بمیرند ظاهر می شد. قرن ها این پرنده منادی مرگ انی خانواده بود.

او سعی می کرد سر جیمز را آرام کند اما سر جیمز برای دخترش به شدت پریشان شد و فکر می کرد خطر دور سر او پرواز می کند .
ترس نجیبزاده بی مورد نبود. فردا قبل از شروع مراسم , در کلیسا مرد جوانی از گوشه ای بیرون پرید و با دشنه ای به قلب مارگارت ضربه زد. عروس در اغوش داماد جان سپرد.
ضارب یکی از خواستگاران سابق دختر بود که جواب رد شنیده بود. قاتل, با همان دشنه خود را به قتل رسانید.

@tarsnak23
1.6K views14:14
باز کردن / نظر دهید
2018-08-09 17:13:52 داستان ترسناک

9 مکان جن زده آمریکا
اگر روزی گذرتان افتاد به آمریکا، می توانید مثل هر جای دیگری از مناظر و اماکن دیدنی آن دیدن کنید. تا اینجای کار مشکلی نیست اما اگر به این ۹ جای مرموز رسیدید کمی تامل کنید و اگر برایتان مقدور بود، اصلا دورش را خط بکشید. خود آمر یکایی ها هم برای دیدن این اماکن مرموز چندان رغبتی ندارند و توریست ها با کراهت به آن نزدیک می شوند. «زاک باگان» اطلاعاتی را درباره این اماکن ترسناک در اختیار خوانندگان قرار داده. او پژوهشگر مسائل مربوط به ارواح است. آنچه می خوانید و البته می بینید برگرفته از روزنامه یو. اس. ای. تودی است.

در «وشو کلاب» ساختمان ویرجینیا به گفته زاک، یک موزه دارد و جایی برای نوشیدن نوشیدنی های خنک و کلی ارواح خشمگین! زاک می گوید این مکان خیلی ترسناک است و حتی خودش هم می ترسد بدون دوستانش به آن سر بزند.

قصابی «بابی مک کِی» هم از آن جاهای ترسناک است. کسی که اسم قصابی اش را گذاشته بود سلاخ خانه و می گوید در زیرزمینش چند روح را زندانی کرده بود! پس از مرگش دیگر کسی جرات نکرده به این مکان نزدیک شود.

ترکیب دو اسم «مون ریور» به معنای ماه و رودخانه هم نتوانسته از زهر نام شهر مون ریور بکاهد. شهری که گفته می شود اشباح، حاکم مطلق آن هستند و بیشترین تعداد روح در این شهر زندگی می کنند.

اتاق 217 هتل استنلی پارک در کلرادو اولین بار در داستانی از استفن کینگ نویسنده معروف آمریکایی معرفی شد. استنلی کوبریک کارگردان شهیر هالیوود هم در ساخت فیلم تلالو یا درخشش از رمزآلود بودن این اتاق نهایت استفاده را برد.

موزه ملی سربازان در پیتزبورگ. این نام هم چیزی جز ترس را به ذهن بیننده متبادر نخواهد کرد. گفته می شود در زیرزمین این موزه ارواح سرگردان، روح بیگناه بچه ها را به زنجیر کشیده اند و نمی گذارند آنها وارد بهشت شوند.

یک دهه بعد از بسته شدن زندانی در شرق فیلادلفیا، کارکنان سابق آن زندان کماکان در اسارت ارواح به سر می برند. زاک باگان می گوید پیام این ارواح به کارکنان این است : درد، رنج و جنون.

تئاتر قفس پرنده، یکی از محل های معروف جمع شدن افراد ناباب بود. اما از زمانی که گفته شده مرگ تدریجی آنها به دلیل همزیستی با ارواح بوده، دیگر کسی به این تئاتر قدیمی سر نزده است. این بنا در اوایل قرن نوزدهم میلادی ساخته شده است.

دهکده مرگ در کالیفرنیا یکی از مرموزترین اماکن روی کره زمین است. در این دهکده یک اپرا به نام «آمارگوسا» وجود دارد و گفته می شود که بینندگان برنامه های این اپرا ارتشی از ارواح خبیث هستند که از زمان مرگ «مارتا بکت» در این خانه هنری بیتوته کرده اند.

شنیده شدن صدای فریادهای مرموز از ساختمان ترنس آلگنی آزیلوم در وستون که یکی از بزرگ ترین بناهای سنگی شمال آمریکاست، معمایی پیچیده است که هنوز پاسخی برای آن ارائه نشده. می گویند به محض ورود به یکی از این اتاق ها، فریادهای پی در پی، ترس را به بازدیدکننده هدیه می کنند.

@tarsnak23
1.3K views14:13
باز کردن / نظر دهید
2018-08-09 17:12:54 داستان ترسناک
اجنه گیلان
جن را از ما بهتران اوشانان بسم‌اللهی- پریان- آل و جند پری می‌گویند. واژه آل را در موارد دیگر و یا کلمات دیگر نیز به کار می‌برند. مانند: آل مرجان، آل پاره، آل پاچه، آل قاپ، آل دره، آل بره و آل زنه بحث جزئیات هر واژه خود مقوله‌ای دیگر است.معتقدند، اجنه دارای تشکیلات مفصل حکومت شامل پادشاه و لشکر هستند از انبیاء و نیز اشیای برنده وحشت دارند می‌توانند به شکل هر موجودی ظاهر شوند و با بردن نام خدا غایب می‌شوند و خود جرأت ندارند نام خدا را به زبان بیاورند. اجنه به نام خداوند ایچی می‌گویند، اگر کسی موفق شود به لباس جنی سنجاق بزند آن جن دیگر قادر نیست، از نظرها غایب بشود. در محل‌های دنج و تاریک مانند دره‌های دورافتاده در دل جنگل‌های بزرگ در میان طویله‌ها و خانه‌های خالی از سکنه زندگی می‌کنند. همیشه جفتی می‌گردند یک کافر و یک مسلمان. اگر کافر قصد جان کسی را بکند، مسلمان ممانعت می‌کند. اگر کسی نوزاد زیباروئی داشته باشد، از او مواظبت نکند و زیر سرش قرآن نگذارد، ممکن است جن آن نوزاد را با بچه خود عوض کند و چنانچه چنین حادثه‌ای پیش آید، چند شب باید بچه را جلوی لانه مرغ‌ها بگذارد و تا بچه واقعی را بگذارند و بچه خود را ببرند. اگر کسی بدون بردن نام خدا به حیاط منزل آب گرم بریزد احتمال ریختن آن به روی بچه جن می‌رود، که منجر به یک دشمنی دیرینه و عمیق اجنه با آن خانواده می‌گردد. اگر کسی اسب یا قاطری را بدون نام خدا رها کند، سوارش می‌شوند. اگر گاو یا گوسفندی را بدون بردن نام خدا رها کند، شیرش را می‌دوشند و استفاده می‌کنند، هر نوزاد را باید تا 40 روز بعد از تولد مراقبت کرد و به گردنش “آل مرجان” انداخت تا از لطمه اجنه در امان ماند. اگر عاشق جوان خوشکلی بشوند او را دیوانه می‌کنند از این‌رو در نزدیکی‌های بلوغ، جوانان را نباید تنها گذاشت. هر کس که دیوانه شد، با اجنه صمیمیت پیدا می‌کند و اگر با یک آدم عادی و عاقل دعوا نمود، زور ده نفر را دارد، برای این‌که اجنه به او کمک می‌کنند. اگر غذایی در منزل بدون بردن نام خدا گذاشته شود از آن استفاده می‌کنند. از میان جانوران فقط گرگ می‌تواند جن را ببیند و بخورد. برای این‌که گرگ پلک نمی‌زند و جن قادر نیست، از نظر گرگ‌ها غایب شود. اجنه با بعضی طوایف میانه خوبی دارند و با بعضی دشمنی و عناد، برای این‌که اجداد بعضی طوایف در قدیم آن‌ها را گرفته‌اند و آن‌ها که آزرده شده‌اند با نوادگان‌شان میانه خوبی ندارند، اما اگر با احترام با اجنه برخورد کرده باشند، با نوادگانشان مهربانند. هر دیوانه و مریضی که با خود حرف بزند، حتماً با اوشانان (اجنه) در تماس است.
شب‌های تاریک اگر هر کس بدون بردن نام خدا از کنار رودخانه و گورستان قدیمی و ترسناک، عبور کند، به او ضربه می‌زنند. اگر بدن او سوی اجنه ضربه‌ای زده شود آن نقطه کبود می‌شود. محل عبور اجنه را جای سنگین می‌گویند. در صورت بروز حوادث ناشی از دخالت جن حتماً باید جن‌گیر خبر کرد، تا با مهارتی که دارد دست اجنه را از سر شخص مورد نظر کوتاه بکند و یا حتماً باید در چنین مواردی دعا نوشت.

دعوت به عروسی اجنه
در قدیم که به صورت امروزه در اکثر نقاط گیلان، جاده وجود نداشت، مردم از راه‌های مخصوص مالرو که در منطقه‌ی سیاهکل و دیلمان زیاد است، رفت و آمد می‌کردند و مایحتاج زندگی خود را بار اسب و قاطر نموده از دشت گیلان به ییلاق می‌بردند و خیلی از این مایحتاج را هم به صورت مبادله کالا به کالا تهیه می‌کردند.

فی‌المثل از ییلاق: نخود، کشک، پشم، نمد، گلیم‌های دست بافت و حتی از درفک یخ به دشت گیلان می‌بردند و از آن طرف نیز برنج، هندوانه، خیار، خربزه، انواع و اقسام میوه، لباس، چادرشب، چموش مخصوص و چاروق به ییلاق می‌بردند و یا به صورت کرایه‌ای خوانین سیاهکل را از دشت گیلان جهت سیر و سیاحت از راه شیمرو (شیمرود) به دیلمان و اسپیلی می‌رساندند، در این زمینه پیران کهن‌سال داستان‌های زیادی در دل دارند مانند کشتن حاجی‌خان برادر شجاع ممالک رکنی را در جیرسرداب که حیدرخان به خونخواهی برادرش قره‌خان و برادرزاده‌اش نامدارخان کشت، هم‌چنین حکایت‌های فراوانی که در راه مالروی شمیرودخان راه ارتباطی سیاهکل به ییلاقات- اسپیلی- دیلمان- آسیابر لور- قشلاق شاه شهیدان و… روی داده، در باور اهالی منطقه ثبت می‌باشد.

توضیح این‌که شیمرو (شیمرود) نام رودخانه‌ای است که از کوه‌های دیلمان سرچشمه گرفته و در دشت گیلان جاریست و خیلی از شالیزارها را هم در مسیر خود آبیاری می‌نمایند. و اما داستان‌ها:

کاس آقا و جن‌ها

می‌گویند: چاروداری به نام کاس آقا از راه مالروی شیمروزخان (شیمرود) محموله‌ای را بار قاطر نموده از ییلاق به دشت گیلان می‌رفت که در بین راه به رهگذری می‌رسد. بعد از گفت و شنود و طی مسافتی آن دو در یک دوراهی از همدیگر جدا می‌شوند.

@tarsnak23
1.1K views14:12
باز کردن / نظر دهید
2018-08-09 17:12:07 رمآنــــــ‌
دقایقے تا نیمہ شب


@tarsnak23
1.0K viewsedited  14:12
باز کردن / نظر دهید
2018-08-09 17:11:28
ظهور مخوف اجنه و جن زده
شدن بیمار روانی در تیمارستان

@tarsnak23
934 viewsedited  14:11
باز کردن / نظر دهید
2018-08-09 17:11:07 اطلاعات ترسناک
قتل‌های زنجیره‌ای یا سریالی به گونه‌ای از قتل اطلاق می‌شود که طی آن فرد  به قتل عمد بیش از یک نفر اقدام می‌کند. معمولا قربانیان این نوع از آدم‌کشی، جنست، نژاد، شغل و  در اکثریت قریب به اتفاق گروه سنی مشترکی دارند. مطابق نظر روانشناسان این حوزه، معمولا افرادی که دست به چنین جنایاتی می‌زنند کودکی خوبی نداشته‌اند. بیشتر این افراد در محیط‌های خانوادگی متشنج و پرآشوبی پرورش یافته‌اند که نتیجه اتفاقاتی چون طلاق و جدایی بوده است.

در فضاهای خانوادگی اینچنینی, حس استقلال و اعتماد به نفس کودک آسیب می‌بیند و دچار کمبود توجه می‌شود. او برای جبران و رهایی از این حس، به دنبال ساختن مدینه فاضله‌اش می‌رود؛ دنیایی که در آن هیچ کمبود و محدودیتی ندارد و هر آنچه تمایل دارد را انجام می‌دهد و تنها به ارضای امیال خود می‌اندیشد. نتیجه این تمایلات گاهی چیزی می‌شود که از آن تحت عنوان قتل زنجیره‌ای یاد می‌شود. این قتل‌ها در تمام نقاط جهان اتفاق می‌افتد و مرتباً اخبار بسیاری در رابطه با اینجنایت و به عبارتی، این وحشتناک‎ترین بیماری روانی شنیده می‌شود. کشور ما نیز از این فهرست مستثنی نبوده است. 
@tarsnak23
917 views14:11
باز کردن / نظر دهید