قسمت دهم : گریه میکرد گفت تقصیر من نبود من که گفته بودم بهتون | Tarsouk
قسمت دهم : گریه میکرد گفت تقصیر من نبود من که گفته بودم بهتون چرا صدام نزدین درو وا کنم ترســ @tarsouk ــو من که اونجا بودم داستانو براش تعریف کردم خیلی ترسیده بود گفت من که درو قفل کردم منتظر بودم که اگه چیزی شد در بزنین منم درو واکنم حتی چند بارم اومدم پشت در اما هیچ صدایی نمیومد بعد از اینک ساعت 6 شد از ماشین پیاده شدم قفلو باز کردم درو باز ترســ @tarsouk ــو کردم واااای دیدم اکبر افتاده رو زمین توهم خونی مالی افتادی رو زمین مجیدم اونور روش پتو کشیده شده بود کشیدم کنار پتو رو دیدم اونم مرده زنگ زدم پلیس اومد خونرو با پلیس که گشتیم حسین و علی رو هم پیدا کردیم گفتم جنازه زنت چی گفت همه جا رو گشتیم ترســ @tarsouk ــو چیزی نبود آمبولانسا که اومدن فهمیدیم تو زنده ای همه خوشال شدیم یه 3 ماهی تو کما بودی علتشم معلوم نبود بعد ک به هوش اومدی همونجا تو بیمارستان داد میزدی مجییید علیییی حسییین اکبرررر کجایین اینقد کلتو کوبیدی به دیوار که آوردنت اینجا کلی بهت دارو دادن کلی جلسه مشاوره اما درست نشدی که نشدی هر دکتری که بگی اومده پیشت اما نتونسته کاریت کنه حتی شیش ماهم بردنت آلمان اما اونجا هم نشد دوباره برگردوندنت دیگ ازت قطع امید ترســ @tarsouk ــو کرده بودن هر وقتم دستاتو باز میکردن دوباره خودتو میکوبیدی اینور و اونور هرشبم داد میزدی اسم دوستاتو گفتم حاجی ولی من هیچی یادم نمیاد حاجی چرا ویلچری شدی گفت فردا شب اون قضیه زنم اومد تو خوابم و کمرمو بوسید و رفت از اون شب منم فلج شدم ترســ @tarsouk ــو درست از همونجا گفتم بچه ها چی ؟ علت مرگشون ؟ گفت پزشکی قانونی همرو خودکشی تشخیص داده حاجیو بردن و من به اون شب این شیش سال و آیندم فکر میکردم کانال ترسوک اولین کانال ترسناک ایرانی @tarsouk