Get Mystery Box with random crypto!

قسمت نهم : دوتا پرستار اومدن تو اتاق بم میگفتن آروم باش و به ط | Tarsouk

قسمت نهم :
دوتا پرستار اومدن تو اتاق بم میگفتن آروم باش و به طرز عجیبی نگام میکردن
بهشون گفتم اینجا کجاس ؟ خندید گفت دیوونه خونه
گفتم من تو اون خونه بودم چطوری از اینجا سر در آوردم
دوباره خندید گفت کدوم خونه 6 ساله ترســ @tarsouk ــو اینجایی نکنه یادت رفته ؟
با نگاه ابهام آمیزی نگاشون میکردم یاد اون شب افتادم گریه میکردم
میخواستم دستو پامو باز کنم اما نمیشد
یکیشون دویید دکترو صدا کرد
دکتر اومد گفت چی شده محسن؟
گفتم دکتر مگه مریض روانیم ترســ @tarsouk ــو که دستوپامو بستین
دکتر گفت نه عزیزم خو بازت کنیم که خودتو به درو دیوار میزنی
گفتم دکتر من خستم یه شبیو گذروندم بدتر از صد سال
پرستار گفت دیشب عادی بوده همه چی دکتر هیچ تشنجی هم نداشته
دکتر گفت محسن کی میخوای خوب شی هرکی میاد اینجا یه ساله خوب میشه
اما تو 6 ساله اینجایی بس ترســ @tarsouk ــو نیس ؟ به خودت بیا مرد
با خودم گفتم ادامه همون شبه دارن اذیتم میکنن
دکتر شش ساله چیه ترســ @tarsouk ــو دستامو باز کن تا بهت نشون بدم
دکت گفت محسن 6 ساله اینجایی
از اون روز که آوردنت اینجا
فقط اسم 4 نفرو صدا میزدی و همش خودتو به درو دیوار میزدی
الانم مثل اینک یادت رفته همه چیو
زدم زیر گریه داستانو واسش تعریف کردم
واسش عجیب بود بش ترســ @tarsouk ــو گفتم حالا نوبت توعه بگو
گفت من خیلی در جریان نیستم 2 ساله اومدم اینجا باید حاجیو بیاریم
رفتن حاجیو آوردن منم که حالم عادی شده بود دستو پامو بازکردن
حاجیو دیدم چقد پیر تر شده بود رو ویلچر راه میرفت
رفتم سمتش که بکشمش جلومو گرفتن
گفتم حاجی بگو د لامصب اون شب چه بلایی سرمون آوردی
ادامه دارد کانال ترسوک اولین کانال ترسناک ایرانی
@tarsouk