Get Mystery Box with random crypto!

دستمو فشار داد و موهامو نوازش کرد. استرس و ترس آیناز رو احساس | جلد دوم دزدیدمت

دستمو فشار داد و موهامو نوازش کرد.
استرس و ترس آیناز رو احساس میکردم.

پشیمانی و نگرانی رو تو نگاه مریم جون خوندم.

با درد گفتم:

_نکنه برا بچم اتفاقی بیوفته مامان؟

بغلم کرد و گفت:

_خدانکنه عزیزکم خدانکنه خوشگلم اینا عادیه ...

زمزمه کرد:

_اینا عادیه...


دوباره پایین اومدن خون رو احساس کردم و این بار خیس شدن شلوارم هم باهاس همراه بود که مریم جون و آیناز دیدن...
از گریه ی زیاد نفسم بریده بود ...

آیناز با لرزش گفت:

_مامان لباساتو بیارم؟؟

چشمی روی هم گذاشت که زنگ در به صدا در اومد. با هول به سمت در دوید و درو باز کرد.

پابه پاش میومد و داشت حالمو براش توضیح میداد.

دکتر بالا سرم نشست و بعد از معاینه ی سطحی دستشو روی شکمم گذاشت و فشار داد:

_اینجا درد میکنه؟!

سرمو تکون دادم و گفتم..:

_اینجا خفیفه اما..

هنوز جملمو کامل نکردم که دستشو پایین تر آورد و فشار داد که از درد جیغ بلندی کشیدم و چشمام سیاهی رفت.