Get Mystery Box with random crypto!

تو میروی و مَرا میکُشد پَس از تو گُمانی.... که غیرِ مَن | اشعار کوتاه

تو میروی و مَرا میکُشد پَس از تو گُمانی....
که غیرِ مَن بِزند بوسه بَر لَبِ تو زَمانی ...

تویی که گوشه ی چَشمت به جانودِل زَنَدآتَش
خود آتَشِ دلِ ما با اشاره ای بِنِشانی.....

کِه را قَسَم دَهَمَت تا اثَر کُند دَمِ رَفتن....
تو را به مرگِ عَزیزت نِمیشود که بِمانی ؟

:((تورا به خَیر و ما را ز دوری ات به سلامت))
ز قصد گُفتی و رَفتی که جانِ من بِسِتانی ؟

تو عهد بَستی و گُفتی همیشه هَستی وُ هَستم...
وِداع میکُنی اَکنون به دسـتـو سَـر  وَ تِکانی....؟؟

نگو که از سَرِِ اجبار میروی و نَه رَغبَت...
نِمیرود به کَتِ مَن نَخواهی و بِتوانی ....

بہ هر بَهانه پَریدم میانِ حرفِ تو شاید‌...
دِلت بِسوزد و این جمله را به سَرنَرسانی

نَخواستم که بگویی که نَشنَوَم ز لَبانت...
:((دِگَر ندارَدَمَت دوست...ای عزیز جوانی))

دوین
اشعار کوتاه
@textimix♡