@theamywestern #poisonkiss #part252 'تو چطور تونستی آزمایشگاه | Amy western
@theamywestern #poisonkiss #part252
"تو چطور تونستی آزمایشگاه رو منفجر کنی و فرار کنی؟!" چاتای بیخیالانه شانه بالا انداخت:"کپسولهای اکسیژن" کیوانچ گیج و منگ به چاتای خیره ماند:"یعنی چی!؟" نگاه چاتای روی بطری میخکوب شده بود.رنگش چنان هوس انگیز بود که تشنگیش را بیشترمیکرد:"بی رنگ و بی بو هستند و به راحتی آتیش میگیرن" کیوانچ لبخند خشکی زد ولی در واقع از زرنگی بچه ای در آن سن ترسیده بود! چاتای ناامید از چشیدن دوباره ی نوشیدنی،نگاهش را به چهره ی رنگ پریده دوستش برگرداند:"بار آخر که اومد بهم تزریق کنه بهش حمله کردم و نتیجه تست های وحشتناکشو روی خودش اعمال کردم!خواستم ببینه چه حیوونی آفریده شاید قبل از مرگش بخودش افتخار کنه!"خندید! کیوانچ نمی خواست و نمی توانست تصور کند چه کرده ولی خواسته و ناخواسته اینملی را بیاد آورد با آن زخم گردن و چشمان وحشتزده! چاتای خونسردانه ادامه میداد:"برای اینکه دیگه نتونند به اون کارای کثیفشون ادامه بدند شیر همه کپسولای اکسیژن رو باز کردم تا آزمایشگاه از بین بره و... فرار کردم!" کیوانچ محسور عملکرد زیرکانه ی چاتای مانده بود و لبخندش بسته نمیشد ولی چاتای خونسردانه و ناگهانی پرسید:"حالا میتونم برم شکار؟خیلی تشنمه!" لبخند کیوانچ همان لحظه خشک شد.انگار تازه متوجه میشد با چه کسی طرف بود!خود را بزور دو دستی از مبل بیرون هل داد و گفت:"یه ویسکی بیارم با دوستت بزن بعد برو!" تنها راهی که برای گرفتن جلوی چاتای به ذهنش زده بود.