Get Mystery Box with random crypto!

از نظر مارتین شیاد بودن با مرام گنگستر ها تضاد داشت. طولی نکشی | ǝɯ

از نظر مارتین شیاد بودن با مرام گنگستر ها تضاد داشت.
طولی نکشید که هیث الفمن موفقیت‌های زیادی با پول خوب برام به همراه داشت.
به پیشنهاد الفمن یه قرار ملاقات با یه گروه از گنگسترای لاس وگاس آمریکا گذاشتیم تا قدرتمونو بهشون نشون بدیم و بهشون بفهمونیم نیویورک تو دستای کی میچرخه.


به گفته‌ی الفمن گنگسترای لاس وگاس دنبال جنگ نبودن، البته این برخلاف عقیده و خواسته ی مارتین بود، اون همیشه عاشق جنگ و کشتار بود.گنگسترای لاس وگاس میخواستن بفهمن شاه نیویورک کیه تا با سرمایه گذاری رو اون اشخاص نیویورک رو هم تبدیل به کلنی خودشون بکنن.



درنتیجه ما باید بهشون نشون میدادیم تنها باند نیویورک ما هستیم یعنی من و مارتین.
مارتین اخلاق تند و خشنی داشت، درواقع اون یه اسکیزوفرنی واقعی بود، وقتی عصبانی میشد هیچ کسو نمیشناخت حتی خود من.
البته این خصلت ابعاد خوبم داشت، مثلا...



✥ ʍα૨τ¡ท ʍѳทταทα ✥



سیگارمو پرت کردم گوشه ی زیر زمین، جف دستشو پشتش برد و با صدای بلند که همه بشنون گفت :
_به اجازه ی کی تو منطقه ی ما کار میکردی؟!
بدبخت یارو که با طناب سرو ته آویزون شده بود التماس کنان رو بهم گفت :
_بیخیال مارتین.. التماست میکنم!
از تو کتم یه سیگار دیگ برداشتمو درحالی که رو لبم سعی داشتم روشنش کنم گفتم :
_نه نه نه... باید جواب جف رو بدی....در ضمن منو مارتین صدا نکن وگرنه...
همون موقع جف یکی خوابند توی گوشش، تو همون حالت که سرو ته از پا آویزون بود کمی تو هوا چرخید.
منم داد زدم :
_میگی عالیجناب... با عالیجناب گفتن توجهمون به حرفات جلب میشه.




درحالی که همه ی بادیگارد توجهشون به جف بود، جف چرخی دورش زدو گفت :
_خب پس دوباره امتحان میکنیم... با اجازه و دستور کی تو منطقه ی ما کار میکردی؟!
این دفعه یارو ناله کنان فریاد کشید :
_تروخدا مارتین... من کاری نکردم...
کلافه سیگارمو که نکشیده بودیم روی میز کوبیدم و بلند شدم، به طرف یارو رفتمو از بازوش گرفتمو کشیدمش سمت خودم، در گوشش غریدم:
_تو تو قلمرو من بدون رخصتم کاسبی میکردی و از مشتری های من پول در می‌آوردی.



جف حرف منو تکمیل کردو گفت :
_تو که خایه ی مستقل کار کردنو نداری پس بگو برای کی کار میکنی؟!
_نمیدونم راجع به چی دارید حرف می‌زنید... نمیدونم راجع به...
پریدم وسط حرفش و گفتم :
_بگو... بگووو...
این دفعه جیغ کشید :
_نمیدونممممم ....
بعدم تف کرد تو صورتم.
دستی به صورتم کشیدمو گفتم :
_برقو وصل کن.
پیت از اون ور داد زد و گفت :
_اعتراض دارم عالیجناب.
کمی به طرفش خم شدمو درحالی که به یه نقطه خیره بودم گفتم:
_ چیه؟!
پیت دست به سینه نگاهی بهم انداخت و گفت :
_موکل من دارای حقوق شهروندیه.
چشمامو تو حدقه چرخوندمو به طرف میزم رفتم :
_اعتراضت به خاطر کسل کننده بودن رد شد.




پیتم زیر لب گفت :
_خیلی خب پس کون لقش.
دستی رو کشید، ناگهان از سیمایی که به تن اون بدبخت وصل بود یه جریان تقریبا قوی به بدنش وارد شد، یارو جیغی کشید که صداش تو فضای زیر زمین اکو شد ، جف خندید و ریتمیک آواز خوند  :
_زود باش بگووو بگو که داری برا گردون کار میکنی! بگووو...
داد زدمو گفتم :
_نه نه نه... به متهم خط نده منگل!


  ࿇ я¡cк ࿇


تو خیابون در حال قدم زدن به طرف ماشین بودم، وقتی خواستم از یه طرف به طرف دیگه ی خیابون برم صدای سرعت گرفتن ماشینی توجهمو به خودش جلب کرد، وقتی پشتمو نگاه کردم، یه ماشین با سرعت تقریبا متوسط به طرفم میومد، سریع واکنش نشون دادم و خودمو پرت کردم سمت پیاده رو که ماشینه از کنارم رد شدو راننده ش درحالی که از افراد گردون بود انگشت اشارشو به طرفم گرفت و با حالتی خبیثانه بهم زل زد.



از رو زمین بلند شدمو کتمو تکوندمو درحالی که دوباره راه افتاد یکی زدم رو سقفشو داد زدم :
_پدرسگ....
وقتی به خونه رسیدم، مارتین و چندتا از دوست دختراش نشسته بودنو پوکر میزدن، تو همین حین هم مارتین درحال خوشمزگی کردن بود :
_‏دیدین سیمی که روکش داره رو همه دست مالیش میکنن ولی سیم لخت رو هیچ کس جرات نمیکنه بهش دست بزنه؟؟
پس خواهرم لخت شو...
دخترا همه شروع کردن به خندیدن، سوئیچ و کتمو پرت کردن رو میز، رفتم جلو و با توپ پر گفتم :
_چه غلطی کردی مارتین؟!
مارتین یکی از پاستور رو انداخت وسط و بدون اینکه بهم نگاه کنه گفت :
_منظور؟



_امروز صبح یکی از آدمای گردون نزدیک بود زیرم کنه.
نگاهشو آورد بالا و گفت :
_مطمعنی؟
سری تکون دادم و گفتم :
_دوباره چه غلطی کردی؟!
برگشت و سمت دخترا گفت :
_خیلی خوب بچه ها دیگ باید برید دیر وقته.



بعد از اینکه جمعمون دونفره شد گفتم :
_نکنه باید به ادوارد یه زنگ بزنم قرصاتو قوی تر کنه؟!
از جاش بلند شدو گفت :
_چی میگی ریک... آدمای گردون تو منطقه ی ما کار میکنن و پول مشتریای مارو میخورن... انتظار داشتی چیکار کنم؟




_میکی کجاست؟!
_فکر میکنی کجاس... چپیده تو اتاقش.
بدون توجه بهش شروع کردم دکمه ی