تز یازدهم کلامی چند در بارهی پدرم، محمدجعفر پوينده نازنین | تز یازدهم
تز یازدهم
کلامی چند در بارهی پدرم، محمدجعفر پوينده
نازنین پوینده
«۹ دسامبر، پدرم برای کار در یک مرکز تحقیقات فرهنگی خانه را ترک کرد. حدود ظهر سه نفر جلوی محل کارش در خیابان تنکابن در كريمخان به زور پدرم را سوار يک ماشين دوو سفيد کردند. به گواهی شاهدان او داد می زده که من سوار ماشين نمی شوم، من کاری نکردهام، مترجمام. پدرم شناسنامهاش را در خيابان به عابران نشان میداده و اسم خود را فریاد میزده است. سه مرد قاتل او را به داخل ماشين هل دادند. پدرم را در اطراف بهشت زهرا خفه کردند. در همان روز کالبد بیجان محمد مختاری پیدا شد. سه روز بعد بود که ما جسد پدرم را همراه با ساکش در چند کیلومتری تهران یافتیم. گذرنامهی همسرش، سیما، و خود او در جیبش بود. گويا قصد داشته همان روز به دفتر یونسکو در تهران پناهنده شود.
ترجمهی اعلامیهی جهانی حقوق بشر به خط او یک هفته پس از قتلش منتشر شد. محمد جعفر پوينده در چهلوچهار سالگی به قتل رسید. مرگ او، همچون قتل هزاران انسان بیگناه، زخمی باز در تاریخ ایران خواهد ماند.
او نمادیست از تحول آدمی به مدد سختکوشی و پشتکار.»
https://news.gooya.com/2021/12/post-59849.php