Get Mystery Box with random crypto!

اعتقاد کارل مارکس به مفهوم «گرایش یا جهت‌گیری نزولی نرخ سود» م | تز یازدهم

اعتقاد کارل مارکس به مفهوم «گرایش یا جهت‌گیری نزولی نرخ سود» مدت‌‌هاست که به یکی از مناقشه‌برانگیزترین ارکان و اجزای نظریه مارکس و ایضا نظریه مارکسی بدل شده است. این مفهوم تفاسیر در حالِ تکوینی را پر و بال داده که معارض یکدیگرند و «بازسازی‌های» نظری‌ای را پدید آورده است که نقیض هم‌ هستند. بی‌تردید مقاله حاضر در پی آن نیست که به حل‌و‌فصل این‌دست از مناقشات تفسیری و بازسازنده مبادرت ورزد؛ بلکه پیشنهاد می‌کنیم در عوض، با عطف به یکی از تعیین‌کننده‌ترین مراحل تشکیل و تکوین مفهوم وجه تولید سرمایه‌داری در تفکر مارکس، یعنی یادداشت‌های او در سال‌های 8-1857 که متعاقبا زیر عنوان گروندریسه به چاپ رسید، به بررسی نقش مفهوم «گرایش نزولی نرخ سود» بپردازیم.
این یادداشت‌های ناتمام ولی از درون نظام‌مند، که در آغاز هجوم یک بحران عظیم جهانیِ برآمده از وجه تولید سرمایه‌داری نوشته شده‌اند، دریچه‌ای منحصر‌به‌فرد را برای‌مان می‌گشاید تا از خلال آن به تماشای آزمایشگاه نظری مارکس بنشینیم، البته، پیش از هر چیز نه بدین خاطر ‌که طبق آنچه شارحان مختلف گمان برده‌اند، گروندریسه «اثری است مبتنی بر گذار» از یک پارادایم «جوان» به پارادایمی «پخته»‌تر. طبق این نظر، ما با تکثری از ارزیابی‌های به یک اندازه مثبت و منفی‌ای مواجه هستیم که حول این گذار شکل گرفته‌اند؛ برای مثال، از یک سو، برای آلتوسری‌ها این گذاری است از ایدئالیسم/ایدئولوژی به ماتریالیسم/علم و از سوی دیگر، برای ای. پی. تامپسون این گذار معرف عبور از سیاست به «اقتصادگرایی»، یا همان «بن‌بست اقتصاد سیاسی» است. در هر دو مورد، خوانش و تفسیر گروندریسه تابعی می‌شود از نقش «مثال‌زدنی» آن در حکایتی از پیش‌ تعیین‌شده که یا حاکی از پالایش و پاکسازی است یا تباهی و زوال. در‌حالی‌که اهمیت گروندریسه مبتنی است بر شکل دراماتیکی که در بستر آن می‌توانیم تناقضات ضمنی و گاه تعارضات عیان موجود میان مضامینی را به نظاره‌ بایستیم که در جملگی آثار مارکس به چشم می‌خورند.