ما را میان بادیه باران گرفته است ابوالفضل بانی کارشناس مسائل | نوشتههایی در باد
ما را میان بادیه باران گرفته است
ابوالفضل بانی
کارشناس مسائل فرهنگی
وقتی اواخر اسفند سال ۱۳۹۸ بلای کرونا اندک اندک رخ نمود و به روایتی در اوایل بهمن ماه همان سال از قم آغاز شده و در سراسر کشور پیچید و تمام سال ۱۳۹۹ ایران و جهان را به خود گرفتار کرد، بسیاری از فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی در اثر بروز این بیماری به محاق تعطیلی رفتند.
کم کم نشانههای اقتصادیِ آن، چهره فسرده اقشار مختلف، خصوصاً جامعه فرهنگی و هنری را زردتر و افسردهتر نمود.
در پی دعوت یکی از مدیران کل معاون اول دولت دوازدهم، پس از گذشت سالها، بار دیگر به پاستور رفتم. در آن دیدار گفته شد که در ستاد کرونا مقرر شده است، به مجموعههای فرهنگی که دچار تعطیلی کامل شدهاند کمک و مساعدت مالی اختصاص داده شود. البته وقتی حدود بودجهی تخصیصی و تعداد موسسات را در کشور در هم تقسیم کردم، دریافتم که این کمک به فرض رسیدن برای هزینه آب و برق و گاز برخی موسسات هم کفایت نمیکند. از آنجا بیرون آمدم در حالیکه گمان میبردم باید شولای فرهنگ و هنر را به میخی بیاویزم و پس از چند سال دلمشغولی در حوزه ادبیات داستانی، شعر و فلسفه به دنبال کار دیگری بروم، دلشکسته و غمگین برگشتم وقرار گذاشتم اگر بشود چراغ داستان و شعر را در فضای مجازی و با کلاسهای غیر حضوری روشن نگه دارم. یک حرف ناگفته ماند و آن اینکه نمیدانم اصلاً به دهها شغل آسیب دیده از بلای کرونا در این دو سال مساعدتی شده است یا نه. اما از ادارهی بیمه و دارایی حرفی نخواهم زد که صد البته بارها به خاطر مضایق مالی بیمه همکاران برخی مجموعه های فرهنگی قطع شده است و در این دو سال کمتر مساعدتی ندیدهام. در فضای مجازی و با بودن برخی پلتفرمها اندک علاقه مندان برجا مانده در حوزه داستان و شعر ادبیات را گرد هم آوردیم، تا چراغمان نیم سوز روشن بماند، غرق در بدهی شدیم اما به امید روشنای فردا در این گرداب راندیم.روز سه شنبه ۱۸ نماینده رای به طرحی دادند. طرحی که بیشتر صیانت از دلواپسان از فضای مجازی است تا خیل میلیونی آنان که در این فضا کسب و کار می کنند، اطلاع رسانی میکنند و اگر در گوشهیی از مملکت ظلمی دیدند، اگر سیلی ناحقی برگونهی مظلومی فرود آمد در خروش آیند.
طرح صیانت از فضای مجازی بیشتر به تنبیه کاربران میلیونی این فضا شبیه است. کاربرانی که بر خلاف نظر اهمیت عمل میکنند. کاربرانی که اقلیت را برنمیگزینند.
با این طرح ما نمیمانیم ما که صورت نه به سیلی که به خون سرخ نگه داشتهایم تا همچنان داستان و شعر و گفتگو نیم بسمل بماند.
ما تمام میشویم ما که جز از حافظ و سعدی و نیما و سهراب نگفتهایم. ما که زنده به همین فضای مجازی هستیم. به همین چند علاقمند به شعر و داستان.
باقی چند میلیون شغلی که از صفحات مجازیشان نان به خانه میبرند، به ورطهی نابودی خواهند افتاد.
حکایت ما خیل میلیونی با این هیجده نفر اعضای کمیسیون صیانت بازتاب این بیت صائب تبریزیست:
از دست رستخیز حوادث کجا رویم؟
ما را میان بادیه باران گرفته است
یادداشت اول آرمان ملی پنج شنبه ۵ اسفند