Get Mystery Box with random crypto!

نوشته‌هایی در باد

لوگوی کانال تلگرام timelesswastepaper — نوشته‌هایی در باد ن
لوگوی کانال تلگرام timelesswastepaper — نوشته‌هایی در باد
آدرس کانال: @timelesswastepaper
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 190
توضیحات از کانال

ارتباط با ادمین @alenasr
الف. آل‌نصر

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-17 16:42:55 https://t.me/baharanschool1?livestream=912d36155663da927a
36 viewsآل نصر, 13:42
باز کردن / نظر دهید
2022-06-16 05:32:23
دیدن عسل بعد از مدتها در کوچه نوربخش خیلی خوشحال کننده بود
93 viewsآل نصر, 02:32
باز کردن / نظر دهید
2022-06-03 13:15:20 آبادان درد دارد

از آن شب مرداد ماهی که سینما رکس آبادان در آتش سوخت و ۴۰۰ نفری که به تماشای فیلم سینمایی گوزن‌ها رفته بودند، قربانی شدند، آبادان درد دارد.
از آن ۹ آبانی که  دریاقلی سورانی همان اوراقچی معمولی حاشیه شهر، دید که عراقی‌ها بی سر و صدا، نخل‌های کوی ذوالفقاری را قطع کرده‌اند و پل زده‌اند روی رودخانه بهمنشیر تا به طرف جاده خسروآباد بروند و محاصره آبادان را تکمیل کنند و او با عجله، فاصله ۹ کیلومتری کوی ذوالفقاری تا مقر سپاه آبادان را رکاب زد و فرمانده سپاه آبادان را مطلع کرد، آبادان درد دارد.
آبادان هنوز از ماه‌‌ها حصر درد دارد.
آبادان با بیش از ۴۰۰ شهید دانش‌آموز، ۲ هزار شهید مردمی و ۱۷۷ شهید گمنام، درد دارد.
احمدآباد، امیری، هزاری‌ها،هلندی‌ها و کوی لاله درد دارند. باغچه‌هایشان هنوز بوی باروت و ترکش خمپاره می‌دهند.
آبادان از دود پالایشگاه درد دارد.

آبادان از آن نیمه روز دوم خردادی که متروپل _ساختمان عبدالباقی _ زد و بند را تاب نیاورد و فروریخت و تا الان ۲۸ کشته روی دست مردم آبادان گذاشته است، درد دارد.

اگر حساب کنیم آبادان ۴۴ سال است که درد می‌کشد از آن شب ۲۸ مرداد ۵۷ تا این صبح دوم خرداد ۱۴۰۱ و حال دل مردم آبادان خون است. در جنگ هم خون بود، اما دشمن، بعثی بود و روبرو و به قصد خانه و خاک و وطن آمده بود. آبادان تاب آورد و ایستاد، از ننه زاغی که در احمد آباد ماند، قوت قلب بچه‌های رزمنده بود. از چمران و باکری و همت تا حاج احمد کاظمی و خرازی مهمان ننه زاغی بودند و گاه بر سر سفره‌ی بی پیرایه‌اش می‌نشستند، ایستاد تا سیدِ هاشمی و حاجی جمی و امیر کهتری.
اما....اما درد متروپل با همه‌ی این دردها فرق دارد. توفیرش در این است که این زخم را خانگی‌ها به آبادان زده‌اند، این بار محله‌ی امیری نه از خمپاره‌ی صدام که از زد و بند این و آن تا حالا ۲۸ کشته روی دست آبادان گذاشته است.
تن آبادن تب دار و داغ است و تن تب دار مرهم می‌خواهد. ملاطفت می‌خواهد. داغدار، غمخوار می‌خواهد. پشت و پناه می‌خواهد.
حق آبادان بیش از این درد نیست. درمان است.
درمان آبادان هم هرچند دشوار اما شدنی‌ست. صریح و شفاف مقصران را همانجا در کوی امیری تا آوار متروپل در منظر نگاه بازماندگان هنوز تازه هست محاکمه کنید.
شاید درد آبادان، درد خوزستان و درد ایران تسکین یابد.
115 viewsآل نصر, 10:15
باز کردن / نظر دهید
2022-06-02 09:35:54
104 viewsآل نصر, 06:35
باز کردن / نظر دهید
2022-05-16 09:13:56 https://instagram.com/stories/baharanschool1/2839211824487368674?utm_source=ig_story_item_share&igshid=MDJmNzVkMjY=
126 viewsآل نصر, 06:13
باز کردن / نظر دهید
2022-02-24 05:15:03 ما را میان بادیه باران گرفته است
ابوالفضل بانی
کارشناس مسائل فرهنگی

وقتی اواخر اسفند سال ۱۳۹۸ بلای کرونا اندک اندک رخ نمود و به روایتی در اوایل بهمن ماه همان سال از قم آغاز شده و در سراسر کشور پیچید و تمام سال ۱۳۹۹ ایران و جهان را به خود گرفتار کرد، بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی در اثر بروز این بیماری به محاق تعطیلی رفتند.
کم کم نشانه‌های اقتصادیِ آن، چهره فسرده اقشار مختلف، خصوصاً جامعه فرهنگی و هنری را زردتر و افسرده‌تر نمود.
در پی دعوت یکی از مدیران کل معاون اول دولت دوازدهم، پس از گذشت سال‌ها، بار دیگر به پاستور رفتم. در آن دیدار گفته شد که در ستاد کرونا مقرر شده است، به مجموعه‌های فرهنگی که دچار تعطیلی کامل شده‌اند کمک و مساعدت مالی اختصاص داده شود. البته وقتی حدود بودجه‌ی تخصیصی و تعداد موسسات را در کشور در هم تقسیم کردم، دریافتم که این کمک به فرض رسیدن برای هزینه آب و برق و گاز برخی موسسات هم کفایت نمی‌کند. از آنجا بیرون آمدم در حالیکه گمان می‌بردم باید شولای فرهنگ و هنر را به میخی بیاویزم و پس از چند سال دل‌مشغولی در حوزه ادبیات داستانی، شعر و فلسفه به دنبال کار دیگری بروم، دلشکسته و غمگین برگشتم وقرار گذاشتم اگر بشود چراغ داستان و شعر را در فضای مجازی و با کلاس‌های غیر حضوری روشن نگه دارم. یک حرف ناگفته ماند و آن اینکه نمی‌دانم اصلاً به ده‌ها شغل آسیب دیده از بلای کرونا در این دو سال مساعدتی شده است یا نه. اما از اداره‌ی بیمه و دارایی حرفی نخواهم زد که صد البته بارها به خاطر مضایق مالی بیمه همکاران برخی مجموعه های فرهنگی قطع شده است و در این دو سال کمتر مساعدتی ندیده‌ام. در فضای مجازی و با بودن برخی پلتفرم‌ها اندک علاقه مندان برجا مانده در حوزه داستان و شعر ادبیات را گرد هم آوردیم، تا چراغ‌مان نیم سوز روشن بماند، غرق در بدهی شدیم اما به امید روشنای فردا در این گرداب راندیم.روز سه شنبه ۱۸ نماینده رای به طرحی دادند. طرحی که بیشتر صیانت از دلواپسان از فضای مجازی است تا خیل میلیونی آنان که در این فضا کسب و کار می کنند، اطلاع رسانی می‌کنند و اگر در گوشه‌یی از مملکت ظلمی دیدند، اگر سیلی ناحقی برگونه‌ی مظلومی فرود آمد در خروش آیند.
طرح صیانت از فضای مجازی بیشتر به تنبیه کاربران میلیونی این فضا شبیه است. کاربرانی که بر خلاف نظر اهمیت عمل می‌کنند. کاربرانی که اقلیت را برنمی‌گزینند.
با این طرح ما نمی‌مانیم ما که صورت نه به سیلی که به خون سرخ نگه داشته‌ایم تا همچنان داستان و شعر و گفتگو نیم بسمل بماند.
ما تمام می‌شویم ما که جز از حافظ و سعدی و نیما و سهراب نگفته‌ایم. ما که زنده به همین فضای مجازی هستیم. به همین چند علاقمند به شعر و داستان.
باقی چند میلیون شغلی که از صفحات مجازی‌شان نان به خانه می‌برند، به ورطه‌ی نابودی خواهند افتاد.
حکایت ما خیل میلیونی با این هیجده نفر اعضای کمیسیون صیانت بازتاب این بیت صائب تبریزی‌ست:

از دست رستخیز حوادث کجا رویم؟
ما را میان بادیه باران گرفته است

یادداشت اول آرمان ملی پنج شنبه ۵ اسفند
191 viewsآل نصر, 02:15
باز کردن / نظر دهید
2022-02-24 05:13:57
117 viewsآل نصر, 02:13
باز کردن / نظر دهید
2022-02-12 07:04:14 آقای رئیس جمهور پس چرا من هر روز نگران‌تر می‌شوم؟
( رئیسی در نماز جمعه‌ی ۲۲ بهمن: هر روز که می‌گذرد من امیدوارتر می‌شوم)
* ابوالفضل باني، كارشناس امور فرهنگي
۱_ برای یافتن دارویی از این داروخانه به آن داروخانه می‌روم. دارو ضروری‌ست و باید بعد از دیالیز یکی از نزدیکانم تزریق شود. تا ماه پیش این دارو را در هر ویال حدود صد و بیست هزار تومان از داروخانه ۱۳ آبان خریداری می‌کردم متاسفانه تمام داروخانه های دولتی شهر را به اتفاق یکی از همکاران گشتیم دارو یافت نشد دوستی تماس گرفت و گفت کسی از پرسنل یکی از بیمارستان ‌های خصوصی می‌گوید هر آمپول را پانصد هزار تومان می تواند پیدا کند یکی ۳۵۰ هزار تومان قیمت داد به هر دردسری بود آن جلسه‌ی دیالیز را از سر گذرانده‌ایم. با یک حساب سر انگشتی منهای هزینه انجام دیالیز که با دفترچه بیماران خاص هزینه‌ای برای بیمار ندارد هر هفته به طور میانگین داروهای تقویتی ویتامین های مورد نیاز چیزی حدود یک میلیون تومان را در بر دارد با احتساب این هزینه در ماه هر بیمار دیالیزی اگر بخواهد جسم رنجور خود را برای پیوند احتمالی کلیه سر پا نگه دارد به ماهیانه به بیش از ۴ میلیون تومان نیازمند است. قطعا این رقم در ما‌ های آینده چند برابر خواهد شد، چون رشد قیمت داروهای مورد نیاز هر ماه تقریباً دو سه برابر می‌شود. قرار است ارز دولتی دارو هم حذف شود و من نگران‌تر از پیش هستم.

۲_ برای خرید مایحتاج زندگی به فروشگاهی زنجیره‌یی می‌روم، قیمت مواد پروتئینی با خرید قبلی تفاوت بسیاری دارد. می‌خواهم از خرید منصرف شوم، نمی‌شود. کم‌تر خرید می‌کنم. نگران می‌شوم نوبت بعد چگونه باید خرید کرد؟

۳_ مجموعه‌ی کوچک فرهنگی که همکاران اندکی دارد دل‌نگرانی دیگر من است. دوسال گذشته تقریبا مجموعه‌های مستقل فرهنگی محو شده‌اند و اگر قلیلی مانده‌اند با مقروض و مقروض‌تر شدن بوده است. برای ماه بعد وسال بعد بیشتر نگران می‌شوم.

۴_ آقای رئیسی در سخنرانی پیش از خطبه‌های نماز جمعه ۲۲ بهمن همین دیروز گفته است:
"هر روز که می‌گذرد امیدوارتر می‌شوم؛ به رهبری هم گفتم."
کاش ایشان بفرمایند جنس و نشانه‌های امیدواری‌شان چیست؟ چگونه‌است که من شهروند پایتخت تهران که کتاب می‌خوانم و اخبار را پیگیری می‌کنم و دائما بورس و شاخص‌های اقتصادی را مملکت را بررسی می‌کنم، قیمت‌ها را می‌بینم و به درآمد ناچیز خودم و همکارانم نگاه می‌کنم، چیز امیدوار کننده‌یی نمی‌یابم؟ نکند من فهم درک امیدواری را از دست داده‌ام؟ نکند همه‌ی مردم از فرط امیدواری‌است که این چنین سردرگریبانند؟
کاش رئیس جمهور محترم کمی این احساس امیدواری را شرح و بسط می‌دادند
293 viewsآل نصر, 04:04
باز کردن / نظر دهید
2022-02-12 07:03:43
112 viewsآل نصر, 04:03
باز کردن / نظر دهید
2021-11-04 20:47:23
خوابیده روی میز کارم و می‌گه بهم توجه کن
205 viewsآل نصر, edited  17:47
باز کردن / نظر دهید