2022-10-31 12:00:01
پرونده ۲: دیالوگهای ماندگار (کوچه بازاری)
تئاتر نیز از این قالب نوشتاری خالی نیست و همینطور که پیشتر شمردیم اساتیدی چون اکبر رادی این شیوه نوشتاری را پیشه کرده و زبان اکثر آثارشان به اصطلاح کوچه بازاریست او در نمایشنامه تانگوی تخم مرغ داغ نوشته است:
- چه دوره و زمونهای شده، بیگناهها گناهکارند و گناهکارا ذاتا بیگناهن!
یا در نمایشنامه لبخند با شکوه آقای گیل:
- من نمیذارم کسی به دست و پام بیوفته، یا لبشو بچسبونه به دستم. از این اداهای شازده مظفری بدم میآد. فقط عصامو بلند میکنم و براشون تکون میدم، و با یه لبخند..
علیرضا نادری نمایشنامه نویس جذاب متاخرتری که بسیاریمان این روزها حسرت غیبتش در تئاتر روز را میخورند. او نیز به مثابه مسعود کیمیایی آثارش پر از قهرمان است اما قهرمانانش از جنس متفاوتی از سینماست و بسیار شبیهتر و سادهتر سخن میگویند.
او در "پچ پچههای پشت خط نبرد" نوشته است:
- وقتی نه جنگه و نه صلح ینی آتش بس!
+ آتش بسی که یه طرفه باشه شوخیه دیگه خره!
او در سعادت لرزان مردمان تیره روز همچنین نوشته:
کاشکی میشد آدم بمیره زنده بشه، بشه عینِ قبلِ عروسیش! نه اینکه بمیره دیگه تمومها، بمیره زنده بشه، بشه عین قبل عروسیش بشه، مثل یه آدم کثیف که میره تو حوض یا تو حموم، میاد بیرون تمیزِ تمیز، پاک پاک! میشه؟!
و یا در سه گانه اورنگ که گفته است:
این چه تخم لقی هست که هر کی بخواد از حق و عدالت دفاع کنه، حکما باید نعره بزنه!
در گذشته زبان کوچه بازاری به زبان افراد «کم دانش» اشاره داشته اما حالا و در قلب جامعه جریان دارد و ادبیات نمایشی و مستند و سینمایی ما نیز پر از این استعارهها و زبان محاوره است، بزرگانی مثل امیر نادری، ناصر تقوایی را در سینما و بهرام بیضایی و علی رفیعی در تئاتر نیز ادبیات و زبان منحصر بفرد و پر از استعارهای دارند که در پروندههایی جداگانه به آنان نیز خواهیم پرداخت.
شما مخاطبین نازنین تیوال نیز از این دست دیالوگها اگر در یاد دارید برایمان بنویسید.
@tiwall
1.2K views09:00