Get Mystery Box with random crypto!

قفل

لوگوی کانال تلگرام tokam — قفل ق
لوگوی کانال تلگرام tokam — قفل
آدرس کانال: @tokam
دسته بندی ها: وبلاگ ها
زبان: فارسی
مشترکین: 64
توضیحات از کانال

▪︎توکا▪︎
•ارباب‌زاده •
#پایان‌خوش𖠌ꗃ
قلم قوی:میس مهتاب‌ر👑
⭕️ تعرفه‌تبلیغ: @Ads_Toka
رمانای تکمیل شده:⬇️
ممنوعه
گلبرگ
حکم خون
دیکتاتور
ملکه عذاب
#پایان_خوش🌾
⭕️ رمان های آنلاینم👇🏻

⭕️ @golbargmohafez
⭕️ @text_ghallb
⭕️ @mahtabghesego

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 45

2022-05-01 20:21:08
‌راه تشخیص مهره ی مار اصلی لو رفت ‌

‌ ‌رزق و روزیت بسته شده و درآمدت اومده پایین؟

‌تو جمع مورد توجه قرار نمیگیری و همه باهات سردن؟

‌احساس میکنی سنگینی داری و مورد اذیت همزاد هستی؟

خواستگار نداری يا دیگه اصلا واست خواستگار نمیاد

‌بیا تو کانال با مشاوره رایگان خیلی فوری و تضمینی مشکلتو حل کن ‌ ‌ ‌*
@geregosha
09229164110
https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw
342 viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 17:21
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 20:18:49 این چنل کنسرت فردا شب تتلو رو فیلماشو میزاره جوین شید
https://t.me/+HhU6ypzFIRpjOGQ0
402 viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 17:18
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 20:10:50 رفقا عیدتون مبارک

تخفیف تخفیف تخفیف به مناسبت عید فطر


میتونید ارباب زاده رو تا فردا شب به مبلغ ۲۳ تومن خریداری کنید
مبلغ اصلی ۲۶ تومن با تخفیف ۲۳ تومن

ادمین فروشم
@Rozalin21
646 viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 17:10
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 20:09:45 #ارباب‌زاده
#پارت_۳۲
#فصل_۱







وقتی بهوش اومدم طبق معمول توی زیر زمین بودم.
تنها و کتک خورده و تحقیر شده.
پتوی کهنه م رو دور خودم پیچیدم و از پنجره ی کوچیک و باریک زیر زمین که تنها منبع روشنایی بود به بیرون خیره شدم.
بچه ها داشتن توی حیاط بازی میکردن و صداشون کل خونه رو برداشته بود.
دختر کوچیکه ی اکرم دو سالی از من بزرگ تر بود اما مثل بچه ها توی حیاط بازی می‌کرد.
اکرم اجازه نمی‌داد کسی از گل نازک تر بهش بگه .
اون وقت من باید هر روز کلی کار میکردم و اخرش کتک میخوردم.
یاد اون روزی افتادم که ارباب زاده زخمام رو دید و حالش بد شد،شاید به خاطر همین منو نخواست.
یا شایدم چون دختر خوبی نبود.
شایدم خیلی زشتم که کسی منو دوست نداشت.
وقتی کنارش خوابیده بودم از هیچی نمیترسیدم.
یجوری منو محکم بغل کرده بود که حس میکردم کسی نمیتونه اذیتم کنه.
دستاش بزرگ و بغلش گرم بود.
ولی اونم مثل بقیه منو نمیخواست.
وقتی سیما بچه ها رو برای ناهار صدا زد ته دلم ضعف رفت.
منم گرسنه بودم ولی حتی مرده و زنده م برای کسی اهمیت نداشت.
از پارچه های کهنه ی توی صندوق برای خودم یه عروسک درست کردم و محکم توی بغلم فشار دادم و زیر گوشش گفتم:
-عیبی نداره که کسی منو دوست نداره ولی من اندازه ی همه ی آدما دوستت دارم و نمی‌ذارم کسی اذیتت کنه
645 viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 17:09
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 20:09:42 #ارباب‌زاده #پارت_۳۰ #فصل_۱ کارم اشتباه بود،درست. ولی از قصد نکرده بودم و سیما اینو نمیفهمید. توی علوفه ها که قائم شده بودم دعا میکردم یادش بره یا اکرم بتونه کاری کنه که کتکم نزنه اما صدای اسد و که شنیدم فهمیدم اینبار سیما خیلی عصبی شده: -بیا بیرون…
616 viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 17:09
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 20:03:00
#دیزاین_ناخن

♡ - - - - - - - - - - - - - - - - ♡
923 viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 17:03
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 20:03:00 دختره زن دوست جوون و #شه_وتی باباش میشه و #شوهر_منحرفش تو مهمونی....

ترسیده به سینه #برهنه و کیان خیره شدم که #رون_پامو_چنگ_زد و تنمو به خودش فشرد‌.

_یه تیکه پارچه تنت کردی و دار و ندارو ریختی بیرون اونوقت واسه من ادا تنگارو در میاری؟؟

با درد بدی که #بین_پاهام پیچید ناله‌ای سر دادم و فشار #انگشتاش دور رون پام بیشتر شد.
_لباس زیرتو دربیار هیلدا...

#زیپ_لباسمو پایین کشید و با خجالت دستمو رو #تن_لختم سپر کردم و همزمان چند قدم جلو اومد و تنمو به در #چسبوند.

با صورت سرخ دستمو سمت زیپ شلوارش بردم که زود لباشو به خط سینم چسبوند و.....

https://t.me/+7qgwtzRvBNc4Yzg0
مخصوص بزرگسالان
#پارت_اصلی_رمان
1.0K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 17:03
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 20:03:00 09480 سوال :

سلام ...چند باریه که بهتون پیام ناشناس میدم و جوابمو نمیدین...من یه رمان هات میخوام که رابطه و سکـ*س رو به صورت واضح توضیح داده باشه...میخوام انقدری هات باشه که آبمو بیاره

لطفااا اگه همچین رمانی سراغ دارید معرفی کنید که امثال من بتونن خودشونو باهاش ار*ضا کنن

جواب: سلام عزیزم
هات ترین رمانی که میشناسمو بهت معرفی میکنم
فقط مواظب باش موقعی که میخونیش کسی دور و برت نباشه چون صحنه هاش انقدر بازه که مجبور به خودار*ضایی میشی


https://t.me/+SQ79DwubQ6tlOWNk
https://t.me/+SQ79DwubQ6tlOWNk

سریع جوین شو باید تا مدیر نیومده بپاکم
1.0K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 17:03
باز کردن / نظر دهید
2022-05-01 20:03:00بزرگترین قاتل شهرو از بازداشتگاه بیرون میکشه تا یه شب باهاش باشه و حرص مافوقشو در بیاره که...

#انگشتشو رو پیرهن #خیسم کشید و دستشو رو #گودی کمرم گذاشت.
با #لوندی دستی به صورت #مردونش کشیدم و لبخندی تحویلش دادم.

_دلت میخواد #امشب با من باشی؟

_خوابیدن با یه قاتل جذاب؟تجربه‌ی جدیدیه!

دستش سمت #پایین #تنم سوق پیدا کرد و اروم #تنمو چنگ زد که #ناله‌ای از درد کردم.

_خیلی دلم میخواد #جرت بدم.

_پس چرا تردید داری؟

با ناز خودمو رو تخت انداختم که تو کثری از ثانیه رو تنم خیمه زد و لباسامو جر داد.
محو پستی بلندی های بدن سفیدم شده بو و از فرصت استفاده کردم و دستمو رو عضله‌های شکمش کشیدم.


_منتظر چی هستی ارسلان؟زود باش منو #تصاحب کن!

پاهامو بالا برد و ثابت نگه داشت و مشغول باز کردن سگک کمربندش شد که با باز شدن در و دیدن مافوقم جیغی کشیدم که ارسلان یهو....

https://t.me/+uef1jfcCt2hlMjlk
https://t.me/+uef1jfcCt2hlMjlk

#صحنه‌دار #مخصوص‌بزرگسالان
1.0K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 17:03
باز کردن / نظر دهید