Get Mystery Box with random crypto!

با #زجه گفتم : _تو حق نداری با من این کار و بکنی پوزخندی بهم ز | وصله ناجور دل

با #زجه گفتم :
_تو حق نداری با من این کار و بکنی
پوزخندی بهم زد
از اینکه نسبت به من این همه بی تفاوت بود داشتم آتیش میگرفتم
دستی به #شکمم گرفتم و به سختی از جام بلند شدم
روبروی آینه وایستاده بود و داشت کراواتش و درست میکرد
دست روی بازوش گذاشتم که با #شدت بازوشو از زیر دستم بیرون کشید
خیلی خونسرد و انگار نه انگار که من دارم جلوش #تلف میشم گفت :
_ بهتره از این به بعد جایگاهتو بدونی هونیا
نفس بلندی که حاصل #گریه زیادم بود کشیدم
_ جایگاهم چیه ؟
عطرشو برداشت و زیر گردنش زد
_ تو از اولش هم قرار بود #بچه ها رو به دنیا بیاری و بعدش ...
منتظر و با چشمای #گریون نگاهش کردم تا ادامه حرفاشو بگه
_ هری
با صدای #وحشت زده کیهان سمت در برگشتیم
_ آزاد ، بهمون حمله شده
.....
با ترس نگاهش کردم ، با حس خیسی بین پاهام ، به زمین نگاه کردم ، #کیسه_آبم پاره شده بود، چنگی به شکمم زدم و #آخی گفتم
دستی زیر بغل و پاهام رفت و درون آغوشی کشیده شدم
_ هیش نترس ، نترس الان میبرمت یه جای امن
قدم از قدم برنداشته بود که صدای شکستن دراومد و متعاقبش ، مثل مور و ملخ داخل اتاق ریختن


https://t.me/opalesiahhh