مینویسم چون نوشتن تنها راه مبارزه بدون خشونت است! معصومه عظی | مطالبات زنان
مینویسم چون نوشتن تنها راه مبارزه بدون خشونت است! معصومه عظیمیپارسا
در کمال احترام باهاتون مخالفم! چرا به همه جوانب نپرداختی؟ چرا یکطرفه به قاضی رفتی؟ فقط نیمه پر لیوان را دیدی؟ صراحت لهجه نداشتی! چرا به فشار دنیای اطراف اشاره نکردی؟ چرا قلمت تند و تیز نیست؟ از چی میترسی؟
مینویسم، پس هستم. مینویسم، پس میاندیشم. مینویسم پس ناقدم. مینویسم پس خواستار برهم زدم نظم جنسیتی موجود هستم، برهم زدن ساختارهای نابرابر جنسیتی که درازایی به وسعت دیوار چین دارد. کافی است یکبار این ساختار را برهم بزنی، تا دیگران تو را متوهم و حساس قلمداد کنند. میگویند: اگر همه اینطور دلنازک باشند دیگر چطور میتوان عشق ورزید، تپشهای قلب را لمس کرد و بر سرشوق آمد؟ اگر دائم در پی کنترل و چرتکهانداختن رفتارهای خود و اطرافیانمان باشیم چه بر سر روابطمان میآید؟
دیگر نوشتن برایم امری فردی نیست و مبارزهای اجتماعی است. از روزهایی که تک و تنها پشت میزتحریم مینشستم و کلمات چون قاصدک از دستم میگریختند دیری نگذشته است. حالا دیگر میدانم اگر لرزان و در لفافه بنویسم، خواهرانی دارم که زیرذربینم دارند. زنان قدرتمندی که وقتی خسته و وحشتزده از یورش مردسالاری به درون پیله تنهاییم پناه میجویم دست نوازشگرشان را از من دریغ نمیورزند. وقتی ترس و تشویش بر دل و جانم سایه میافکند و همچون خوره میخوردم، منتقدم میشوند و انحرافم را از جاده به رخم میکشند و باز دوباره به راهم میآورند. میدانم تکتک افراد خطشکن در درستی مسیری که برگزیدهاند، ریپ نمیزنند و راه پر از سنگلاخشان را پس از شکستن معبر ادامه میدهند.
نیک میدانم در روزگاری که افسردگی و نداشتن چشمانداز روشنی از آینده به خلسهام میکشاند، سارا، معصومه، مهرناز، مرضیه، زینب، میترا و صدها زن توانمند دیگر دست زیر بازوانم میاندازند و از زمین بلندم میکنند. حالا ما قلابهای یک زنجیر هستیم. زنجیری که شکنندگیهایمان را در سایه قدرت جمعی محو ساختهایم.
مینویسم چون نوشتن تنها راه مبارزه بدون خشونت است. مینویسم چون نوشتن تنها راه دانایی است. مینویسم چون نوشتن تنها راه آگاهیبخشی است. مینویسم چون نوشتن تنها راه زنده ماندن در این برهوت تحجر است. مینویسم چون نوشتن تنها راه عشقبازی است.