نمیدونم چطور شد که منو سر شب خوابم برد، اما بعد یهو با یه سرو | Worstward Ho!
نمیدونم چطور شد که منو سر شب خوابم برد، اما بعد یهو با یه سروصدای زیادی از خواب پریدم، یه گله از اقوام ریختن تو، الانم که همهجای خونه پهن شدن که بخوابن، اما کو خواب! هر چند دقیقه یکی میره آب بخوره و یکی هم که قبلا آب خورده میره دستشویی، من روی مبل دراز کشیدم و تقریبن صد صفحه کتاب خوندم تا خوابم ببره، خودم خسته شدم اما چشمام نح. بالای سرم ساعت نصب شده و حالا گذر زمان خیلی آزاردهندهتر هم شده، چون صداش هم میآد. با همهی اینها چشمام رو بسته بودم که یکی از دستوپاچلفتیترین آدمهای روی زمین اومد تا آب بخوره، هیچ حرکت این آدم بدون سروصدا نبود، حتا خود آبخوردنش هم طوری بود که صدای آب تا رسیدن به معدهش رو میشنیدی، موقع برگشتن اومد نزدیک من و چراغ گوشیش رو گرفت توی صورت من، احتمالن میخواست مطمعن بشه که از گاو بودن حتمن نمرهی کامل رو کسب میکنه، من هم مثل فیلمهای ژانر وحشت یهو چشمام رو باز کردم و اگر از دستم بر میومد همونجا پارهش میکردم، که چراغ رو خاموش کرد و توی تاریکی گموگور شد.