هر همه از دیروز دارم رباعیات امیر خسرو دهلوی (د. ۷۲۵ ق) را می | چهار خطی
هر همه
از دیروز دارم رباعیات امیر خسرو دهلوی (د. ۷۲۵ ق) را میخوانَم. اگر او را بزرگترین و نامدارترین شاعر پارسی زبان در سرزمین هند بنامیم، دور از حقیقت نیست. متأسفانه، به رغم اهمیّت این سخنور، دیوان پُر مایۀ او هنوز از یک تصحیح علمی و جامع برخوردار نیست و میتوان گفت که فقط یک سوم رباعیات او به چاپ رسیده است. رباعیات او، نکات زیادی برای گفتن دارد. یک تعبیرِ زیبا که در رباعیات او چند بار تکرار شده و شاید در سایر اشعار او هم باشد، اصطلاح «هر همه» است. «هر همه»، همان «همه» است، ولی با تأکید بیشتر بر جامعیت و شمولِ آن.
ای هر همه را نظر بر احسان تو بس بر درد همه، قطرۀ درمان تو بس خلقی ز پی فعل بد از من برمید من ماندم و امّید، همین زآن تو بس .. زآن شَه که از او به عالم اسباب رسید دو کارد به من روشن و با تاب رسید بر هر همه، ابرِ کف او دریا ریخت زو بهره به من دو قطرۀ آب رسید .. ای تیغ جهانگیر که فتح انگیزی بس خون عدو که بر زمین میریزی بر هر همه غالبی که خفته ز نیام هر روز به دست راست بر میخیزی .. ای هر همه را خلعت تو کرده هوس از ناکسیِ زمانه فریادم رس فریاد که قدر من نمیداند کس امّید که مخدوم جهان داند و بس! .. این اصطلاح از آنجا برای من اهمیت پیدا کرد که مردم قدیم رفسنجان آن را به کار میبُردند و هنوز هم کمابیش کاربُردش را از دست نداده است. میگویند: «هر همهشون رفتهن»، یعنی بلا استثنا تمام افراد رفتهاند و کسی باقی نمانده است. در لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ بزرگ سخن مدخل «هر همه» را ندیدم. در سامانۀ جستجوی دادگان، شواهد متعدد برای آن در آثار سنایی، سید حسن غزنوی، احمد غزالی، کمال اسماعیل، ضیاء نخشبی، شمس عفیف، عبدالرزاق سمرقندی، یحیی سرهندی، هبلهرودی و عبدالستار لاهوری آمده است. در فرهنگنامۀ قرآنی، «هر همه» یکی از چندین معادل برای کلمات کُلّ، کلّها، کافة و لفیف است. ممکن است در سرزمینهای شرقیِ زبان فارسی رواج آن بیشتر از سایر نقاط بوده باشد. علاوه بر رباعیات امیر خسرو دهلوی، برای تکمیل شواهد، دو رباعی زیر را نیز به واسطۀ سامانۀ دادگان، نقل میکنم:
غم گنج نهادهای، چه خواهم دیگر ؟ اشکم چو گشادهای، چه خواهم دیگر؟ گفتی که: چه بایدت، بخواه و مندیش چون هر همه دادهای، چه خواهم دیگر؟ (سید حسن غزنوی)
در عشق ز کام دل چه در بایستی گر سوز دل و خون جگر بایستی این هر همه هیچ مینخواهد دلدار زر میباید، دریغ زر بایستی! (کمال اسماعیل اصفهانی) .. منابع: دیوان امیر خسرو دهلوی (دستنویس حکیم اوغلو)، ۹۰۳ ق، دیوان سید حسن غزنوی (بگجانی)، ۳۵۳؛ دیوان کمال اسماعیل (محمدرضا ضیاء)، ۳۲۰؛ سامانۀ جستجوی دادگان (فرهنگستان) ..