بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم #گزیده_دایره_المعارف_تهاوی | نشر فضائل امیرالمؤمنین علی(ع)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع
#بخش_پنجاه_و_هفتم
#توضیح ششم: #جریان داوری #ابوموسی و #عمر و عاص
خلاصه شامیها عمرو عاص را نماینده خود قرارداده و عراقیها اکثرشان ابوموسی اشعری را که اسم او عبدالله بن قیس بوده و برای حفظ جان خود از هر دو لشگر کناره گرفته و در اراضی شام به سر میبردکاندید کردند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود که ابوموسی لیاقت این سمت را ندارد حالا که میخواهید کسی را اختیار کنید عبدالله بن عباس برای این کار خوب است، زیرا که او میتواند هر حیله ای را که عمرو عاص راه بیندازد خنثی کند، در جواب گفتندعبدالله از خواص تو است ما باید کسی را اختیار کنیم که نه از خواص تو و نه از دوستان معاویه باشد، امام در جواب فرمود: مگر عمروعاص از خواص معاویه نبود که معاویه و هل شام او را اختیار کردند؟ حالا که عبدالله را نمی خواهید پس اشتر نخعی را قبول کنید، جواب دادند که اشتر مرد جنگجویی است او را هم قبول نداریم، بالاخره هر چه خود آن حضرت و اصحاب فهمیده او گفتند که ابوموسی لیاقت این پست حساس را ندارد قبول نکردند، آخر امام دست به دعا بلند کرده و گفت: الها تو گواه باش که من از کردار این قوم بیزارم، بالاخره آخر برد با آنها شد و کسی را فرستادند که ابوموسی را از اراضی شام به صفین بیاورد. بعد مجلسی آماده شد معاویه با بزرگان شام و امیرالمؤمنین (علیه السلام) با سران لشگر عراق در آن اجتماع نموده و صلح نامه ای با شرایط چندی بین آن دو لشگر نوشته شد، سپس بنا شد هر دو داور برای مطالعه کتاب خدا و فکر در اطراف موضوع به دومه الجندل که نام حصنی در هفت منزلی شام بوده رفته و پس از مطالعه نتیجه فکرشان را در اختیار مردم بگذارند، و هر چه آن دو نفر حکم کند هر دو لشگر قبول کنند، ابوموسی با چهارصد نفر از لشگر عراق، و عمروعاص با چهارصد نفر از سپاه شام راه دومه الجندل را پیش گرفتند، و از آن طرف علی (علیه السلام) با ناراحتی تمام با بقیه لشگر، صفین را به سوی کوفه ترک گفته، و معاویه با نشاط فزون از حد راه شام پیش گرفت. عمروعاص به دومه الجندل وارد شده پس از چند روز دیگر ابوموسی آمد؛ عمرو استقبال گرمی از ابوموسی کرده و مشغول چاپلوسی و فریفتن او شد، و هر روز به احترام او می افزود و هر چه اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را از حیله و تزویر عمروعاص ترسانیدند حرفهای آنان به گوش آن نادان فرو نرفته و خیال میکرد که عمرو او را جداً احترام میکند. خلاصه روزها یکی پس از دیگری سپری گشت اما از حکومت حکمین خبری نشد، در نتیجه کسانی که با آنها بودند از زیادی تأخیر به تنگ آمده و اگر احیاناً کسی هم اعتراض میکرد به حرف او گوش نمی دادند، تا روزی عمروعاص به ابوموسی خطاب کرده و گفت رفیق عزیز چه اشکالی هست که هر دو تایمان معاویه را ب خلاف اختیار کنیم؟ چون که او از همه کس به عثمان نزدیک تر بوده و علاوه خون او را طلب میکند، و بدان که اگر این کار بر معاویه راست آید تو را از بخششهای بی کران خود، بهره مند خواهند ساخت، ابوموسی در جواب گفت خلیفه باید اهل دین باشد و بنابراین علی (علیه السلام) از همه کس به این مقام یرازنده تر است، و علاوه او از مهاجرین اولین (کسانی که در اوایل هجرت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مهاجرت کرده اند) است، و با وجود آنان دیگران نباید به این مقام کاندید شوند، اگر میخواهی علی (علیه السلام) و معاویه را کنار گذاشته و عبدالله بن عمر را انتخاب کنیم؟ عمرو در جواب گفت: عبدالله قهرمان این میدانها نیست، سپس پسر خود را پیشنهاد کرده و ابوموسی قبول نکرد. فردای آن روز عمروعاص مجلس را از بیگانه تهی ساخته و خطاب به ابوموسی نموده و گفت: تو اهل عراق را به آن اندازه دوست نداری که من مردم شام را دوست میدارم، و علاوه تو پیش مردم عراق آن اندازه احترام نداری که من در نظر اهل شام ارجمندم، و علاقه تو به علی (علیه السلام) به قدر محبت من به معاویه نیست، با این همه مصلحت در این است که من معاویه و تو علی (علیه السلام) را از این مقام عزل کنیم، بعد اگر مصلحت شد عبدالله عمر را اختیار میکنیم و گرنه خود مردم هر کس را بخواهند اختیار کنند. ابوموسی صحیح است حرف نیکو زدی و اندیشه خوبی کردی. عمروعاص پس دستور دهیم مردم جمع شوند تا رأی خود را اظهار کنیم. ابوموسی چون روز شنبه برای این کار بهتر است باشد برای فردا. آفتاب روز شنبه طلوع کرده و کسانی که با آنها بودند اجتماع نموده و منتظر رأی حکمین شدند. ابوموسی آقای عمروعاص بفرمایید و حرف خودتان را بگویید. عمروعاص اختیار دارید من چه طور این جسارت را کرده و از شما پیشی گیرم....... #ادامه_دارد
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام @ya_amiralmomenin110