Get Mystery Box with random crypto!

یواشکی دوست دارم

لوگوی کانال تلگرام yavaashaki — یواشکی دوست دارم
آدرس کانال: @yavaashaki
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 69.95K
توضیحات از کانال

من ﻫﻨوز ﮔﺎﻫﯽ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ 
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ 
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ 
ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎﻣﻦﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮﺭﺍ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 16

2023-04-24 10:33:44 @yavaashaki
1.8K views07:33
باز کردن / نظر دهید
2023-04-24 10:33:44 با شروع هر صبح
فکر کن تازه به دنیا آمدی
مهربان باش و دوست بدار
و عاشق باش ...
شاید فردایی نباشد !
شاید فردایی باشد ، اما عزیزی نباشد

#صبحتون_عاشقانه


@yavaashaki
1.8K views07:33
باز کردن / نظر دهید
2023-04-24 10:33:44
صبح بخیرهایت
باغچه های دلم را
شکوفا می کند
تو تکرار کن
تا غنچه بدهند گلهای قلبم...

#لیلا_صابری_منش

#صبحتون_عاشقانه


@yavaashaki
1.8K views07:33
باز کردن / نظر دهید
2023-04-24 10:33:26
فقط از #شوش #لوازم آشپزخونه بخری بُرد کردی

قیمت مناسبه چون از
#شوش میفرستیم

پـــــــــاسماری ۱۰ طرح
ســـــرویس قابلمه چدن،نسوز،مسی
ســــــــرویس غذاخوری،پذیرایی
قوری، قندان، ماگ،دکوری تکی
قاشق چنگال دم دستی، میهمان و..

برای دیدن باقی اجناس و قیمتها ازینجا وارد شوید

https://t.me/pakhshghahreman1397
https://t.me/pakhshghahreman1397

باخیال راحت خرید مجازی کنید چون آدرس و فروش حضوری هم داریم
4.3K views07:33
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 22:58:46 #NEW

@yavaashaki
4.0K views19:58
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 22:58:35 آدم باید یکیو داشته باشه
که یه‌شب‌ دستشو بگیره
باهم برن بام،
زل بزنن به شهرِ تاریک و بهش بگه:

« میدونی چندتا از این شبا،
تو کل آدمای این شهر
دنبالِ یکی مثل تو میگشتم؟»

#شبتون_بخیر

@yavaashaki
3.8K views19:58
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 22:58:24 #خمار_مستی
#به_قلم_فاطمه_بامداد
#قسمت_6

نگاه خستم روبه دوربرانداختم که دیدم چندنفری از فروشگاه بزرگ سمت چپ
خریدکردن گرسنه م بود و واقعا دلم میخواست منم یه چیزی بخورم اما
میدونستم مامان توکیفش دیگه پولی نداره که بخواد خوراکی بگیره چشمام
روبادردبستم خدایا این چه دنیایی که من دارم چرانگفتی قراره انقدر دردبکشم
که من هرگز قبول نکنم بیام تودنیا خدایا چی میشه الان که برمیگردیم
توماش ین ماشین تصادف کنه هیچکس هیچیش نشه فقط من بمیرم دیگه
نمیخوام زنده باشم
بااومدن نیلوفرومامان جلوترراه افتادم خواستم وارداتوبوس شم که نیلوفرصدام
کردبرگشتم به طرفش
نیلوفر_رزا
سرتکون دادم که چیکارم داره
نیلوفر_بیا بریم یه چیزی بخریم بخوریم
سرتکون دادم وهمراهشون واردفروشگاه شدیم به طرف قفسه ها رفتیم که
نیلوفر ارزون ترین کیک که تی تاب و ویفر پرتقالی بود روچندتابرداشت وبعدهم
به طرف یخچال که گوشه مغازه بودرفت وچندتا ابمیوه پرتقالی برداشت وبه
طرف صندوق برد مامان روبهم لب زد
مامان_توچیزی نمیخوای
_نه
بعدازحساب کردن خوراکی ها برگشتیم تواتوبوس سرجامون نشست یم وهرکدوم
یکی از ابمیوه وکیک هارو برداشتیم و مشغول خوردن شدیم که بعدیه رب
ماشین حرکت کرد ویه فیلم پخش شد ورود اقایان ممنوع
فیلم خنده داری بوداما رولب منو نیلوفر ومامان حتی یه پوزخندهم نشست
ازبس حالمون بدبود هیچ فیلم کمدی حال دلمون روخوب نمیکرد
ماشسن بدون توقف دیگه ای یه سره حرکت می کردتاای نکه ساعت دوبعدازظهر
رسیدیم رشت اروم ازماشین پیاده شدیم لبای هرسه تامون میلرزید
حالا بیشتراوارگی روحس میکردیم
&فلش بک به حال&
نمیتونستم اون روزلعنتی رو یادم بیارم هرکاری میکردم که یادم نیاد هرچقدرکه
ازاون سالهامیگذره من بدترداغون میشم حرفاشون شبی نیست که دست ازسرم
برداره مامان جون مادرمامان توصورتمون نگاه میکردوبه مامان میگفت این
دوتاروچرااوردی زندایی که بامامانجون زندگی می کردبه مامان می گفت توله های
خسرو روچرا اوردی
ازخشم جیغ زدم وکوبیدم روفرمون مامان وحشت زده دستموکه رودنده
بودتودست گرفت
مامان_رزا.....رزا جان اروم باش مادر
نگاهش کردم چقدر چی ن وچروک روصورتشه چقدر پیرشده دستش چقدر
شکسته شده چشماش پرازاشکه ازوقتی خودموشناختم چشماش پربودازغم
واشک یه چشمش اشک یه چشمش خون اشکام روگونه م چکید بیچاره مادرم
مگه چه گناهی کرده بودکه حقش این بود؟ باسرعت حرکت می کردم تااینکه بعد
یک ساعت جلوی ساختمونمون ایستادم مامان پیاده شد که ماشین روپارک
کردم و سریع پیاده شدم وهمراهش وارد خونه شدم یه اپارتمان چهارواحده که
هرطبقه دوواحده سوارداسانسورشدیم قلبم میسوخت دلم بدجورپربوددستام
میلرزید به خودم نگاه کردم تمام ارایشم زیرچشمام ریخته بود امروز بعدازظهر
ساعت ۴ تا ۸دانشکده کلاس داشتم ولی تواین شرایط به هرچی میتونم فکرکنم
الا درس
با بازشدن دراسانسورسریع ازاسانسورخارج شدیم مامان درخونه
روباکلیدبازکردواروخونه شدیم یه خونه پنجاه متری کوچولوی اجاره ای
رواولین مبل نشستم که نیلوفر ازاتاقش خارج شد باتعجب نگاهمون کرد
نیلوفر_سلام چیشده
نگاهش کردم داشت میرفت سرکار تویه شرکت خصوصی مشغول کاربود و
دانشجوی دکترای رشته روانشناسی بود
با هق هق لب زدم
_نیلوفر مامان دیگه حق نداره هیچ جاکارکنه
باچشمای گردلب زد
نیلوفر_چرا چیشده
با حرص ونفرت همه چی روگفتم که بااخم روبه روم نشست به مامان که ماتم
زده نگاهم میکردنگاه کردم وجیغ زدم

#ادامه_دارد

@yavaashaki
3.8K views19:58
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 22:06:55 میدونی قصه از کجا بود که غمگین شد؟
درست از زمانی که ما آدم ها مفهموم
کلمه "گذشته" برامون سخت شد!
همین خود من تا الان بالای صد بار
دهخدا رو باز کردم،
"گذشته" رو پیدا کردم
و هر بار، ده بار از روش نوشتم،
یعنی به حسابی میکنه:
هزار بار خوندن و نوشتن!
ولی کو فهمیدن؟
کو گوش شنوا؟
بعد دوباره صبح که میشه،شروع می‌ کنم به زندگی کردن تو بهار اون سال و به زور خودمُ کش میارم تا دم دم های شب که بشینم یه گوشه تا کز کنم و هزار بار با خودم تکرار کنم:
تُف تو گذشته که از ما نگذشته!
دوباره دهخدا را باز می کند....

#پارسا_فرجاد

#شبتون_‌آروم


@yavaashaki
4.2K views19:06
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 22:06:55
وقت خواب است و
دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست
شرح پریشانی من

#شبتون_عاشقانه


@yavaashaki
4.1K views19:06
باز کردن / نظر دهید
2023-04-23 17:49:12 @yavaashaki
4.8K views14:49
باز کردن / نظر دهید