Get Mystery Box with random crypto!

منطق تنهایی استراتژیک به پیامد کلیدی می انجامد. آن گونه که محی | اخبار آب و بی آبی

منطق تنهایی استراتژیک به پیامد کلیدی می انجامد. آن گونه که محی الدین مصباحی به شیوایی بیان می دارد: «کشوری که مرزهایش خاکریز دفاعی آن باشد، باید به درون خود تکیه کند.»(3) هیچ کشوری در درازنای تاریخ جهان همچو ایران در معرض تازش بیگانگان از همه سوی مرزهای خود نبوده است. این همه نمایان گر اهمیت جایگاه مرز همچو خاکریز دفاعی در نگاه ایرانیان بوده است. ردپای این نگاه را می توان در اساطیر کهن ایرانی نیز یافت. اهمیت بنیادین رودخانه آموی (جیجون یا وخش) همچو مرزی دفاعی بازتاب چنین پنداری است. در چنین سرزمینی کهن با چنین ویژگیِ پایدار، تنهایی استراتژیک ایران نشان دهنده درون زایی و استقلال بنیادهای امنیت ملی ایران بوده است. تکیه به درون بدین معنی است که سنگ بنای امنیت ملی ایران بر رابطه میان "دولت" و "ملت" استوار است تا روابطی استراتژیک با قدرت های بزرگ و یا گروه های غیر دولتی منطقه ای. به سخن دیگر، امنیت ملی ایران را در صورت گسست در رابطه دولت و ملت نمی توان با هم پیمانی با قدرتی بزرگ، گروه های غیر دولتی نظامی منطقه ای، یا موشک، بمب هسته ای، تانک و هواپیما نگاه داشت. این همه نشان دهنده این امرِ بنیادین است که سنجه منافع ملی کشور را باید در رابطه دولت و ملت ارزیابی کرد.
تنهایی استراتژیک ایران محصول جغرافیای ویژه ایران بوده است. جغرافیای ویژه ایران بر دو پایه "نزدیکی" جغرافیایی به خطر و "آسیب پذیری" جغرافیایی استوار بود. ایران زمین از دیرباز به سرچشمه خطر نزدیک بوده است. پیش از برآمدن خطر شوروی، این نزدیکی ایران به مرزهای روسیه تزاری – که سودای دستیابی به آب های گرم خلیج فارس داشتند – و هندوستانِ بریتانیا، در کنار برخورداری ایران از نفت بود که خطر دو امپراطوری بزرگ را برای ایران آشکار ساختند. پیش از آن، این امپراطوری عثمانی و خانات ازبک بودند که سرچشمه تهدید بودند. این نگاه را می توان به دوران پیش از اسلام گسترانید آن گاه که امپراطوری روم و سپس بیزانس (روم شرقی) در باختر و هیاطله در خاور ایران سرچشمه خطر در نزدیکی ایران بودند.
گذشته از این، ایران از آسیب پذیری جغرافیایی رنج می برد. ایران که همواره در قلب خاورمیانه بزرگ یا اویکومن (Oikoumene)، ناحیه ای میان نیل و وخش (آمودریا یا جیحون)، جای گرفته است خود را همچو دژ خاور نزدیک می بیند. به سخن دیگر، ایران پیوندگاهی استراتژیک است که در دهانه سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا نشسته است. گرچه جایگاه ژئواستراتژیک ایران به آن قدرتی پرتوان داده است، با این وجود، جغرافیا ایران را نفرین کرده است. نگاهی کوتاه به مرزهای جغرافیایی ایران نخستین و مهمترین خصیصه بارز آن را نمایان می سازد: "فقدان مرزهای طبیعی دفاعی". ایران نه همچو کشورهایی همچو بریتانیا و یا امریکاست که بواسطه دریاها و اقیانوس ها محیط شده باشد و نه همچو کشورهایی کوچک محصور در میان رشته کوه های بلند و تسخیرناپذیر. هم از این روست که تاریخ ایران زمین مشحون است از تاخت و تازهای بی پایان اقوام و ملل گونه گون از شرق و غرب به فلات ایران. تازش پیوسته به فلات ایران خود بستری پردوام را برای نفرین جغرافیایی ایران آفریده است. نفرین جغرافیایی همراه با قلمرویی وسیع و مرزهایی کنترل ناپذیر، همگی ایران را هدفی برای تازش آشوریان، یونانیان، اعراب، مغولان، تاتارها، ترک ها، ازبک ها، پرتغالی ها، روس ها و انگلیسی ها ساخته است. به راستی که هیچ تمدن و قلمرویی همچو ایران زیر تاخت و تاز دیگر اقوام و ملل نبوده است.
نفرین جغرافیایی با دو ویژگی ایران زمین دوچندان شده است: پارسی زبان بودن و شیعه بودن. ایران یگانه کشور پارسی زبان و تنها کشور شیعه است که در خاورمیانه بزرگ عربی – ترکی – سنی محاط شده است. خاورمیانه بزرگ اسلامی بر دو ستونِ سنیِ عرب و ترک بنا شده است. محصور شدن در میان دریایی از اعراب و اهل تسنن ایران زمین را واجد این خصیصه ای بنیادین کرده است که، چه آشکار و چه پنهان، بن مایه امنیت ملی و سیاست داخلی و خارجی نظام های حاکم بر آن بوده است. هم از این رو، ایران پارسی زبان و شیعی مذهب همچو تکه ای ناجور در منطقه نمایانده شده است. امری که نفرین جغرافیایی را تشدید کرده است.
تنهایی استراتژیک تاریخی ایران دربردارنده این منطق بس مهم است که برای کشوری که دچار تنهایی استراتژیک است دفاع در نقطه صفر مرزی برابر خواهد بود با شکست. به بیان دیگر، تنهایی استراتژیک تاریخی ایران پیامدی دیرپا برای سیاست منطقه ای و امنیت ملی ایران داشته است: دفاع از امنیت ملی و یکپارچگی سرزمینی ورای مرزهای خود. این امر ریشه در این به بیان دیگر، تنهایی استراتژیک تاریخی ایران نشان دهنده این امر است که شکست خُردکننده و تحقیر ملی پیامد دفاع در نقطه صفر مرزی خواهد بود.