Get Mystery Box with random crypto!

به همه چیز و به همه کس ، کنجکاوانه نگاه می‌کرد . در پی یافتن س | 𝒁𝒂𝒓𝒂𝒃𝒂𝒂𝒏

به همه چیز و به همه کس ، کنجکاوانه نگاه می‌کرد . در پی یافتن سرنخی از سرچشمه عشق در همه چیز می‌گشت . عشق چیست و از کجا می‌آید ؟ اکتسابی است ؟ از در و دیوار بگیر تا به جک و جانور و آدمیزاد ، همه را در یک نگاه برانداز می‌کرد و به دنبال پاسخی بود . میان این دید زدن‌ها ، چشم به جوانی گریان دوخت . کمی بیشتر توجه کرد و فهمید که جوان نیز متقابلاً به او نگاه می‌کند . بیشتر به چشمانش زل زد و با خود گفت که این یک خیره شدن معمولی نیست ؛ کمی دلبرانه است . از چیزی و پشتوانه‌ای مبهم نشات می‌گیرد . با خود می‌گفت شاید عشق را یافته است ، شاید ذره کوچکی باشد یا نکته‌ای کلیدی برای رسیدن به منبع عشق . نزدیک و نزدیک تر شد و علت پریشان حالی او را پرسید . او چنین پاسخی را انتظار نداشت ... امیدوارانه به جلو قدم برداشته بود ... پسر در جواب از شباهت چهره او با آشنایِ نزدیکی گفت ؛ آشنایی که در شبی به غریبه‌ای ناشناخته تبدیل شده و پسر که همچنان اسیر و دلباخته آن آشنا مانده بود و عشقی نافرجام را ادامه می‌داد . دختر پاسخ جالب و غم‌انگیزی شنیده بود ، متفاوت از یافته‌های سابق خود ... پاسخی پر از ابهام و شک ... نتیجه‌گیری با این وضعیت کار سختی بود ... با خود گفت شاید هیچوقت نتوانیم واقعیت عشق را پیدا کنیم و تنها همیشه به سایه‌ای از عشق حقیقی که به این دنیا تابیده شده ، دست می‌یابیم . ولی آیا کافیست ...


@z_rabaan